پیشنهادهای دکتر احمد. ع. معینی (٢,٥٢٦)
حیوان بار بر اسب و شتر مرکب جهاندار فرمود کآید وزیر برفتن نشست از بر بارگیر ✏ �نظامی�
کسی را نکش قاتل کسی نشو کم ِ خود نخواهی کم ِ کس مگیر ممیران کسی را و هرگز ممیر ✏ �نظامی�
بی آزار کسی که به مردم آزار نمی رساند بی گزند چه خوش داستانی زد آن هوشمند که بر ناگزاینده ناید گزند ✏ �نظامی�
باز گردی برگردی مراجعت کنی بازگشت نمایی تو نیز ار به یونان شوی باز جای پسندیده باشد به فرهنگ و رای ✏ �نظامی�
اطراف جهان دور و بر جهان اقصای عالم ببینم که در گرد آفاق چیست تواناتر از من در آفاق کیست ✏ �نظامی�
سیر و سفر گردش یکجا نماندن به گردندگی چون فلک مایلم جز آفاق گردی نخواهد دلم ✏ �نظامی�
تاریخ نگار کسی که اخبار گذشتگان را بیان کند تاریخ دان گزارش چنین کرد گویای دور که اورنگ شاهان نشد جای جور ✏ �نظامی�
مخلوقات خداوند آفرینش شده های خداوند هم از پرورش های پروردگار دگرگونه شد صورت هر نگار ✏ �نظامی�
تیزپای تیز رو سبکبال فلک ناقه را زان سبک رو کند که هر روز و شب بازیی نو کند ✏ �نظامی�
سخنرانی کردن سخن گفتن درخواست نمودن خودنمایی کردن به اندازه باشد سخن گسترید گزافه سخن را نباید شنید ✏ �نظامی�
پادشاه سلطان حاکم فرمانروا جهاندار گفت از خداوندِ گاه به اندازه قدر او گنج خواه ✏ �نظامی�
آزمودن شاه ارزش سنجی شاه برآورد کردن افکار و نظرات شاه در آن انجمن بود بسیار کس به شاه آزمایی گشاده نفس ✏ �نظامی�
نداری فقر و فاقه تهیدستی بینوایی مسکنت ز دنیا بَرَم رنگِ ناداشتی دهم باد را با چراغ آشتی ✏ �نظامی�
کاردانی کاربلدی کیاست چو دارد تنومند کار آگهی نخواهم که باشد ز کاری تهی ✏ �نظامی�
ستمدیده مورد ظلم واقع شده مظلوم ستم را ز خود دور دارم به هُش ستمکش نوازم، ستمگاره کش ✏ �نظامی�
خدا ترس پرهیزگار ندارم ز کس ترس در هیچ کار مگر زان کسی کاو بوَد ترس کار ✏ �نظامی�
افراد مفتخور افراد بیکار و تن پرور کنایه از زورگویان بپیچم سر از رایگان خوارگان مگر بی زبانان و بیچارگان ✏ �نظامی�
کنایه از: روز قیامت روز رستاخیز روز داوری بپرهیزم از روزِ عُذرآوری به پرهیزگاری کنم داوری ✏ �نظامی�
روشن تابناک پر نور ستمدیده را دادبخشی کنم شب تیرگان را درخشی کنم ✏ �نظامی�
سپاس گزار انسان شاکر کسی که سپاس گزار نیکی و احسان است که باد آفریننده ای را سپاس که کرد آفرین گوی را حق شناس ✏ �نظامی�
سپاس گزاری شکر گزاری ستایشگری که باد آفریننده ای را سپاس که کرد آفرین گوی را حق شناس ✏ �نظامی�
تهنت گفتن مبارکباد گفتن تبریک گفتن رسولان رسیدند با ساو و باج همایون کُنان شاه را تخت و تاج ✏ �نظامی�
کنایه از : جاه طلبی قدرت نمایی شجاعت تهور بزرگان بدو تهنیت ساختند بدان سر بزرگی سر افراختند ✏ �نظامی�
فکر بکر افکار با ارزش گزارندهٔ سرگذشت نخست به اندیشهٔ نغز و رای درست ✏ �نظامی�
کیمیاگری علم بدل کردن مس به طلا بگو ای سخن کیمیای تو چیست ؟ عیار ترا کیمیا ساز کیست ؟ عمل خانه دل به فرمان توست زبان خود علم دار دیوان توست ✏ �نظ ...
کیمیاگر بدل کننده بوجود آورنده بگو ای سخن کیمیای تو چیست ؟ عیار ترا کیمیا ساز کیست ؟ عمل خانه دل به فرمان توست زبان خود علم دار دیوان توست ✏ �نظ ...
فوت کن نازل کن بدم سخن ران از آن نامور خفتگان فسونی فرو دم به آشفتگان ✏ �نظامی�
نیستی نمی باشی ز ما سر برآری و با ما نئی نمایی به ما نقش و پیدا نئی ✏ �نظامی�
هر چیزی که از خانه بهم رسد مربوط به خانه اهل خانه اگر خانه خیزی، قرارت کجاست ؟ ور از در درآیی، دیارت کجاست ؟ ✏ �نظامی�
هر چیزی که از خانه بهم رسد مربوط به خانه اهل خانه اگر خانه خیزی، قرارت کجاست ؟ ور از در درآیی، دیارت کجاست ؟ ✏ �نظامی�
رسم بزرگی آئین بزرگی جهان بانوش خواند پیوسته شاه بر او داشت آیین حشمت نگاه ✏ �نظامی�
در اینجا کنایه از سرپرست مشکوی اسکندر است که تا روشنک را چو روشن چراغ بیارند با باغ پیرای باغ ✏ �نظامی�
به پیروزهٔ بوسحاقیش داد سخن بین که با بوسحاقان فتاد ✏ �نظامی�
در اینجا کنایه از ماهروی مه روی صورت چون ماه مهسا صدف بود گفتی مگر ماه چرخ درو غالیه سوده عطار کرخ ✏ �نظامی�
رود جاری برآمدن موج ز بس رود خیزان که از می رسید لب رامشان رود را می گزید ✏ �نظامی�
در اینجا منظور از سمت منطقه خیزان درجوار سده اصفهان است ز خیزان طرف تا لب ِ زنده رود زمین زنده گشت از نوای سرود ✏ �نظامی�
زاینده رود ز خیزان طرف تا لب ِ زنده رود زمین زنده گشت از نوای سرود ✏ �نظامی�
خواننده خنیانگر سرود خوان ترانه سرا نشاندند مطرب به هر برزنی اغانی سرایی و بربط زنی ✏ �نظامی�
بیجاده گون یاقوت فام سرخ گلگون کشیدند بر طرهٔ کوی و بام شقایق نمط های بیجاده فام ✏ �نظامی�
به رنگ یاقوت سرخ فام بیجاده فام کشیدند بر طرهٔ کوی و بام شقایق نمط های بیجاده فام ✏ �نظامی�
نقش و نگار زدن آراستن به منسوج خوارزم و دیبای روم مطرز کنند آن همه مرز و بوم ✏ �نظامی�
خرامیدن به ناز راه رفتن راهی شدن رهسپار گشتن به درگاه خسرو خرامش کنیم به آیین پرستیش رامش کنیم ✏ �نظامی�
بنده ای برده ای نوکری کنیزی خدمت گزاری کس خانه هم خانه زادی شود به یاد آمده هم به یادی شود ✏ �نظامی�
دستبرد آسیب لطمه اگر چرخ گردان خطایی نمود بدین خانه دست آزمایی نمود ✏ �نظامی�
کنایه از زیبا رویان مه رویان نازنینان فرشته صفتان بدان سیب چهران مردم فریب همی کرد بازی چو مردم به سیب ✏ �نظامی�
ماهروی مه روی زیبا روی که تا روی مهروی دارا نزاد ببینم که دیدنش فرخنده باد ✏ �نظامی�
زیور آلات به خود بستن عروسان به زیور کشی خو کنند سر و فرق را نغز و نیکو کنند ✏ �نظامی�
در اینجا به معنی نوعی پارچه نفیس بسی نامهٔ مُهر ناکرده باز ز نیفه بسی جامهٔ دل نواز ✏ �نظامی�
گزارش گری کرد تاریخ نگاری نمود وقایع را ثبت کرد گزارشگر دفتر خسروان چنین کرد مهد گزارش روان ✏ �نظامی�
پر از گل کردن سرشار از گل نمودن کنایه از لبریز کردن جام از می گل آگین کند چشمهٔ قند را به شادی گزارد دمی چند را ✏ �نظامی�