پیشنهادهای دکتر احمد. ع. معینی (٢,٧١٩)
پناه گیرد پناهنده شود نیارد ز کس جز به نیکی به یاد نگردد به اندوه کس نیز شاد پناهد به ایزد به بی گاه و گاه نیفتد به بد مرد ایزد پناه ✏ �نظامی�
زرهی از جنس سنگ خارا کنایه از زرهی غیرقابل نفوذ نشستند بر تازی تیز جوش همه خاره خفتان و پولاد پوش ✏ �نظامی�
اسب عربی تندرو تازی تکاور اسبان تیزتک نشستند بر تازی تیز جوش همه خاره خفتان و پولاد پوش ✏ �نظامی�
مکان خوب جای باصفا نقطه خوش آب و هوا سکندر چو دید آن سواد بهی ز سودای هندوستان شد تهی ✏ �نظامی�
مرد بد مرد نابکار آدم پست فرومایه پناهد به ایزد به بی گاه و گاه نیفتد به بد مرد ایزد پناه ✏ �نظامی�
صبور بردبار صبرکننده فراوان شکیب است و اندک سخن گه راستی راست چون سرو بن ✏ �نظامی�
جاسوس خبرچین نیروهای مخفی خبر دادش آن مرد پنهان پژوه که شاهی ست با شوکت و با شکوه ✏ نظامی
پنهانی نهانی جاسوس خبرچین نهان رفته جاسوس را باز جست که تا حال او بازگوید درست ✏ نظامی
شاهان چین چو فارغ شد از غارت فوریان کمر بست بر کین فغفور یان ✏ �نظامی�
آخور علوفه طویله زدند آخر انگیختند به سبز آخران بر علف ریختند ✏ نظامی
عالم گیر فاتح جهان شه عالم آهنج گیتی نورد در آن خاک یک ماه کرد آبخورد ✏ نظامی
کنایه از خورشید چو خاتون یغما به خلخال زر ز خرگاه خلخ برآورد سر ✏ نظامی
پیکان دوشعبه تیر دوشعبه به مقراضهٔ تیر پهلو شکاف بسی آهو افکنده با نافهٔ ناف ✏ نظامی
اسبان راهوار اسبان تکاور جهاندار چون دید کان آب و خاک ز پوینده اسبان برآرد هلاک ✏ نظامی
رزمنده جنگنده جنگاور اهل نبرد پیکارجو رزمجو نبرده جهاندار فرخ نبرد خبر ده که با فور فوران چه کرد ✏ نظامی
تدارک کننده بسیچ کننده آماده کننده چو شد هفته و کار شد ساخته به سیچنده ازکار پرداخته ✏ نظامی
طعن زننده ای عیبجوئی ایرادگیری خربطی ناگاه از خرخانه ای سر برون آورد چون طعانه ای ✏ مولانا
شرح داد توصیف کرد وصف نمود صفت کرد از آن چار پیکر به شاه که کس را نبود آنچنان دستگاه ✏ نظامی
بیماران ناخوشان مریضان دردمندان چهارم پزشگی خردمند و چست که نالندگان را کند تندرست ✏ نظامی
غیب گو رازگشا ستاره شناس همه چیز دان سوم فیلسوفی نهانی گشای که باشد به راز فلک رهنمای ✏ نظامی
ستارگانند ستارگان هستند دهم چار چیزش که بی پنجمند به نوباوگی برتر از انجمند ✏ نظامی
واژگونه برعکس سرنگون وگر باژگونه بود داوری که شه میل دارد به کین آور ی ✏ نظامی
هنگام کینه هنگام نبرد گه کینه با شاه دارا چه کرد ز حد حبش تا بخارا چه کرد ✏ نظامی
سوزنده تر تندتر فرو گفت با او سخن های تیز گدازان تر از آتش رستخیز ✏ نظامی
خراج مالیات باژ باج ساو مخور عبرهٔ هند بی یاد من که هندوتر از توست پولاد من ✏ نظامی
تاخت و تاز کردن فرش گستردن کنایه از تدارک دیدن گر از بهر گنج آرم آنجا فریش به مغرب زر مغربی هست بیش ✏ نظامی
سر جنگ داری اهل جنگ هستی قصد نبرد داری که گر جنگ رایی برون کش سپاه که اینک رسیدم چو ابر سیاه ✏ نظامی
تنها یکه بی همراه جریده یکی قاصد تیزگام فرستاد و دادش به هندو پیام ✏ نظامی
نیکی رسان خوبی رسان گر آید به خدمت چو دیگر کسان نباشم بر او جز عنایت رسان ✏ �نظامی�
خوشتر کمی خوشتر اندکی بهتر قدری دلپذیرتر فَرَس خوشترک ران که صحرا خوش است عنان در مکش ، بارگی دلکش است ✏ �نظامی�
علاوه بر معانی ذکر شده مخفف ( از او ) هم می باشد به من ده که تا زو دوایی کنم مس خویش را کیمیایی کنم ✏ نظامی به من ده که تا زو جوانی کنم گل زرد را ...
گداخته تافته بیا ساقی آن زر بگداخته که گوگرد سُرخست ازو ساخته ✏ �نظامی�
انباشته کردی پر نمودی آگنده کردی زمین را به گنجی بینباشتی گذشتی و در خاک بگذاشتنی ✏ �نظامی�
دشمنان معاندین مخالفان خصومتگران گشته در خاک پست هنوز آن خصومت در آن خاک هست ✏ �نظامی�
آوردگاه جنگ گاه میدان گاه خصومت گهی ساخت تا نفخ صور که از سازگاری شد آن شهر دور ✏ �نظامی�
میدان گاه آوردگاه جنگ گاه چنان رایتی را به ناموس شاه برانگیختندی به ناموسگاه ✏ �نظامی�
زبان پهلوی به هرای گنجش چو بد رام کرد به پهلو زبانش هری نام کرد ✏ �نظامی�
پوشش حریر بسیار نازک به معنی غنچه تازه هم آورده شده چو گل پیچ یک روزهٔ ماه نو به خلخال یک هفته شد بر گرو ✏ �نظامی�
پوشش گل غنچه گل ز گلبام شبابهٔ زند باف دریده صبا شعر گل تا به ناف ✏ �نظامی�
نوعی نی موسیقی ز گلبام شبابهٔ زند باف دریده صبا شعر گل تا به ناف ✏ �نظامی�
می پیمودند طی می کردند به صید افکنی می نبشتند راه که هم صید خوش بود و هم صیدگاه ✏ �نظامی�
شکار کردن به نخچیر رفتن به صید افکنی می نبشتند راه که هم صید خوش بود و هم صیدگاه ✏ �نظامی�
کینه توز کینه کش کینه ای چنین فتنه ای را که شد گرم کین اگر خرده بینی بخردی مبین ✏ �نظامی�
فرماندهی جلوداری ریاست خیل به معنی گله اسب است و سرخیلی به معنی رئیس به سرخیلی فتنه بربست موی سوی تاجگاه تو آورد روی ✏ �نظامی�
نوعی پیکان تیر که بسیار پهن است و شبیه به بیلچه می باشد همان بیل زن مرد آلت شناس کند بیلکش را به بیلی قیاس ✏ �نظامی�
حمله ور مهاجم گزاینده عفریتی آشوبناک شتابنده چون اژدها بر هلاک ✏ �نظامی�
دیو آسیب رسانی کنایه از: دشمنی سرسخت دشمنی قوی گزاینده عفریتی آشوبناک شتابنده چون اژدها بر هلاک ✏ �نظامی�
آسیب رساننده اذیت کننده آزار رساننده گزاینده عفریتی آشوبناک شتابنده چون اژدها بر هلاک ✏ �نظامی�
آزار و اذیتی مزاحمتی چنان داشتم ملک را پیش و پس که آزارشی نامد از کس به کس ✏ �نظامی�
نایب وکیل جانشین مباشر که تا شاه برحل و عقدی که داشت نیابت کن خویشتن را گماشت ✏ �نظامی�