پاسخهای احمد. ع. معینی (١٧٧)
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح / هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را منظور از "خاک" در این بیت چیست؟ . احتمالا خاک در این بیت اشاره به داستانی دارد. آن داستان چیست؟
همان همراهی با نوح است در کشتی که موجب نجات از طوفان است
منظور از " تازیک " در بیت زیر چیست ؟ به آتش های ترک وخون تازیک به رود سند تا جیحون نشنید .
مراد از تازیک یا تاجیک همان قوم پارس است
ابیات زیر را معنی کنید مرجان لب لعل تو مر جان مرا قوت یاقوت نهم نام لب لعل تو یا قوت قربان وفاتم ز وفاتم گذری کن تا بوت مگر بشنوم از رخنه تابوت
سپاس بسیار عالی معنی کردید
کلمه "بادی" در جمله زیر به چه معناست؟ اين حرف دربادی امر، زياد بي پا و بي معني به نظر مي آمد
از اساس از آغاز از شروع از اول از ابتدا
واژه ی " نامستدل" یعنی چی؟ مثال: پاسخ شما غیرمنطقی و نامستدل است!
بدون دلیل بدون استدلال بدون سند غیرمستند
پیام اخلاقی بیت : دور دور مرو که مهجور گردی، و نزدیک نزدیک میا که رنجور گردی چیه ؟
نه آنچنان فاصله بگیر که به مصداق شعر
از دل برود هر آنکه از دیده برفت فراموش شوی
و نه آنچنان نزدیک شو تا از دیدار همه وقت تو ملول و خسته و دل چرکین شوند
کسی میتونه یک بیت شعر برای موضوع "هر چی بکاری همونو بر میداری " مثال بزنه ؟
هر دست که دادند همان دست گرفتند هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند
معنی کلمه "ورطه" در مصرع " خواست کزان ورطه قدم درکشد"
مهلکه گیر و دار بزنگاه حادثه گرفتاری
ریکایان پیشاپیش دوان. یساوالان. با کلاه و ورزهای مخصوص...
پسران پیشاهنگ پسران نورس در جلوی قشون
نفرین است در حق کسی آرزوی مرگ برای کسی تیر یا بلایی از اجل یا عزرائیل بدو برسد یعنی بمیرد
اگر بخواهیم بگوییم: خودت را کنترل کن! چه کلمه دیگری را استفاده کنیم بجای (کنترل)
خویشتن داری کن خوددار باش
لطفا اگر کسی برای کلمه ی عربی « معادل » در حوزه ی ترجمه، پیشنهادی داره بگه ممنون میشم.
برابر همتراز همسنگ
وقتی میخوایم بگیم طرف شخصیت داره باید از چه کلمه ای استفاده کنیم؟
متشخص بودن با منش بودن با وقار بودن موقر
متضاد هم هستند قریب از قرب و نزدیک بودن حکایت میکند ولی غریب از غربت و دور بودن
تقریب یعنی نزدیک به در صورتیکه تخمین گمانه زنی است و ممکن است نزدیک و درست نباشد
معنی تک واژه یله تو جمله ی زیر چیه ؟ " داده تنش بر تن ساحل یله"
در ساحل لم داده
شوخی که هزاران چو منش بود گرفتار میبینمش امروز گرفتارتر از خویش چندان به گرفتار خود آن شوخ جفا کرد تا گشت گرفتار جفاکارتر از خویش
یاری که هزاران عاشق و گرفتار مثل من داشت امروز او را می بینم که هزار برابر من گرفتار چون خودی شده است آن یار (معشوق) آنقدر به عاشق و گرفتار خودش جفا وستم کرد تا گرفتار کسی شد که از خودش جفاکار تر و نامهربانتر است