پیشنهادهای حسین (٢٠٩)
به نگرم بن های تاخت و تاز بهترین هستند برای حرکت برای نمونه گذشته : حرکت کرد تاخت حرکت کردیم. تاختیم کنون : حرکت می کند می تازد حرکت می کنیم می ...
صد در صد سرشت
ارج نهادن به جای احترام گذاشتن
چخو
غرش واژه ای پارسی است که ریشه اش غر است و پسوند ش می گیرد که یک پسوند پارسی است و فرایند کاری را نشان می دهد مانند آموزش ، پرورش
غرش
درست گرایانه ، راست انگارانه
پلیدی و نیکی یا نیکی و بدی
نشانگاه بهترین واژه برای لوکیشن است نشان گاه یعنی مکانه نشانی شهر یا جایی برای نمونه کسی میگه نشانگاه خونت رو بده یعنی نشونی مکان خونت رو می خواد .
نوآمیز، نوآمیغ
خنیایی
رهاند نجات داد برهان نجات بده رهاندند نجات دادن
ششروی
سرگردی شکلی که سرش گرد است یا دو سرش گرد است
پس میشه به پارسی سنگین کش
مهار کننده
برای گفتن جنس نرو ماده به واژه عربی جنس چه بگوییم
تبهکار بهترین گزینه است شروران تبهکاران
بسیاری از واژگان اصیل پارسی در زبان لکی می باشند مثلا به جای مفت میشه از پتی استفاده کرد
درخواست
پادشاهی خواه
فرامرد اگر من بخوام برای نام این ابر قهرمانان معادل پارسی انتخاب کنم اینجوری میشه سوپربوی:فراپور سوپرگرل:فرادخت سوپرمن:فرامرد زبان پارسی ما پتانسیل ...
داراز هنگام، بلند هنگام
حرم برابر پارسی اش می شود گنبد حرم ح داره که عربی است ولی گنبد گ داره که نشون میده پارسی است
درشت پیکر
زهرین شده
برابر پارسی آن می شود اژدها که از واژه آژدهاک میاد
نمایه
توتالیتاریسم یعنی حکومتی که در تلاش است که ایدعولوژیک اش را در کل جامعه حاکم کند برابر پارسی آن میشود تمامیت خواهی ، ولی اگر پارسی تر بگمش میشود یکسر ...
همچیز خواه
نگارندگی، نگارشگری، نگارکشی، نخشگری، نخش کشی
نگارنده، نگاره کش
نگارشگری، نگارندگی
متغیر واژه ای عربی است که به چیزی که کارش تغییر کردن است اشاره دارد در زبان پارسی ما پسوند نده رو داریم که بسیار پر کاربرد است که به چیز یا کسی اشار ...
دگرنده
واژه دگرگون شونده بسیار دراز است بهتر است گون میانی اش را برداریم و بگوییم دگرشونده یعنی از چیزی به چیز دگر می دگرد دگرشونده
از آنجا که این واژه ضد ضربه از دو بخش ضد به چم پارسی پاد و ضربه به چم پارسی زنش ساخته شده است چم دقیقش پادزنش میشود
نرجس برگرفته از نام پارسی نرگس است نرجس معرب شده نام نرگس است در میان دادو ستد فرهنگی که میان دوزبانه صورت میگیرد نام ها نیز دادو ستد میشود چگونه ا ...
فرگشته
خفاش از خوف عربی میاد پس عربی است یعنی جانوری که در جای خوفناک و ترسناک زندگی میکند
فرکننده
ارتجاع ریشه رجع یعنی برگشت آهنگ افتعال به چم پارسی واپسگرایی، واپسگشت، بازبرگشت
منفجر کرد، ترکاند منفجر شد، ترکید منفجر میکند، میترکاند
ترکمان، ترکیدگی
ترکیدگی
گذر
نقش برگرفته از واژه پارسی نخش است
دهشت
فرو کردن
واپس