تاریخ
١٠ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

بنیاننده

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

گنجاننده

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

آمیختاری

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

خروشنده

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

تلاطم :خروشانی, خروشندگی

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

نیرودهنده

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

برون کنش

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

درچکانش

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

باینده

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

نگارندگی

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

نگاشتن بهترین برابر است که بن کنونش می شود نگار که به معنای نقش است .

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

شتابش

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

هیمنه

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

زبدگی

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

قطعا آراستن مثلا مرتب آراسته ترتیب آراستگی ترتیب دهنده آراینده

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

فسردگی

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

فسرده

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

نهادن بهترین برابر است چرا که گذاشتن بیشتر برای اجازه دادن است تا قرار دادن

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

نسخیده

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

فرگشتگی

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

می شود برش

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

براننده

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

پرستشگر

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

فرآورنده

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

کننده یک پسوند فاعل ساز کمکی است که افعال ناقص رو تبدیل به فاعل می کنه مانند جادو کننده پاک کننده ولی برای افعال کامل همان پسوند نده به کار می ره ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

مانایی مانش

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

میرایی

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

میرا بهترین برابر است .

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

سرایه گویی

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

سروده گویی

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

سوزنش

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

آستانه

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

دروغگو به کذاب می گن به کاذب می گن دروغین

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

بدبختانه برابر پارسی خیلی از واژگان عربی را نمی توان گذاشت چرا که برابر ریشه پارسی آن ها فراموش شده . برای نمونه اگر برابر پارسی ریشه صغر عربی رو داش ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

متروکه ریشه ترک داره به معنای ترک کردن متروکه یعنی ترک شده برابر پارسی از می شود رها شده بومی اش می شود ترک شده

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شناسنده

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

رحمنده

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بومی شده ترحم رحمش

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نهادینه ، نهادینگی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به جای حرکت کردن بگیم شتافتن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

فریبگر

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

صد در صد نیرنگ

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بن کنونش می شود فریب

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

فریفتن یعنی فریب دادن گول زدن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ستم شدگی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کافش

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کمینگی، کمترگی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

برون ریزش

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

موجود: باشنده موجودیت:باشندگی

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

فهمیده بومی شده واژه فهیم ریشه عربی پسوند پارسی یده

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بومی شدش حساسگی

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نام دگری

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

باشندگی

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جدگی بومی شده جدیت

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اگر تنها بومی سازی اش کنم. ریشه عربی رو نگه می دارم . و پسوند پارسی بهش می زنم. به جای ممنوع بگیم . منعیده و به جای ممنوعیت بگیم. منعیدگی

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

رزمنده

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بازیابی، بازسازی، بازیابش

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سابش مثلا صیغل دادن سابیدن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سابش

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گردآیش

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پایندگی

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بهترین برابر نمایه است که به تصویر اشاره دارد نگاره برای نقش به کار می رود

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کنا

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گردآیش

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

واژه کاربر ایزد زاد زیبا است ناپرداخته

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

یعنی زیبا کردن

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پرهیخته

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سستیدن

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

زیبایش

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

زیبایشی

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بازمانده های

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
١

یابش

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گذرش

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برافروختگی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همان خروش می شود تلاطم خروش خروشیدن متلاطم خروشان

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گدازشی مواد مذاب مواد گدازشی یا گدازه ای

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوشنده یک شربت بده یک نوشنده بده

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گدازنده گدازه ای

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خروش برای نمونه دریای مواج دریای خروشان

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شناسانده

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شناسش

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شناساندن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترکیده

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترکاننده

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کنندگی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیبا و زیبنده هر دو ریشه زیب دارند که معنای خوشگل

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رزمی، جنگی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کرده

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بازدارنده جلوگیرنده جلودارنده

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زنش

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آفندی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یکپارچه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به نگرم بن های تاخت و تاز بهترین هستند برای حرکت برای نمونه گذشته : حرکت کرد تاخت حرکت کردیم. تاختیم کنون : حرکت می کند می تازد حرکت می کنیم می ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صد در صد سرشت

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ارج نهادن به جای احترام گذاشتن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چخو

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غرش واژه ای پارسی است که ریشه اش غر است و پسوند ش می گیرد که یک پسوند پارسی است و فرایند کاری را نشان می دهد مانند آموزش ، پرورش

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غرش

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درست گرایانه ، راست انگارانه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پلیدی و نیکی یا نیکی و بدی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نشانگاه بهترین واژه برای لوکیشن است نشان گاه یعنی مکانه نشانی شهر یا جایی برای نمونه کسی میگه نشانگاه خونت رو بده یعنی نشونی مکان خونت رو می خواد .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوآمیز، نوآمیغ

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

خنیایی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رهاند نجات داد برهان نجات بده رهاندند نجات دادن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ششروی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرگردی شکلی که سرش گرد است یا دو سرش گرد است

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پس میشه به پارسی سنگین کش

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مهار کننده

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برای گفتن جنس نرو ماده به واژه عربی جنس چه بگوییم

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تبهکار بهترین گزینه است شروران تبهکاران

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

بسیاری از واژگان اصیل پارسی در زبان لکی می باشند مثلا به جای مفت میشه از پتی استفاده کرد

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

درخواست

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پادشاهی خواه

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرامرد اگر من بخوام برای نام این ابر قهرمانان معادل پارسی انتخاب کنم اینجوری میشه سوپربوی:فراپور سوپرگرل:فرادخت سوپرمن:فرامرد زبان پارسی ما پتانسیل ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

داراز هنگام، بلند هنگام

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد

حرم برابر پارسی اش می شود گنبد حرم ح داره که عربی است ولی گنبد گ داره که نشون میده پارسی است

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درشت پیکر

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زهرین شده

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برابر پارسی آن می شود اژدها که از واژه آژدهاک میاد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نمایه

پیشنهاد
١

توتالیتاریسم یعنی حکومتی که در تلاش است که ایدعولوژیک اش را در کل جامعه حاکم کند برابر پارسی آن میشود تمامیت خواهی ، ولی اگر پارسی تر بگمش میشود یکسر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همچیز خواه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نگارندگی، نگارشگری، نگارکشی، نخشگری، نخش کشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نگارنده، نگاره کش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نگارشگری، نگارندگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

متغیر واژه ای عربی است که به چیزی که کارش تغییر کردن است اشاره دارد در زبان پارسی ما پسوند نده رو داریم که بسیار پر کاربرد است که به چیز یا کسی اشار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دگرنده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه دگرگون شونده بسیار دراز است بهتر است گون میانی اش را برداریم و بگوییم دگرشونده یعنی از چیزی به چیز دگر می دگرد دگرشونده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از آنجا که این واژه ضد ضربه از دو بخش ضد به چم پارسی پاد و ضربه به چم پارسی زنش ساخته شده است چم دقیقش پادزنش میشود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نرجس برگرفته از نام پارسی نرگس است نرجس معرب شده نام نرگس است در میان دادو ستد فرهنگی که میان دوزبانه صورت میگیرد نام ها نیز دادو ستد میشود چگونه ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرگشته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خفاش از خوف عربی میاد پس عربی است یعنی جانوری که در جای خوفناک و ترسناک زندگی میکند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرکننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ارتجاع ریشه رجع یعنی برگشت آهنگ افتعال به چم پارسی واپسگرایی، واپسگشت، بازبرگشت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

منفجر کرد، ترکاند منفجر شد، ترکید منفجر میکند، میترکاند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ترکمان، ترکیدگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ترکیدگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

گذر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

نقش برگرفته از واژه پارسی نخش است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دهشت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرو کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واپس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گوسفند واژه پارسی که دگرگون یافته واژه گوسپند است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تن به تن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بایسته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در زبان انگلیسی به شاهزاده مرد پرنس میگویند و پرنسس س مونث داره یعنی شاهزاده خانم پس معنای دقیقش شاهزاده خانم یا شاهدخت است نه دختر زیبا از آنجا که ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وفا کردن برای نمونه به عهد خود عمل کرد به عهد خود وفا کرد عمل نکرد وفا نکرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کنش گیری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بن ماضی گریخت یعنی فرار کرد بن مضارع گریز یعنی فرار می گریخت فرار میکرد می گریزد فرار میکند فرار یک فعل ناقصه که نیاز به فعل کمکی داره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پذیرفتنی، سزاواری، پذیرفتگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یک تنه یکدونه ای

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

همانندی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جدید هم عربی است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دورو بره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دریچه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کناه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نخش ها، نگاره ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

واژه مواد پارسی است که جمع واژه ماده است که به نادرستی با جمع مکسر عربی جمع بسته میشود که درستش ماده ها است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زیگ زاگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تیربار، رگبار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

نشانگاه، جانشان، رهنشان، نمودار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دگرریختی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آواگر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تهمتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نماد تولد دوباره، زندگی در زیر آتش خاکستر،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برنج اعلا=برنج ناب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برای نمونه من می خوام بگم در بعدپنجم سفر کردم بجا بعد باید چی بگم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شمارشگر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیوانوار، دیوانه کننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ساییدگی، ساینده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جداگانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کارآزمودگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برابر پارسی=دژمرگ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نگارنده، نخشه کش، نگارشگر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نامیرا، پابرجا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دگرپیکری،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رویین تن، پولادین تن، پادزنش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عالم غیب=جهان پنهان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تبهکار بهترین واژه برای شرور است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

راهیاب، نشانیاب، نشانگر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دویدن، دوش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بازسازی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

قهرمان پارسی است به شایدی زیاد این همان واژه کهرمان است که ک آن برداشته شده و بجاست ق گذاشته شده عربی هم نیست در عربی میشه بطل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

افزودنی افزونه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برابر پارسی همپیمانان همیاران همسوها متحد شدن =هم پیمان شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پادزنش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دگرشونده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ملکه درستش در عربی ملکة است که ریشه ملک داره یعنی پادشاه بندواژه پایانیش ت داره و نشانه مونث است پس صد در صد عربی است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نیشاپور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برونبخش بیرونبخش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بهداشت واژه پارسی است چون از پیشوند به یعنی خوب و پسوند داشت بکارگرفته شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سپهبد به پادشاه هم میگویند برای نمونه در سروده فردوسی گذر سیاوش از آتش در بند نخستش داریم چنین گفت موبد به شاه جهان ک درد سپهبد نماند نهان اینجا اش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

سازگاری تکامل پیدا کردن=سازگاری پیدا کردن تکامل پیدا کرد=سازگار یافت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نماز عربی نیست در عربی میشه صلات واژه نماز در دراز نای تاریخ دچار دگرگونی هایی شده در پارسی دیرین به آن نماژ میگفتند الان ژ پایان واژه برداشته شده وب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

این واژه ریشه پارسی دارد عرب ها چون گ نداشتند بندواژه نخست واژه گوهر رو برداشتند و بجاست ج گذاشتند و میگن جوهر که جمعش میشه جواهر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نمونه میتونم بیارم مانند ، آتشین، پولادین، اهنین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

این واژه صددرصد پارسی است چون از پیشوند ره و پسوند بر بکارگرفته شده است ره از راه میاد بر از می برد میاد یعنی ره را میبرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شلخته