پیشنهادهای دکتر احمد. ع. معینی (٢,٩٧٣)
چرم قرمز با دری قوسی و آستری از تیماج سرخ جنایت و مکافات داستایوفسکی
مانند سرب سنگین اندکی بعد خوابی عمیق و سرب گون 'همچون وزنه ای سنگین بر او غلبه کرد. جنایت و مکافات داستایوفسکی
ریخته رنجور یکی طاس خون گشته ز سر تا قدم انقاس گون ✏ �نظامی�
گشت جهان از نفسش تنگ تر وز سپر او سپرک رنگ تر ✏ �نظامی�
باد بزن بارگی از شهپر جبریل ساخت بادزن از بال سرافیل ساخت ✏ �نظامی�
با بخت و اقبال افراد خوشبخت آنکه ترازوی سخن سخته کرد بخت وران را به سخن بخته کرد ✏ �نظامی�
نسنجیده وزن نکرده بی حساب چونکه نَسَخته سخن سرسری هست بر گوهریان گوهری ✏ �نظامی�
آنچه به کمر آویزند دارایی گشته دلم بحر گهر ریز تو گوهر جانم کمر آویز تو ✏ �نظامی�
کهنسال تر پیرتر مسن تر اوست در این ده زده آبادتر تازه تر از چرخ و کهن زادتر ✏ �نظامی�
رد کننده درخواست عدم قبول درخواست شیوه غریب است مشو نامجیب گر بنوازیش نباشد غریب ✏ �نظامی�
اسیر دنیا زندانی محبوس جهان من که درین دایرهٔدهر بند چون گره نقطه شدم شهربند ✏ نظامی
به تک برو حرکت کن تا ز عدم گرد فنا برنخاست می تک و می تاز که میدان تراست ✏ نظامی
کوهپایه دامن کوه موسی از این جام تهی دید دست شیشه به کُهپایه ارنی شکست ✏ نظامی
تازه کار آدم ِ نو زخمه درآمد به پیش تا برَد آن گوی به چوگان خویش ✏ نظامی
بیمار دچار اسهال و استفراغ آدم از آن دانه که شد هیضه دار توبه شدش گل شکر ِ خوشگوار ✏ نظامی
خمیده گرد چرخان گردان چرخ مقوس هدف آه تست چنبر دلوَش رسن چاه تست ✏ �نظامی�
نوعی پودر سفید که از نی خیزران و بامبو بدست آورده و در طب سنتی در درمان جوش و آفت دهانی نوزادان بعلت طبع گرم بوجود می آید استفاده میشود کعبه که سجا ...
1_ بی دندان بودن 2_صرف نظر کردن چشم بریدن طمع نکردن ز آرزوی داشته دندان گذاشت کز دو جهان هیچ به دندان نداشت ✏ �نظامی�
_دندان مصنوعی نصب کردن 2_صرف نظر کردن چشم بریدن طمع نکردن ز آرزوی داشته دندان گذاشت کز دو جهان هیچ به دندان نداشت ✏ نظامی
1_دندان مصنوعی نصب کردن 2_صرف نظر کردن چشم بریدن طمع نکردن ز آرزوی داشته دندان گذاشت کز دو جهان هیچ به دندان نداشت ✏ �نظامی�
بهای نقره ارزش نقره سیم دیت بود مگر سنگ را ؟ کامد و خست آن دهن تنگ را ؟ ✏ نظامی
ساینده لعل براق کننده یاقوت کی شدی این سنگ مفرح گزای گر نشدی دُر شکن و لعل سای ✏ نظامی
زایل کننده شادی برطرف کننده فرح و شادکامی کی شدی این سنگ مفرح گزای گر نشدی دُر شکن و لعل سای ✏ نظامی
درخشان در روز کنایه از چیزی یا گوهری که حتی در روز روشن هم درخشش دارد سنبل او سنبله روز تاب گوهر او لعل گر ِ آفتاب ✏ نظامی
جواهر ساز گوهر ساز سنبل او سنبله روز تاب گوهر او لعل گر ِ آفتاب ✏ نظامی
تکاپو کردن تحقیق نمودن بررسی کردن تفحص کردن کنجکاوی نمودن بتکادو افتادم تا اینکه شبی مجلس خیلی دراز کشید. کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه
ریخته نوش از دم سیسنبر ی بر دُم این عقربِ نیلوفر ی ✏ نظامی
گوهر خانه محل نگهداری جواهرات تن به گهر خانهٔ اصلی شتافت دیده چنان شد که خیالش نیافت ✏ نظامی
فرمانبرداری اطاعت کردن پیروی نمودن چون تک ابلق به تمامی رسید غاشیه دار ی به نظامی رسید ✏ نظامی
گیرنده باج و خراج تربتش از دیده جنایت ستان غربتش از مکه جبایت ستان ✏ �نظامی�
محل نصب نگین بر انگشتر محل نگهداری نگین مه که نگین دان ِ زبرجد شده ست خاتم او مهر محمد شده ست ✏ نظامی
کسی که اسبان یدک کش را می راند دور جنیبت کش ِ فرمان تست سُفتِ فلک غاشیه گردان تست ✏ نظامی
توانستن قدرت داشتن چون قدمت بانگ بر ابلق زند جز تو که یارد که اناالحق زند ؟ ✏ نظامی
زر گران طلای بسیار سنگین زر هنگفت زر پیلوار از تو مقصود نیست که پیل تو چون پیل محمود نیست ✏ نظامی
کشور گشا ولایت ستان شاه گینی پناه فریدون کمر بلکه خاقان کلاه ✏ �نظامی�
تجربه کردن آزمایش نمودن امتحان کردن به کار آزمایی دلش تیز شد در آن عزم رایش سبک خیز شد ✏ �نظامی�
دانشمند دانش پژوه شه از گفتِ آن مرد دانش بسیچ فرو ماند بر جای خود پیچ پیچ ✏ �نظامی�
هم وزنیش هم وزن بودنش هم اندازه بودنش کفی خاک با او چو کردند یار به هم سنگیش راست آمد عیار ✏ �نظامی�
وزن کردنش توزین نمودنش سنجیدنش فزون آمد از وزن صد پاره کوه ز بر سختنش هر کس آمد ستوه ✏ �نظامی�
هم وزنی هم مقدار بودن به یک وزن و اندازه بودن کفی خاک با او چو کردند یار به هم سنگیش راست آمد عیار ✏ �نظامی�
بی نیاز ارضا شده راضی شده جهان گفت یکسر گرفتی تمام نئی سیر مغز از هوسهای خام ✏ �نظامی�
جهان گفت یکسر گرفتی تمام نئی سیر مغز از هوسهای خام ✏ �نظامی�
سایه گاه محل سایه دور از نور فرو ماند خسرو در آن سایگاه چو سایه شده روز بر وی سیاه ✏ �نظامی�
جان بخش زندگی بخش بدانست کان چشمهٔ جان فرای به آب حیات آمدش رهنمای ✏ �نظامی�
خوشبوتر پر رایحه تر بران نان کو بویاتر از مشک بود نمک یافته ماهیی خشک بود ✏ �نظامی�
نمک سود کرده نمکین کرده بران نان کو بویاتر از مشک بود نمک یافته ماهیی خشک بود ✏ �نظامی�
درود متقابل درود گفتن به یکدیگر چوبا یکدگر هم درود آمدند بدان آب چشمه فرود آمدند ✏ �نظامی�
شباهت شبیه بودن مانند بودن برابر بودن ندانم که از پاکی پیکرش چو مانندگی سازم از جوهرش ✏ �نظامی�
ماه کامل ماه شب چهارده ماه کاسته نشده بدر کامل به شب ماه ناکاسته چون بود چنان بود اگر مه به افزون بود ✏ �نظامی�
کم نشده کاسته نشده کاستی نگرفته تحلیل نرفته به شب ماه ناکاسته چون بود چنان بود اگر مه به افزون بود ✏ �نظامی�