prevail

/prɪˈveɪl//prɪˈveɪl/

معنی: غالب امدن، چیره شدن، چربیدن، شایع شدن، مستولی شدن
معانی دیگر: (معمولا با:over یا against) چیره شدن، فائق شدن، غالب شدن، موفق شدن، کامیاب شدن، نایل شدن، رواج داشتن، پابرجا بودن، وجود داشتن، قانع کردن (به انجام کاری)، قبولاندن، وادار کردن، حاکم بودن، قابل اجرا بودن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: prevails, prevailing, prevailed
(1) تعریف: to emerge as dominant (often fol. by "over").
مترادف: overcome, predominate, triumph
مشابه: conquer, dominate, endure, excel, lead, persist, preponderate, reign, rule, succeed, win, withstand

- Fortunately, common sense seems to have prevailed over irrationality.
[ترجمه گوگل] خوشبختانه به نظر می رسد عقل سلیم بر غیرمنطقی بودن غالب شده است
[ترجمه ترگمان] خوشبختانه به نظر می رسد که عقل سلیم بر نامعقول بودن غلبه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Optimism prevailed throughout the decade of the fifties.
[ترجمه گوگل] خوش‌بینی در دهه‌ی پنجاه غالب بود
[ترجمه ترگمان] خوش بینی در تمام دهه دههی پنجاه رواج داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to prove oneself superior to; triumph (usu. fol. by "over" or "against").
مترادف: triumph
مشابه: endure, persevere, succeed, win

- Their faith in the future helped them prevail over hardship.
[ترجمه گوگل] ایمان آنها به آینده به آنها کمک کرد تا بر سختی ها غلبه کنند
[ترجمه ترگمان] ایمان آن ها به آینده به آن ها کمک کرد تا بر سختی ها غلبه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to exist, or continue to exist, widely or generally.
مترادف: abound, obtain, rule
مشابه: abide, exist, last, occur, permeate, persist, predominate, reign, take

- The bombing had ended and silence now prevailed in the city.
[ترجمه مینا] بمباران تمام شده بود و سکوت در شهر حکمفرما شد
|
[ترجمه شان] با پایان یافتن بمباران، سکوت در شهر حکمفرما شده بود.
|
[ترجمه گوگل] بمباران پایان یافته بود و اکنون سکوت بر شهر حاکم شده بود
[ترجمه ترگمان] این بمب گذاری پایان یافته و اکنون در شهر سکوت حکمفرما بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The assumption still prevails that men are less able than women to nurture children.
[ترجمه گوگل] این فرض همچنان حاکم است که مردان کمتر از زنان در پرورش کودکان توانایی دارند
[ترجمه ترگمان] این فرضیه هنوز هم وجود دارد که مردان کم تر از زنان برای پرورش کودکان ناتوان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to successfully encourage (usu. fol. by "on" or "upon").
مترادف: coax, exhort
مشابه: cajole, inspire, press, sway, sweet-talk, urge

- Prevail on him to come to the party, will you?
[ترجمه کاظمی] ترغیبش کن به مهمونی بیاد، می تونی
|
[ترجمه گوگل] بر او غلبه کن که به مهمانی بیاید، آیا شما؟
[ترجمه ترگمان] میخوای به مهمونی بیای، مگه نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: to be currently in effect.
مترادف: abide, endure, exist, hold, obtain, stand
مشابه: abound, last, persist, predominate, reign, remain, rule

- We should never take for granted the civil rights laws that prevail today.
[ترجمه گوگل] ما هرگز نباید قوانین حقوق مدنی را که امروزه حاکم است، بدیهی بدانیم
[ترجمه ترگمان] ما هرگز نباید به قوانین حقوق مدنی که امروزه غالب می شوند توجه کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. prevail upon (or with)
(انجام عملی را) قبولاندن

2. to prevail over difficulties
بر مشکلات فایق آمدن

3. those who work hard shall prevail
آنانکه سخت کار کنند کامیاب خواهند شد.

4. In life's earnest battle they only prevail, who daily march onward and never say fail.
[ترجمه learner] در نبرد جدی زندگی تنها کسانی غلبه می کنند که رو به جلو حرکت می کنند و هرگز نمی گویند شکست خورده اند
|
[ترجمه گوگل]در نبرد جدی زندگی فقط آنها پیروز می شوند، کسانی که هر روز به جلو حرکت می کنند و هرگز نمی گویند شکست بخورند
[ترجمه ترگمان]در نبرد جدی زندگی، تنها پیروز شدن، کسی که هر روز به جلو گام برمی دارد و هرگز جواب رد نخواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I am sure that common sense will prevail in the end.
[ترجمه گوگل]من مطمئن هستم که عقل سلیم در نهایت پیروز خواهد شد
[ترجمه ترگمان]من مطمئن هستم که عقل سلیم در پایان پیروز خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Those beliefs still prevail among certain social groups.
[ترجمه گوگل]این باورها هنوز در میان گروه‌های اجتماعی خاص حاکم است
[ترجمه ترگمان]این باورها هنوز در میان گروهه ای اجتماعی خاص رایج هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We hope that common sense would prevail.
[ترجمه گوگل]امیدواریم عقل سلیم پیروز شود
[ترجمه ترگمان]ما امیدواریم که عقل سلیم برتری داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Truth will prevail [conquer].
[ترجمه گوگل]حقیقت پیروز خواهد شد [تسخیر]
[ترجمه ترگمان]حقیقت غالب خواهد بود [ فتح ]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Your inner strength will enable you to prevail over life's obstacles.
[ترجمه گوگل]قدرت درونی شما را قادر می سازد بر موانع زندگی غلبه کنید
[ترجمه ترگمان]قدرت درونی شما شما را قادر خواهد ساخت تا بر موانع زندگی غلبه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We must, each of us, prevail upon our congressman to act.
[ترجمه گوگل]ما باید، هر یک از ما، بر نماینده کنگره خود غلبه کنیم تا عمل کند
[ترجمه ترگمان]، ما باید، هر کدوم از ما به نماینده کنگره مون غلبه کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Calmer heads will always prevail.
[ترجمه learner] مغزهای آرام همیشه پیروزند
|
[ترجمه گوگل]سرهای آرام تر همیشه پیروز خواهند شد
[ترجمه ترگمان]کله calmer همیشه پیروز میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Can you prevail on him to go?
[ترجمه گوگل]آیا می توانی بر او غلبه کنی که برود؟
[ترجمه ترگمان]می توانی او را راضی کنی که برود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Can all our efforts towards morality prevail over the forces of evil?
[ترجمه گوگل]آیا تمام تلاش ما برای اخلاق بر نیروهای شیطانی غالب است؟
[ترجمه ترگمان]آیا تمام کوشش های ما نسبت به اخلاق، بر نیروهای اهریمنی برتری دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We can't hope to prevail against such overwhelming odds.
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم امیدوار باشیم که در برابر چنین شانس های طاقت فرسایی پیروز شویم
[ترجمه ترگمان]ما نمی تونیم امیدوار باشیم که بر ضد این احتمالات غلبه کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I hope that common sense will prevail.
[ترجمه گوگل]امیدوارم عقل سلیم پیروز شود
[ترجمه ترگمان]امیدوارم عقل سلیم غلبه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Faith that justice would prevail impelled us forward.
[ترجمه گوگل]ایمان به اینکه عدالت پیروز خواهد شد ما را به جلو سوق داد
[ترجمه ترگمان]ایمان که عدالت ما رو به جلو سوق میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غالب امدن (فعل)
triumph, vanquish, conquer, overcome, have the upper hand, prevail

چیره شدن (فعل)
overcome, prevail, dominate

چربیدن (فعل)
prevail, preponderate, predominate

شایع شدن (فعل)
prevail

مستولی شدن (فعل)
prevail

تخصصی

[حقوق] حاکم بودن، غالب شدن، متداول بودن، جاری بودن

انگلیسی به انگلیسی

• win, succeed; overcome, surpass, prove superior; predominate, rule, reign
if a custom or belief prevails at a particular place or time, it is normal or generally accepted at that place or time.
if a proposal or a principle prevails, it gains influence or is accepted after a period of argument.

پیشنهاد کاربران

پیروز شدن_موفق شدن_ فائق اومدن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : prevail
اسم ( noun ) : prevalence
صفت ( adjective ) : prevailing / prevalent
قید ( adverb ) : _
وجود داشتن و پذیرفته شدن در میان تعداد زیادی از افراد/رایج و همه گیر شدن
مفهومی : حاکم شده باشد / ایجاد شده باشد / صورت گرفته باشد / شکل گرفته باشد
مثال :
when icing conditions prevail
هنگامی که شرایط یخ زدگی ایجاد شده باشد یا صورت گرفته باشد یا . . .
حاکم بودن
موفق شدن , غلبه کردن ؛ رواج داشتن
# There is no doubt that truth will prevail
# I'm sure that common sense will prevail in the end
# an ancient tradition that still prevails
# This attitude still prevails among the middle classes
برقرار شدن
We have learned again that democracy is precious. Democracy is fragile. And at this hour, my friends, democracy has prevailed.
غالب شدن، چیره شدن، فائق آمدن
پخش شدن ( بو )
موفق شدن
مسلط شدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس