پیشنهادهای احمد. ع. معینی (١,٢٤١)
آجودان افسر مخصوص خدمت به افسران عالیرتبه و شاه . . . درصدد بود که عریضه ای درباره آنها توسط رفیق قدیمی خود بوگاتیروف _اددوکان _امپراتور تقدیم پیشگا ...
دیشب شب گذشته . . . حال او با تمایلات شب دوش مانند کسی بود که پس از یک خواب ممتد رستاخیز لئوتولستوی
صحبت مکالمه گفتگو گفت و شنید . . . و در نتیجه این مکالم مختصر به خوبی متوجه شد که این مرد که سابقا این قدر. . . . رستاخیز لئوتولستوی
. . . پلک چشم ها را به هم بست و پس از لمحه ای راه خود را گرفت و رفت. رستاخیز لئوتولستوی
برهم زدن معامله و بیع فسخ کردن معامله ما را دگر معامله با هیچ کس نمانْد بیعی که بی حضور تو کردم، اِقالت است - سعدی
در گویش بختیاری به معنی دچار خفگی شدن است
طفلک نوزاده را حاجی لقب یا لقب غازی نهی بهر نسب گر بگویند این لقبها در مدیح تا ندارد آن صفت نبود صحیح"
کروش واحد پولی عثمانی . . . در چند روز پنجاه هزار غروش عثمانی به دست آورد. سفرنامه جیمز موریه
استان فارس ایالت فارس . . . چند سال پیش حاکم فارسستان از شیخ پولی خواسته بود. سفرنامه جیمز موریه
هجده هیجده عدد18 . . . هژده مرد پیاده او را همراهی می کردند. سفرنامه جیمز موریه
هجدم هیجدهم . . . در ساعت دوازده روز هژدهم از ایلچی دیدار کرد. سفرنامه جیمز موریه
عقب نشینی عقب گرد به عقب کشیدن سپاه و لشکر . . . . . پیشاپیش با کشتی هایش از شهر به بیرون فرستاده و اندیشیده بود که به بصره پس نشینی کند. سفرنامه ج ...
ملاقه ها کفگیرها کمچه ها . . چمچه ها در اثر رفتار ناهموار شتر به حرکت درآمده. . . سفرنامه جیمز موریه
ارثیه میراث ماترک . . . هنوز مردم از شیخ بوشهر که در بازپسبن دم زندگانی انجام این کار را همچون مرده ریگی به جانشین خود سپرد. . . سفرنامه جیمز موریه
خود را خوار کردن ذلیل نمودن خود بخواری افکندن خواری کشیدن حقیر نمودن خود . . . اگر او را نجات دهد به همه این تذلل و خجلت می ارزد. . رمان رستاخیز ل ...
آسمان خراش ساختمان بلند ساختمان رفیع نیلیدوف با نظر عبرت بر آن بنای فلک فرسا نظری نمود. . . کتاب رستاخیز لئوتولستوی
ساختمان بلند مرتبه آسمان خراش بنای رفیع . . . نیلیدوف با نظر عبرت بر آن بنای فلک فرسا نظری نمود. . . کتاب رستاخیز لئوتولستوی
نالیدن زار زدن گریه کردن دل از عجز نالی ِ من سوختش چو شمع آتش من رخ افروختش ✏ �آذر بیگدلی�
شخصیت اصلی رمان رستاخیز شاهکار لئوتولستوی نویسنده صاحب نام روسی بنام نیلیدوف بسیار تحت تاثیر افکار و اصول اقتصادی هنری جرج بوده و املاک و زمین های کل ...
زینت شده جواهر نشان به زیور آراسته اکلیل زده شده . . . درختان جنگلی همه به جوانه های تازه زمردین مکلل. . . کتاب رستاخیز لئو تولستوی
نابکار دغلکار کج بین نادرست ناراست ما زان دغل کژبین شده، با بی گنه در کین شده گه مست حورالعین شده، گه مست نان و شوربا ✏ �مولانا�
در گویش شوشتری به معنی گلوی کسی را فشردن است
پالتو بالاپوش ردا . . . از پی او مردی بسبار دراز که مدام تبسم می کرد و ردنگتی با یقه اطلس و پاپیون سفید در بر داشت به درون آمد. کتاب رستاخیز لئو ت ...
پالتویی بالاپوشی ردایی . . . از پی او مردی بسبار دراز که مدام تبسم می کرد و ردنگتی با یقه اطلس و پاپیون سفید در بر داشت به درون آمد. کتاب رستاخیز ...
آواز خوانی خوانندگی خنیانگری به صوت و آواز خوش خواندن . . . مناجات ذیل را نیمی به صورت تغنی و نیمی به صورت ترتیل بود شروع کرد به خواندن. . . کتاب ...
احساس خفگی و بغض در گلو دلتنگی شدید احساس دلتنگی و گرفتگی و غمی سنگین بر سینه تاسنیدن در گویش شوشتری به معنی خفه کردن و خفه شدن و گلوی کسی را فشردن ...
1_طولانی ممتد کشیده دراز 2_مداد قلم گر شود بیشه قلم دریا مدید مثنوی را نیست پایانی پدید. مثنوی مولانا
شیطان بچه شیطان تخم شیطان شرور تخم جن _نام یک سریال ایرانی به کارگردانی حسن فتحی
جمع کثیب شن زار ریگ زار تپه ماسه ای رحمش آمد گفت هین زوتر روید چند یاری سوی آن کثبان دوید سوی کثبان آمدند آن طالبان بعد یکساعت بدیدند آنچنان ✏ �مولان ...
زشت قبیح وقیح . . و از پشت آن منظره پر شناعت عمر خود را که مدت ها از دیده دلش مخفی بود واضح و آشکار می دید. رستاخیز لئوتولستوی
نغمه ها آوازها صدای تغنیات دسته جمعی سرایندگان سرودهای مقدس که زن و مرد؛ خرد و کلان. . . . رستاخیز لئوتولستوی
ستون پایه رکن چار عنصر چار استون قویست که بدیشان سقف دنیا مستویست ✏ �مولانا�
سکنجبین سرکه انگبین قهر سرکه لطف هم چون انگبین کین دو باشد رکن هر اسکنجبین ✏ �مولانا�
داد زدن فریاد کردن پارس کردن سگ عوعو کردن سگ گفت از بانگ و علالای سگان هیچ واگردد ز راهی کاروان ✏ �مولانا�
حراف پرگو وراج کسی که بسیار سخن گوید که ز هر ناشسته رویی کپ زنی شرم داری وز خدای خویش نی ✏ �مولانا�
مخفی گاه نهان گاه محل پنهان شدن هیچ پنهان خانه آن زن را نبود سمج و دهلیز و ره بالا نبود ✏ �مولانا�
بادبزن بادبیزن وسیله به جنبش درآوردن باد مروحه جنبان پی انعام کس وز برای قهر هر پشه و مگس ✏ �مولانا�
محل تلاقی محل دیدار محل بهم رسیدن . . . چون بگوشه دور افتاده ای در ملتقای دو دیوار رسیدیم. . . آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز
غمناک آکنده از غم مالامال از غم . . . حالا دیگر وقتی شب ها بیدار میشوم با خرسندی خاطر غماگینی از آن یاد میکنم. آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز
1_چراغ. روشنایی 2_ با ( ر ) مشدد به معنی زین ساز سازنده زین . . . . . . سراج نیز نشسته بود و در حین اداره مغازه خویش کالسکه ساز را می پایید. . آرز ...
کشف کننده ای واضح بوضوح بی پرده ای . . . بهرحال هنگامی که خواهرم شرح کشافی در پیرامون تقصیرات و معایبم بیان داشت. . . . آرزوهای بزرگ_چارلز دیکنز
پاره کردن دریدن جر دادن مدح تعریف ست و تخریق حجاب فارغست از شرح و تعریف آفتاب ✏ �مولانا�
یک قسم پرنده کوچک بسان گنجشک سیره لیک لقمهٔ بازْ آنِ صعوه نیست چاره اکنون آب و روغن کردنیست ✏ �مولانا�
مدح کردن ثنا گفتن ستایش کردن در مدیحت دادِ معنی دادمی غیر این منطق لبی بگشادمی ✏ �مولانا�
گرامی داشتن بزرگ داشتن عزت گذاشتن این همه تعظیم و تفخیم و وداد چون بدیدندش به صورت برد باد ✏ �مولانا�
ترسناک سهمناک هائل ایجاد کننده هول و ترس هر کجا حرب مهولی آمدی غوثشان کراری احمد بدی ✏ �مولانا�
جالیز مزرعه صیفی جات مزرعه باغ و بوستان ای ضیاء الحق حسام الدین در آر این سر خر را در آن بطیخ زار ✏ �مولانا�
یاوه گویی سخن بی ارزش گفتن ژاژ خوایی بند کن مشک سخن شاشیت را وا مکن انبان قلماشیت را ✏ �مولانا�
بردبار شکیبا با حلم نرم خوی آرام خفته بود آن شیر کز خوابست پاک اینت شیر نرمسار سهمناک ✏ �مولانا�
خرامیدن با نخوت و ناز راه رفتن با تکبر و غرور راه رفتن آن زره وآن خود مر چالیش راست وین حریر و رود مر تعریش راست ✏ �مولانا�