پیشنهاد‌های دکتر احمد. ع. معینی (٢,٧١٩)

بازدید
٢,٠٥٨
تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پناه گیرد پناهنده شود نیارد ز کس جز به نیکی به یاد نگردد به اندوه کس نیز شاد پناهد به ایزد به بی گاه و گاه نیفتد به بد مرد ایزد پناه ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

زرهی از جنس سنگ خارا کنایه از زرهی غیرقابل نفوذ نشستند بر تازی تیز جوش همه خاره خفتان و پولاد پوش ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اسب عربی تندرو تازی تکاور اسبان تیزتک نشستند بر تازی تیز جوش همه خاره خفتان و پولاد پوش ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مکان خوب جای باصفا نقطه خوش آب و هوا سکندر چو دید آن سواد بهی ز سودای هندوستان شد تهی ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مرد بد مرد نابکار آدم پست فرومایه پناهد به ایزد به بی گاه و گاه نیفتد به بد مرد ایزد پناه ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

صبور بردبار صبرکننده فراوان شکیب است و اندک سخن گه راستی راست چون سرو بن ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جاسوس خبرچین نیروهای مخفی خبر دادش آن مرد پنهان پژوه که شاهی ست با شوکت و با شکوه ✏ نظامی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پنهانی نهانی جاسوس خبرچین نهان رفته جاسوس را باز جست که تا حال او بازگوید درست ✏ نظامی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شاهان چین چو فارغ شد از غارت فوریان کمر بست بر کین فغفور یان ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آخور علوفه طویله زدند آخر انگیختند به سبز آخران بر علف ریختند ✏ نظامی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عالم گیر فاتح جهان شه عالم آهنج گیتی نورد در آن خاک یک ماه کرد آبخورد ✏ نظامی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کنایه از خورشید چو خاتون یغما به خلخال زر ز خرگاه خلخ برآورد سر ✏ نظامی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پیکان دوشعبه تیر دوشعبه به مقراضهٔ تیر پهلو شکاف بسی آهو افکنده با نافهٔ ناف ✏ نظامی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اسبان راهوار اسبان تکاور جهاندار چون دید کان آب و خاک ز پوینده اسبان برآرد هلاک ✏ نظامی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

رزمنده جنگنده جنگاور اهل نبرد پیکارجو رزمجو نبرده جهاندار فرخ نبرد خبر ده که با فور فوران چه کرد ✏ نظامی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تدارک کننده بسیچ کننده آماده کننده چو شد هفته و کار شد ساخته به سیچنده ازکار پرداخته ✏ نظامی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

طعن زننده ای عیبجوئی ایرادگیری خربطی ناگاه از خرخانه ای سر برون آورد چون طعانه ای ✏ مولانا

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شرح داد توصیف کرد وصف نمود صفت کرد از آن چار پیکر به شاه که کس را نبود آنچنان دستگاه ✏ نظامی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بیماران ناخوشان مریضان دردمندان چهارم پزشگی خردمند و چست که نالندگان را کند تندرست ✏ نظامی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

غیب گو رازگشا ستاره شناس همه چیز دان سوم فیلسوفی نهانی گشای که باشد به راز فلک رهنمای ✏ نظامی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ستارگانند ستارگان هستند دهم چار چیزش که بی پنجمند به نوباوگی برتر از انجمند ✏ نظامی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

واژگونه برعکس سرنگون وگر باژگونه بود داوری که شه میل دارد به کین آور ی ✏ نظامی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

هنگام کینه هنگام نبرد گه کینه با شاه دارا چه کرد ز حد حبش تا بخارا چه کرد ✏ نظامی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سوزنده تر تندتر فرو گفت با او سخن های تیز گدازان تر از آتش رستخیز ✏ نظامی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خراج مالیات باژ باج ساو مخور عبرهٔ هند بی یاد من که هندوتر از توست پولاد من ✏ نظامی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تاخت و تاز کردن فرش گستردن کنایه از تدارک دیدن گر از بهر گنج آرم آنجا فریش به مغرب زر مغربی هست بیش ✏ نظامی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سر جنگ داری اهل جنگ هستی قصد نبرد داری که گر جنگ رایی برون کش سپاه که اینک رسیدم چو ابر سیاه ✏ نظامی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تنها یکه بی همراه جریده یکی قاصد تیزگام فرستاد و دادش به هندو پیام ✏ نظامی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نیکی رسان خوبی رسان گر آید به خدمت چو دیگر کسان نباشم بر او جز عنایت رسان ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خوشتر کمی خوشتر اندکی بهتر قدری دلپذیرتر فَرَس خوشترک ران که صحرا خوش است عنان در مکش ، بارگی دلکش است ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

علاوه بر معانی ذکر شده مخفف ( از او ) هم می باشد به من ده که تا زو دوایی کنم مس خویش را کیمیایی کنم ✏ نظامی به من ده که تا زو جوانی کنم گل زرد را ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گداخته تافته بیا ساقی آن زر بگداخته که گوگرد سُرخست ازو ساخته ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

انباشته کردی پر نمودی آگنده کردی زمین را به گنجی بینباشتی گذشتی و در خاک بگذاشتنی ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دشمنان معاندین مخالفان خصومتگران گشته در خاک پست هنوز آن خصومت در آن خاک هست ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آوردگاه جنگ گاه میدان گاه خصومت گهی ساخت تا نفخ صور که از سازگاری شد آن شهر دور ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

میدان گاه آوردگاه جنگ گاه چنان رایتی را به ناموس شاه برانگیختندی به ناموسگاه ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

زبان پهلوی به هرای گنجش چو بد رام کرد به پهلو زبانش هری نام کرد ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پوشش حریر بسیار نازک به معنی غنچه تازه هم آورده شده چو گل پیچ یک روزهٔ ماه نو به خلخال یک هفته شد بر گرو ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پوشش گل غنچه گل ز گلبام شبابهٔ زند باف دریده صبا شعر گل تا به ناف ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نوعی نی موسیقی ز گلبام شبابهٔ زند باف دریده صبا شعر گل تا به ناف ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

می پیمودند طی می کردند به صید افکنی می نبشتند راه که هم صید خوش بود و هم صیدگاه ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شکار کردن به نخچیر رفتن به صید افکنی می نبشتند راه که هم صید خوش بود و هم صیدگاه ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کینه توز کینه کش کینه ای چنین فتنه ای را که شد گرم کین اگر خرده بینی بخردی مبین ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

فرماندهی جلوداری ریاست خیل به معنی گله اسب است و سرخیلی به معنی رئیس به سرخیلی فتنه بربست موی سوی تاجگاه تو آورد روی ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

نوعی پیکان تیر که بسیار پهن است و شبیه به بیلچه می باشد همان بیل زن مرد آلت شناس کند بیلکش را به بیلی قیاس ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

حمله ور مهاجم گزاینده عفریتی آشوبناک شتابنده چون اژدها بر هلاک ✏ �نظامی�

پیشنهاد
٠

دیو آسیب رسانی کنایه از: دشمنی سرسخت دشمنی قوی گزاینده عفریتی آشوبناک شتابنده چون اژدها بر هلاک ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آسیب رساننده اذیت کننده آزار رساننده گزاینده عفریتی آشوبناک شتابنده چون اژدها بر هلاک ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آزار و اذیتی مزاحمتی چنان داشتم ملک را پیش و پس که آزارشی نامد از کس به کس ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نایب وکیل جانشین مباشر که تا شاه برحل و عقدی که داشت نیابت کن خویشتن را گماشت ✏ �نظامی�