پیشنهادهای Mahdi Sadrossadat (١٤٥)
گوشی تلفن را گذاشتن ( قطع کردن )
I’m gonna do what I dun in Texas! And I don’t like to have to do what I dun in Texas ( من قصد دارم انجام بدم کاری که در تگزاس انجام دادم ئ من دوست ند ...
Some of the locals shifted restlessly بعضی از محلیها خودشون رو جمع و جور کردن
تا زمانی که
He went back into the bar, handily flipped his gun into the air او برگشت به سمت کافه ، ماهرانه اسلحه اش را درآورد و به سمت هوا گرفت
فرو کردن به داخل آب
She was determined to have just one cuddle with her daughter and to savor the one precious moment او مصمم بود که فقط یک آغش از دخترش داشته باشه و بر ...
Altitude
Reach for
Pass away - die
Make known
Immediately
Expert
Commented
به دست آوردن
چنگ زدن
Pass away
Pass on
او کمی گریه کرد
Pregnant
Show up
قطع رابطه کردن
extremely
out of the blue
سپیده دم
دشوار
Bear
Suffering
Ranking
لکه
constant - stable
Constant - sustained
Accidentally
نوار پیچ کردن
بدرقه کردن
قطع رابطه
بر خلاف همه شانسها
پیدا کردن
مانند آن
وابسته بودن
چگونه - به چه شکل
شکم
پی در پی و در فواصل کوتاه