پیشنهاد‌های احمد. ع. معینی (١,٢١٤)

بازدید
٥٤٣
تاریخ
٢٠ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

شیطان بچه شیطان تخم شیطان شرور تخم جن _نام یک سریال ایرانی به کارگردانی حسن فتحی

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

جمع کثیب شن زار ریگ زار تپه ماسه ای رحمش آمد گفت هین زوتر روید چند یاری سوی آن کثبان دوید سوی کثبان آمدند آن طالبان بعد یکساعت بدیدند آنچنان ✏ �مولان ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

زشت قبیح وقیح . . و از پشت آن منظره پر شناعت عمر خود را که مدت ها از دیده دلش مخفی بود واضح و آشکار می دید. رستاخیز لئوتولستوی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نغمه ها آوازها صدای تغنیات دسته جمعی سرایندگان سرودهای مقدس که زن و مرد؛ خرد و کلان. . . . رستاخیز لئوتولستوی

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

ستون پایه رکن چار عنصر چار استون قویست که بدیشان سقف دنیا مستویست ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سکنجبین سرکه انگبین قهر سرکه لطف هم چون انگبین کین دو باشد رکن هر اسکنجبین ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

داد زدن فریاد کردن پارس کردن سگ عوعو کردن سگ گفت از بانگ و علالای سگان هیچ واگردد ز راهی کاروان ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حراف پرگو وراج کسی که بسیار سخن گوید که ز هر ناشسته رویی کپ زنی شرم داری وز خدای خویش نی ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخفی گاه نهان گاه محل پنهان شدن هیچ پنهان خانه آن زن را نبود سمج و دهلیز و ره بالا نبود ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بادبزن بادبیزن وسیله به جنبش درآوردن باد مروحه جنبان پی انعام کس وز برای قهر هر پشه و مگس ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محل تلاقی محل دیدار محل بهم رسیدن . . . چون بگوشه دور افتاده ای در ملتقای دو دیوار رسیدیم. . . آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غمناک آکنده از غم مالامال از غم . . . حالا دیگر وقتی شب ها بیدار میشوم با خرسندی خاطر غماگینی از آن یاد میکنم. آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_چراغ. روشنایی 2_ با ( ر ) مشدد به معنی زین ساز سازنده زین . . . . . . سراج نیز نشسته بود و در حین اداره مغازه خویش کالسکه ساز را می پایید. . آرز ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کشف کننده ای واضح بوضوح بی پرده ای . . . بهرحال هنگامی که خواهرم شرح کشافی در پیرامون تقصیرات و معایبم بیان داشت. . . . آرزوهای بزرگ_چارلز دیکنز

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پاره کردن دریدن جر دادن مدح تعریف ست و تخریق حجاب فارغست از شرح و تعریف آفتاب ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

یک قسم پرنده کوچک بسان گنجشک سیره لیک لقمهٔ بازْ آنِ صعوه نیست چاره اکنون آب و روغن کردنیست ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مدح کردن ثنا گفتن ستایش کردن در مدیحت دادِ معنی دادمی غیر این منطق لبی بگشادمی ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گرامی داشتن بزرگ داشتن عزت گذاشتن این همه تعظیم و تفخیم و وداد چون بدیدندش به صورت برد باد ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترسناک سهمناک هائل ایجاد کننده هول و ترس هر کجا حرب مهولی آمدی غوثشان کراری احمد بدی ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جالیز مزرعه صیفی جات مزرعه باغ و بوستان ای ضیاء الحق حسام الدین در آر این سر خر را در آن بطیخ زار ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یاوه گویی سخن بی ارزش گفتن ژاژ خوایی بند کن مشک سخن شاشیت را وا مکن انبان قلماشیت را ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بردبار شکیبا با حلم نرم خوی آرام خفته بود آن شیر کز خوابست پاک اینت شیر نرمسار سهمناک ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خرامیدن با نخوت و ناز راه رفتن با تکبر و غرور راه رفتن آن زره وآن خود مر چالیش راست وین حریر و رود مر تعریش راست ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

دلیران شمشیرهای تیز و برنده هست شاهان را زمان بر نشست هول سرهنگان و صارمها به دست ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

لباس آراسته پوشیدن لباس بزم پوشیدن خودآرایی کردن آن زره وآن خود مر چالیش راست وین حریر و رود مر تعریش راست ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناز کشیدن مهر بانی کردن در آغوش کشیدن نوازش کردن آن مهابت قسمت بیگانگان وین تجمش دوستان را رایگان ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ویران شده خراب شده نابود شده از بین رفته متلاشی شده چونک کرد الحاح بنمود اندکی هیبتی که که شود زو مندکی ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ویران شده خراب شده نابود شده چونک کرد الحاح بنمود اندکی هیبتی که که شود زو مندکی ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

وارونه کردن قلب کردن واژگونه نمودن بی خبر بود او که آن عقل وفاد بی ز تقلیب خدا باشد جماد ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به جنبش درآورم به تحرک وادار کنم به حرکت درآورم حق چو خواهد زلزلهٔ شهری مرا گوید او من بر جهانم عرق را پس بجنبانم من آن رگ را بقهر که بدان رگ متصل ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بازیچه هستند سرگرمی هستند گفت تو کوهی دگرها چیستند که به پیش عظم تو بازیستند ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نباشند نیستند گفت رگهای من اند آن کوهها مثل من نبوند در حسن و بها ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اجازه خو استن اجازه خواهنده چه عجب گر خالق آن عقل نیز با تو باشد چون نه ای تو مستجیز ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معتقدیم اعتقاد داریم باورمندیم نالهٔ گرگان خود را موقنیم این خران را طعمهٔ ایشان کنیم ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خشمگین عصبانی تا همه زان خوش علف فربه شوند هین که گرگانند ما را خشم مند ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اخته کردن قطع نمودن بیضه ها این جزا تسکین جنگ و فتنه ایست آن چو اخصا است و این چون ختنه ایست ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فراموش کننده فراموش کار گر چو خفته گشت و شد ناسی ز پیش کی گذارندش در آن نسیان خویش ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نباتات ریاحین گیاهان جز همین میلی که دارد سوی آن خاصه در وقت بهار و ضیمران ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جست و خیز کردن لگد پراندن لگد زدن چونک مستغنی شد او طاغی شود خر چو بار انداخت اسکیزه زند ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عادت دارم خو کرده ام آموخته ام پاره پاره گردمت فرمان پذیر من به عزّت خوگَرَم سختم مگیر ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اندوهگین محزون ناراحت غمگین چون پیاپی گشت آن امرِ شَجون نیل می آمد سراسرْ جُمله خون ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اغوا کردن گمراه کردن گول زدن به بیراهه هدایت کردن دیوْ اِلحاحِ غِوایت می کند شیخ ْ اِلحاح هدایت می کند ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مسخره کنندگان هزل کنندگان سخره کنندگان طنازان هر جدی هزلست پیش هازلان هزلها جدست پیش عاقلان ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_فرزند حرامزاده فرزند نامشروع 2_آب زیرکاه فریبکار آن زنی می خواست تا با مول خود بر زند در پیش شوی گول خود ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شم به معنی بو شمی به معنای بویی ورنه پشک و مشک پیش اخشمی هر دو یکسانست چون نبود شمی ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آب در کف دست خوردن آب در مشت دست خوردن کی طفیل من شوی در اغتراف چون ترا کفریست هم چون کوه قاف ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فلسفه دان فلسفه باف هم چو آن مرد مفلسف روز مرگ عقل را می دید بس بی بال و برگ ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محبوس زندانی حبس شده فرق بین و برگزین تو ای حبیس بندگی آدم از کبر بلیس ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شهاب می ربودند اندکی زان رازها تا شهب می راندشان زود از سما ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کتاب هم چو موسی نور کی یابد ز جیب سخرهٔ استاد و شاگردان کتیب ✏ �مولانا�