پیشنهادهای Coralya (١,١٥٩)
پمپ خلا؛ دستگاهی که برای ایجاد فشار منفی در سیستم ها به منظور انجام فرایندهای شیمیایی در شرایط خلا استفاده می شود. مثال: پمپ های خلا در آزمایشگاه ها ...
فر آزمایشگاهی؛ وسیله ای برای گرم کردن یا خشک کردن مواد در دمای کنترل شده. مثال: فرهای آزمایشگاهی برای خشک کردن نمونه ها یا انجام فرآیندهای حرارتی در ...
ستون کروماتوگرافی؛ ابزاری برای جداسازی ترکیبات شیمیایی از یکدیگر در فرایند کروماتوگرافی. مثال: ستون های کروماتوگرافی برای جداسازی ترکیبات شیمیایی در ...
گیره بیکر شیشه ای؛ وسیله ای برای جابه جایی یا نگه داشتن بیکرهای شیشه ای داغ یا حاوی مایعات خطرناک. مثال: گیره های بیکر شیشه ای برای محافظت از دست ها ...
لوله جمع آوری گاز؛ لوله ای برای جمع آوری و ذخیره سازی گازهایی که در طول یک واکنش شیمیایی تولید می شوند. مثال: لوله های جمع آوری گاز برای جمع آوری گا ...
جاذب رطوبت؛ ماده ای که برای جذب رطوبت از هوا یا مواد دیگر استفاده می شود. مثال: جاذب های رطوبت برای حفظ نمونه ها در برابر جذب رطوبت و جلوگیری از تغی ...
حمام آب؛ وسیله ای که برای گرم کردن یکنواخت ظروف آزمایشگاهی در دمای ثابت استفاده می شود. مثال: حمام های آب برای گرم کردن محتویات ظرف های شیشه ای به ...
سانتریفیوژ؛ دستگاهی که برای جداسازی مواد از یکدیگر با استفاده از نیروی گریز از مرکز به کار می رود. مثال: سانتریفیوژها در آزمایشگاه های شیمی برای جدا ...
دستگاه نقطه ذوب؛ وسیله ای برای تعیین نقطه ذوب مواد جامد. مثال: دستگاه های نقطه ذوب برای اندازه گیری دقیق نقطه ذوب ترکیبات شیمیایی و شناسایی آن ها به ...
ترازو آزمایشگاهی؛ دستگاهی که برای اندازه گیری دقیق جرم نمونه ها در آزمایشگاه ها استفاده می شود. مثال: ترازوی آزمایشگاهی برای وزن کردن مواد با دقت با ...
هود آزمایشگاهی؛ دستگاهی که برای دفع بخارات سمی یا مضر به کار می رود و به سلامت شیمیدان کمک می کند. مثال: هودهای آزمایشگاهی برای جلوگیری از استنشاق ب ...
انکاستیک؛ تکنیک نقاشی با موم های ذوب شده و رنگ های معدنی که روی سطح گرم به طور مستقیم اعمال می شوند مثال: انکاستیک یکی از قدیمی ترین تکنیک های نقاشی ...
فیکساتیو؛ اسپری ای که بعد از پایان نقاشی برای حفظ رنگ ها و جلوگیری از پاک شدن آن ها استفاده می شود مثال: بعد از اتمام نقاشی با پاستل، یک لایه فیکساتی ...
مجموعه رنگ هایی که در یک پروژه گرافیکی به صورت هماهنگ استفاده می شن مثال: یه color palette گرم حس صمیمیت و انرژی منتقل می کنه.
تصاویر مبتنی بر معادلات ریاضی که بدون افت کیفیت بزرگ نمایی می شن مثال: لوگوها معمولاً به صورت vector طراحی می شن تا در هر سایزی کیفیت داشته باشن.
تصاویر پیکسلی مثل عکس ها که با افزایش سایز کیفیتشون کاهش پیدا می کنه مثال: فایل های JPEG و PNG از نوع raster هستن.
میزان شفافیت یا کدری یک عنصر در طراحی مثال: کاهش opacity پس زمینه باعث تمرکز بیشتر روی محتوای اصلی می شه.
قوانین و تعاملاتی که رفتار بازیکن رو هدایت می کنن
طراحی مرحله ها و محیط بازی برای ایجاد چالش، ریتم و کشف مثال: level design خوب بازیکن رو بدون خستگی به جلو هدایت می کنه.
Non - playable character ( NPC ) شخصیت هایی در بازی که بازیکن کنترلشون نمی کنه ولی در روایت یا گیم پلی نقش دارن مثال: NPC فروشنده تو بازی آیتم می ف ...
توانایی بازی در جذاب بودن حتی بعد از چند بار تمام شدن مثال: پایان های چندگانه باعث می شن replayability بازی بالا بره.
منطقه ای نامرئی که برخوردها ( مثل گلوله یا مشت ) بر اساس اون سنجیده می شن مثال: اگه hitbox دقیق نباشه، بازیکن از اصابت گلوله عصبانی می شه
مدتی که بعد از استفاده از یک مهارت باید صبر کرد تا دوباره قابل استفاده باشه مثال: این طلسم قدرتمنده ولی cooldown بالایی داره.
HUD ( Heads - Up Display ) نمایشگر روی صفحه که اطلاعاتی مثل سلامتی، مهمات یا نقشه رو نشون می ده مثال: HUD باید ساده باشه تا جلوی دید بازیکن رو نگیر ...
مأموریت یا وظیفه ای که بازیکن باید انجام بده، معمولاً همراه با پاداش مثال: questهای فرعی به غنای دنیای بازی کمک می کنن
سکانسی سینمایی درون بازی که روایت رو بدون دخالت بازیکن پیش می بره مثال: پایان بازی با یه cutscene احساسی تموم می شه.
اشیایی که بازیکن بعد از شکست دشمن یا اتمام مرحله به دست میاره مثال: هر بار که دشمنو شکست می دی، loot تصادفی دریافت می کنی.
بخشی از موسیقی که به صورت تکراری پخش می شه و ساختار آهنگ رو شکل می ده مثال: یه loop درام خوب می تونه پایه ی کل آهنگ باشه.
DAW Digital Audio Workstation – نرم افزارهایی مثل FL Studio یا Ableton Live که برای ضبط، ویرایش و تولید موسیقی استفاده می شن مثال: بیشتر آهنگ سازهای ...
صدایی که با سینتی سایزر تولید می شه، اغلب غیرطبیعی یا الکترونیک مثال: سبک های مثل سینث ویو بدون synth اصلاً معنا ندارن.
BPM Beats Per Minute – سرعت موسیقی رو نشون می ده مثال: آهنگ های ترنس معمولاً با BPM بالا ساخته می شن.
فرآیند تنظیم حجم، پن و افکت های صدای ترک ها برای هماهنگی کلی مثال: اگه mixing خوب نباشه، صداها به جای همکاری، با هم درگیر می شن.
مرحله نهایی تولید آهنگ که باعث می شه آهنگ برای پخش نهایی آماده و بالانس شده باشه مثال: mastering باعث می شه آهنگ روی همه هدفون ها یکسان و حرفه ای شنی ...
Equalizer – ابزاری برای تنظیم فرکانس های مختلف صدا مثال: با EQ می تونی فرکانس های پایین نویز رو حذف کنی.
افکتی که به صدا حالت محیطی یا فضای خاص می ده، مثل اتاق یا سالن مثال: صدای خواننده با یه Reverb ملایم خیلی دل نشین تر می شه.
کاهش فاصله بین بلندترین و ضعیف ترین بخش های صدا برای یکنواخت کردن مثال: بدون compression ممکنه بعضی نت ها زیادی بلند شنیده بشن.
تکه ای از یک صدای ضبط شده که در ساخت آهنگ استفاده می شه مثال: استفاده از sample صدای ماشین تحریر توی بیت، آهنگ رو خاص کرد.
طرح های تصویری که سکانس های فیلم رو قبل از فیلم برداری نشون می دن مثال: قبل از شروع پروژه، کارگردان یه storyboard کامل طراحی کرد.
بریدن ناگهانی بین دو شات پشت سر هم از یک صحنه برای ایجاد تنش یا زمان پری مثال: توی یوتیوب، jump cut باعث می شه تدوین سریع تر و پرانرژی تر به نظر بیاد.
تصاویر کمکی که برای پوشش صحنه های اصلی یا انتقال نرم تر استفاده می شن مثال: وقتی راوی صحبت می کرد، از B - roll مناظر استفاده کردن.
صدایی که در دنیای داستان وجود داره و شخصیت ها هم می شنونش مثال: صدای رادیویی که در ماشین پخش می شه یه diegetic soundه
شاتی که محل یا فضای صحنه رو معرفی می کنه مثال: با یه establishing shot از آسمان خراش، فهمیدیم داستان تو نیویورکه.
زاویه ای که از پشت شانه ی یکی از شخصیت ها، طرف مقابل رو نشون می ده مثال: در صحنه ی بازجویی، از over - the - shoulder استفاده شده بود تا تنش ایجاد بشه.
توالی سریع از صحنه ها که معمولاً برای نشان دادن گذر زمان یا پیشرفت استفاده می شه مثال: مونتاژ تمرینات قهرمان تو فیلم های ورزشی خیلی الهام بخشه.
تنظیم رنگ های فیلم در مرحله پس تولید برای ایجاد حس خاص یا هماهنگی بصری مثال: با color grading آبی - خاکستری، فضای سرد و غم انگیز به فیلم دادن.
حضور کوتاه و غیرمنتظره ی شخص معروف یا کارگردان در فیلم مثال: استن لی همیشه یه cameo بامزه توی فیلم های مارول داشت.
دیوار فرضی بین بیننده و دنیای فیلم؛ وقتی شخصیت مستقیماً با دوربین حرف می زنه، این دیوار شکسته می شه مثال: Deadpool چهارمین دیوار رو می شکنه و با تماش ...
استارتاپی با ارزش گذاری بیش از یک میلیارد دلار مثال: Airbnb یکی از معروف ترین unicornهای دهه ی گذشته ست.
مدت زمانی که یک استارتاپ با منابع مالی فعلی می تونه ادامه بده مثال: با این هزینه ها فقط ۴ ماه runway داریم، باید سرمایه گذار پیدا کنیم.
سرمایه ی اولیه ای که معمولاً از فرشتگان سرمایه گذار یا شتاب دهنده ها جذب می شه مثال: اونا با یه seed funding کوچیک تونستن MVP رو لانچ کنن.