پیشنهادهای mohsen khademi (٤٧٦)
پیش ساخت گرایی پیش ساختگی زیستی پیش سازه گری در تاریخ زیست شناسی، پیش سازه گری نظریه ای است که قبلاً رایج بود و بیان می کرد موجودات زنده از نسخه ها ...
عزیمتگاه
( در فلسفۀ افلاطون ) : مُثُل Plato's Theory of Ideas نظریۀ مُثُل افلاطون در واقع افلاطون از دو واژهء یونانی آیدهآ ( Idea ) و آیدوس ( Eiddos ) ...
تصریح
( در قالب صفت: ) متحرک مثال: an animate machine ماشین متحرک
ماشین جنگی ( مانند منجنیق در قدیم )
درمان درمان گری درمان شناسی روش های درمانی
بادکش درمانی
نوع طبیعی ( natural type ) یا گونۀ طبیعی ( natural kind ) به دسته یا گروهی از چیزهایی اشاره دارد که ساختار جهان طبیعی را منعکس می کنند، نه علایق یا ق ...
درمان درمان گری درمان شناسی
( فرهنگ هزاره ) در حالت جنینی؛ ( مجازی ) در نطفه، در حال تکوین در مراحل اولیه The department's plans for enlargement are still in embryo. برنامه ه ...
میانه حد وسط The car's designers have struck a happy medium between affordability and luxury. طراحان این خودرو حد وسط مناسبی بین مقرون به صرفه بود ...
واقعی عملی، بالفعل
نوعی هیستری که با تلقین قانع کننده قابل درمان است.
آنقدر ( ها ) هم Losing the game isn't as bad as all that. بازی را باختن آنقدرها هم بد نیست. But as entertaining as all that was, that wasn’t the ...
It came to my attention that Jenny was claiming overtime pay for hours she had not worked. متوجه شدم که جنی برای ساعاتی که کار نکرده بود، اضافه کاری ...
روانشناسی قوای ذهنی یک مکتب فکری منسوخ در روانشناسی است که ذهن را متشکل از �قوه ها� یا توانایی های ذهنی جداگانه و مستقل، مانند حافظه، عقل و اراده م ...
draw a lesson ( from ) درس گرفتن از The lesson to draw from this research seems to be that stress can help us to perform better, so long as we don' ...
جلوه دادن پدیدار کردن
در نهایت امر، در بدترین حالت At the extreme, death, or the end of the world. در نهایت، مرگ یا پایان جهان. At the extreme, the proposal could make ...
مساوق ملازم
به وضعیتی اشاره دارد که متخصصان پزشکی، اغلب بدون ارزیابی مناسب، نگرانی ها و نشانه های پزشکی واقعی بیمار را بی اعتبار جلوه می دهند یا آنها را با نسبت ...
معنای فوق اشتباها به جای معادل iron cross درج شده است. لطفا حذف گردد.
صلیب آهنین
صلیب آهنین
خودسرانه
1 : the state of being degenerate حالت انحطاط 2 : the process of becoming degenerate فرآیند انحطاط 3 : sexual perversion انحراف جنسی 4 : the co ...
برگشتن به نسبت دادن به رسیدن به ریشه داشتن در The style of these paintings can be traced back to early medieval influences. سبک این نقاشی ها را می ...
ترازو
: any of a class of carbohydrates comprising both the glycoses and the glycosides هر یک از دسته های کربوهیدرات ها که شامل گلیکوزها و گلیکوزیدها هستند
as far as ( sth/ sb ) is concerned =about ( something ) : with regard to ( something ) تا آنجایی که به sth مربوط می شود در مورد sth He has no ...
. با در نظر گرفتن همه جوانب/ ابعاد . روی هم رفته . در مجموع . سرجمع . من حیث المجموع . بر روی هم . جمعاً
at fault 1 : unable to find the scent and continue chase قادر نبودن به یافتن بو و ادامه تعقیب - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - ...
داروی مؤثر # دارونُما
نرمال بودن
detached observer ناظر بی طرف
واژه نوموتتیک ( Nomothetic ) به معنای �گزاره مبتنی بر قانون� ( proposition of the law ) یا قانون - بنیاد است که هم در فلسفه و هم در روانشناسی با معان ...
کیفاً نوعاً مثلاً quantitatively and qualitatively می شود: کماً و کیفاً/نوعاً
افزایش ترشح معده # hypochylia
expressed in a simple way= به بیان ساده، به زبان ساده، به تعبیر ساده Private morality, in crude terms, is not the law's business. اخلاق خصوصی، به ...
دارای سوءکارکرد سوءکارکردی
take ( the ) priority ( of sth over sth ) در اولویت قرار داشتن تقدم/ اولویت دادن به . . . بر . . . I know you want to buy a new stereo, but right ...
breathe life into sth: to change a situation so that people feel more excited or interested. به چیزی جان بخشیدن: تغییر دادن یک موقعیت به طوری که مرد ...
nosology : طبقه بندی بیماری ها، بیماری بندی nosography : بیماری نگاری
nosography : بیماری نگاری nosology : طبقه بندی بیماری، بیماری بندی
خلق، ابداع، ایجاد پایه گذاری
pathogenesis = ( pathos = disease genesis = development ) . ( پاتوس = بیماری، جِنِسیس= رشد و تحول ) . Pathogenesis is the process by which a dise ...
be acquainted with sth فهمیدنِ، دانستنِ acquainted with sb آشنا با
معوق معوقه منقضی منسوخ We had several past due bills which we couldn't pay. ما چندین صورتحساب معوقه داشتیم که نمی توانستیم پرداخت کنیم. Across t ...