تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تلاشی که برای کنترل احساساتت می کنی تا دیگران راحت باشن مثال: تو جلسات کاری همیشه لبخند می زد، ولی اون emotional labor خسته ش کرده بود.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرزگذاری سالم برای حفظ آرامش و انرژی روانی مثال: یاد گرفتن boundary setting باعث شد خیلی روابط مسموم از زندگیش حذف شن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

باورهای عمیق و ناخودآگاهی که رفتارمون رو هدایت می کنن مثال: یکی از core belief هاش این بود که هیچ وقت نباید اشتباه کنه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

احساس اینکه موفقیت هامون از لیاقتمون نیست و یه روز لو می ریم مثال: با اینکه مدرک دکترا داشت هنوز گاهی imposter syndrome می گرفت.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

یادگیری در قطعات خیلی کوتاه و فشرده مثال: با ویدیوهای microlearning می تونی یه مفهوم سخت رو تو یه دقیقه برسونی.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مسیر مرحله به مرحله برای یادگیری یه موضوع مثال: اگه براش learning path تعریف نکنی زود سرد می شه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

فاصله ای که بین دانسته های فعلی کاربر و هدف یادگیری وجود داره مثال: باید بدونی مخاطبت چه knowledge gapی داره تا محتوای مفید بسازی.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

محتوایی که کاربر فقط نمی بینه، بلکه درش مشارکت می کنه مثال: آزمون های استوری یه نوع interactive content ساده و کاربردین.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

میزان حفظ اطلاعات یادگرفته شده تو ذهن مخاطب مثال: با تصویرسازی ذهنی می تونی retention رو تا دو برابر افزایش بدی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

استفاده از عناصر بازی برای جذاب تر کردن آموزش مثال: با gamification بچه هاشون مشتاق تر شدن تمرینارو حل کنن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

میزان سختی یا راحتی یادگیری یه مهارت مثال: طراحی رابط کاربری اولش steep learning curve داره اما بعدش راحت می شه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

محتوای آموزشی خیلی کوتاه که هضمش آسونه مثال: اگه محتوای آموزشی bite - sized باشه حتی آدمای پرمشغله هم می خوننش.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

علم طراحی ساختار آموزش برای بیشترین اثربخشی مثال: اگه instructional design درست نباشه کاربر خیلی زود خسته می شه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

دوره هایی که کاربر با سرعت خودش می تونه جلو بره مثال: self - paced بودن دوره باعث شد آدمای شاغل هم بتونن ازش استفاده کنن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

واقعی بودن و نشون دادن خودت بدون نقاب یا تظاهر مثال: توی استوری هاش یه جور authenticity خاص داشت که فالوئرها رو جذب می کرد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

چیزی که به مخاطب ارائه می دی و تو رو از بقیه متمایز می کنه مثال: اگه value propositionت مشخص نباشه مردم نمی دونن چرا باید دنبالت کنن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

لحن و سبک خاصی که در همه محتواها ثابت نگه می داری مثال: voiceش همیشه صمیمی و قابل ارتباط بود حتی تو پست های جدی.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

جایگاهی که در اون به عنوان متخصص یا مرجع شناخته می شی مثال: با مقاله های تخصصی تونست thought leadership خودش رو بسازه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ثبات در زمان بندی، سبک محتوا و حضور آنلاین مثال: با consistency بالا تونست تو ذهن فالوئرها بمونه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

استایل تصویری ثابتی که در همه ی جاها تکرار می کنی مثال: رنگ و فونت و لوگو بخشی از visual identity قوی ش بودن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

روایت شخصی که باعث می شه مردم باهات احساس نزدیکی کنن مثال: personal storyش درباره شکست اولش خیلی الهام بخش بود

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

برداشتی که دیگران از تو و کیفیت کارت دارن مثال: reputation خوب با یه پست اشتباه هم می تونه لطمه بخوره

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اعتبار و قابل اعتماد بودن، به ویژه تو تخصصت مثال: با حضور تو رسانه های معتبر credibility خودشو بالا برد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جایگاهی که تو ذهن مخاطب نسبت به رقیب هات داری مثال: اون خودشو تو حوزه رشد فردی طوری positioning کرده که اولین انتخاب باشه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

تعداد کاربرانی که یه پست رو دیدن، حتی اگه تعامل نداشتن مثال: با هشتگ های بهتر تونستیم reach پست ها رو بیشتر کنیم

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میزان تعامل کاربران با محتوا مثل لایک، کامنت، سیو یا اشتراک گذاری مثال: محتوای آموزشی همیشه engagement بالایی می گیره

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تعداد دفعاتی که یه محتوا نمایش داده شده، حتی به یه نفر چند بار مثال: اون ریلز پنج هزار impression داشت ولی فقط صد تا لایک گرفت

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دعوت مستقیم به انجام کاری مثل فالو، کلیک یا کامنت مثال: تو کپشن حتما یه call to action بذار تا مخاطب واکنش نشون بده

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محتوایی که همیشه معتبره و نیاز به آپدیت نداره مثال: آموزش اصولی کپشن نویسی یه نوع evergreen content عالیه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

محتوایی که با سرعت زیاد توی پلتفرم ها پخش می شه مثال: یه تیکه از ویدیو وایرال شد و یه شبه ده هزار فالوئر آورد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

زمینه یا موضوع خاصی که محتوا حول اون ساخته می شه مثال: وقتی niche مشخص داری مخاطب وفادار هم بیشتر پیدا می کنی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

روش هدفمند برای انتخاب و استفاده از هشتگ ها مثال: با یه hashtag strategy خوب تو اکسپلور رفتیم

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

برنامه ریزی زمانی برای انتشار محتوا مثال: اگه content calendar نداشته باشی پیجت بی نظم می شه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مخفف user - generated content یعنی محتوایی که توسط کاربر تولید شده مثال: از مشتریا خواستیم عکساشونو بفرستن تا UGC پیجمون بیشتر شه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ساده بودن استفاده از محصول برای کاربران مثال: اگه یه اپلیکیشن usability خوبی نداشته باشه کاربرا زود رهاش می کنن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مراحلی که کاربر جدید برای آشنایی با اپ یا سرویس طی می کنه مثال: onboarding رو با اسلایدهای تعاملی طراحی کردیم تا جذاب تر شه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نقطه ای که کاربر با برند یا محصول تعامل می کنه مثال: هر touchpoint مثل ایمیل یا اپ باید حس یکپارچه ای بده

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

روش بررسی طراحی با استفاده از اصول تجربه کاربری مثال: توی مرحله اول پروژه یه heuristic evaluation انجام دادیم

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

روشی برای فهمیدن اینکه کاربرا چطور اطلاعات رو دسته بندی می کنن مثال: با card sorting تونستیم ساختار منوی سایت رو بهینه کنیم

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

شخصیت فرضی بر اساس تحقیقات که نماینده گروهی از کاربران واقعی ه مثال: برای طراحی بهتر سه نوع persona تعریف کردیم

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

هر چیزی که باعث سختی یا توقف در مسیر کاربر بشه مثال: فرم طولانی checkout باعث friction می شه و خرید رو کم می کنه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فضای خالی اطراف عناصر که به خوانایی و تمرکز کمک می کنه مثال: با اضافه کردن whitespace کارت های محصول تمیزتر و قابل فهم تر شدن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترفندهایی در طراحی که کاربر رو گمراه یا مجبور به کاری می کنه مثال: استفاده از dark pattern توی لغو اشتراک واقعاً ناعادلانست

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مقایسه دو نسخه مختلف از طراحی برای دیدن اینکه کدوم بهتر عمل می کنه مثال: یه A/B testing برای رنگ دکمه انجام دادیم و نرخ کلیک ۲۵ درصد بالا رفت.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

نسخه ی تصویری از طراحی که شبیه نسخه واقعی به نظر می رسه ولی قابل تعامل نیست مثال: مشتری از mockup راضی بود فقط خواست رنگ دکمه عوض شه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نمونه قابل کلیک یا تعامل از طراحی نهایی برای تست تجربه کاربر مثال: با prototype تونستیم قبل از کدنویسی بازخورد بگیریم

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مسیری که کاربر برای رسیدن به هدف در اپ یا سایت طی می کنه مثال: با بهینه سازی user flow ثبت نام سریع تر شد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

میزان قابل استفاده بودن طراحی برای همه افراد حتی کسانی با محدودیت مثال: اگه رنگ نوشته کافی نباشه می تونه روی accessibility اثر منفی بذاره

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

طراحی ای که در همه ی اندازه های صفحه نمایش درست کار کنه مثال: سایت کاملاً responsive بود و تو موبایل هم خیلی خوب نشون می داد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

بخش بالایی صفحه که بدون اسکرول دیده می شه مثال: CTA اصلی رو گذاشتیم above the fold تا بیشتر دیده شه.