تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

هنر پوشیدن چند لایه لباس روی هم برای ایجاد عمق و استایل. مثال: �پاییز بهترین فصل برای لِیرینگه، با یه ژاکت و شال همه چیز جذاب تر می شه. �

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٤

ترکیبی از لباس ورزشی و روزمره؛ هم راحتی داره، هم شیکه. مثال: �اون ست لگ و سوییشرتش یه اتلیژر کامل بود. �

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

لباس هایی که از دهه های قبل مونده، ولی هنوز مد هستن. مثال: �اون کیفش یه وینتیج واقعی از دهه ۷۰ بود. �

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

استایلی که از مردم در خیابون الهام گرفته، نه از پلتفرم های رسمی. مثال: �مد خیابونی تو نیویورک همیشه خلاقانه و خاصه. �

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

استفاده از تکه های رنگی واضح و متضاد توی یه استایل. مثال: �با اون کت زرد و شلوار سرخابی، کاملاً کالربلاک کرده بود. �

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣

High fashion / Haute couture لباس های دست دوز و سطح بالا که معمولاً فقط توی شوهای مد دیده می شن. مثال: �اون لباسش از یه برند هوت کوتوره، فقط یه نمون ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

استایلی که مدل ها بیرون از صحنه یا شوها می پوشن: ساده، راحت، اما همچنان شیک. مثال: �جین، تی شرت سفید و عینک دودی؛ یه آف دیوتی لوک کلاسیک. �

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

یه سبک یا حس خاص بصری که ترکیب رنگ، فرم، و فضا رو توی ذهن منسجم می کنه. مثال: �پیجش یه استتیک مینیمالِ سرد داره، همه چیز با دقت چیده شده. �

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

سبکی ساده، خلوت و بدون اضافه کاری؛ یعنی فقط چیزهای ضروری رو نگه داری. مثال: �تو طراحی لوگو مینیمالیسم رو رعایت کرده، تمیز و واضح. �

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

یه مجموعه تصویر یا متریال برای نمایش حال و هوا یا تم کلی یه پروژه طراحی. مثال: �برای پروژه مون اول یه مودبرد ساختیم تا بفهمیم دقیقاً چه حس و رنگی می ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

هنر چیدن و انتخاب فونت ها؛ اینکه متن فقط نوشته نباشه، بلکه طراحی هم داشته باشه. مثال: �تو پوسترش از تایپوگرافی دست نویس استفاده کرده، خیلی خاص شده. �

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣

فاصله بین حروف تو تایپ؛ تنظیم ریزیه که ظاهر حرفه ای به نوشته می ده. مثال: �این لوگو قشنگه ولی کرنینگ حروف درست نیست، یه جورایی نامرتب به نظر می رسه. ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣

فضای خالی اطراف عناصر در طراحی که باعث نفس کشیدن طرح می شه. مثال: �لوگوی FedEx یه فلش داره که تو فضای منفی بین E و X پنهونه!�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣

تفاوت بین رنگ، شکل یا اندازه برای ایجاد تأکید یا جذابیت در طراحی. مثال: �اون پوستر با کنتراست بالا بین پس زمینه تیره و متن سفید خیلی چشم گیره. �

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پیش نمایش واقع گرایانه از طراحی روی محصول ( مثل کارت ویزیت یا تی شرت ) قبل از چاپ نهایی. مثال: �اول با ماکاپ دیدیم لوگو روی بسته بندی چجوری درمیاد. �

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣

ترکیب نرم و تدریجی از دو یا چند رنگ. مثال: �پس زمینه اش یه گرادیانت نئون بین آبی و صورتی داره، حس مدرن می ده. �

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣

سبکی از طراحی بدون سایه، عمق یا بافت؛ همه چیز ساده و دوبعدی. مثال: �اپلیکیشن با فلت دیزاین طراحی شده، رابط کاربری ش خیلی سرراسته. �

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣

برعکسِ soft launch؛ معرفی کامل و رسمی یه چیز، با صدا و اعلام عمومی. مثال: �عکس عقدشونو گذاشتن؛ فول هارد لانچ بود. �

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣

نشون دادن غیرمستقیمِ یه رابطه یا پروژه توی فضای مجازی، بدون اینکه کامل لو بدی. مثال: �اول دستشو گذاشت تو استوری، این یعنی سافت لانچ دوست پسرشه. �

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

حسی که یکی داره وقتی همه چیز دورشه می چرخه، انگار شخصیت اصلی دنیاست. مثال: �با اون لباس و اعتماد به نفسش، کامل مین کرکتر انرژیه. �

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣

وقتی کسی دور و برت می چرخه، لایک می کنه، استوری تو می بینه ولی هیچ وقت مستقیماً حرف نمی زنه؛ فقط تو مدارته. مثال: �یه ساله داره منو اوربیت می کنه ول ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

مخفف delusional؛ وقتی یکی توی خیال پردازی یا رابطهٔ یک طرفه زندگی می کنه. مثال: �فکر می کنی عاشقته؟ وای نه دختر، خیلی دِلولو شدی!�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

وقتی کسی نمی ذاره بقیه به اطلاعات، منابع یا تجربه ای دسترسی پیدا کنن چون حس می کنه خاص بودنش کم می شه. مثال: �همه ازش اسم آهنگو پرسیدن ولی گفت نمی گ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

یه نفر که بی سر و صدا یا با دلِ شکسته، عاشقش شدی یا ازش خوشت میاد. مثلاً: �نمی دونه، ولی من یه crush جدی روش دارم. �

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

دل شکستگی عاطفی، معمولاً بعد از پایان رابطه. مثلاً: �هیچ چیزی مثل اولین heartbreak دردناک نیست. �

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

یه رابطه ی ناسالم که بیشتر از این که آرامش بده، خسته ت می کنه. مثلاً: �هردفعه ناراحتش می کنه، اما نمی تونه ترکش کنه؛ رابطه شون toxic شده. �

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

نشونه ای که هشدار می ده این رابطه ممکنه به دردسر ختم شه. مثلاً: �اگه به همه دروغ می گه، اون یه red flag بزرگه. �

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

بمباران محبت در اول رابطه برای جذب طرف، ولی معمولاً پشتش کنترل گریه. مثلاً: �اولش انگار همه چی عالی بود، ولی بعد فهمید که lovebomb شده. �

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

رابطه ای که مثل رابطه ست، اما نه رسمی ه، نه تعریف شده. مثلاً: �با هم می رن بیرون، حرف می زنن، اما هیچ کدوم نمی دونه دقیقاً چی ن؛ یه situationship وا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

وقتی یه نفر گه گاهی پیام می ده یا توجه نشون می ده، فقط برای این که طرف رو نگه داره، بدون نیت جدی. مثلاً: �هر وقت بخواد پیداش می شه، ولی هیچ وقت پیش ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

وقتی یه نفر رو در حالت تعلیق نگه می داری تا ببینی گزینه ی بهتری پیدا می کنی یا نه. مثلاً: �نمی ره، نمی مونه؛ فقط داره bench م می کنه. �

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

احساس پایان یافتن روانیِ رابطه، که خیلی ها دنبالش می گردن. مثلاً: �وقتی باهاش حرف زد و فهمید چی شد، بالاخره یه closure گرفت. �

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

فصل سرد سال ( معمولاً پاییز و زمستون ) که خیلیا دنبال یه رابطه ی موقتی می گردن تا تنها نمونن. مثلاً: �پاییز که شد، یه دفعه همه وارد رابطه شدن؛ انگار ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

حس یا فضای کلی که از یک موقعیت، آدم یا مکان می گیری. مثلاً: �این کافه خیلی vibe خوبی داره. �

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

طرفدار دوآتیشه بودن یک نفر یا چیزی، با شدت زیاد. مثلاً: �من واقعاً Blackpink رو stan می کنم. �

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

مخفف suspicious؛ یعنی مشکوک یا عجیب. مثلاً: �رفتارش خیلی sus بود، انگار چیزی رو قایم می کرد. �

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

یعنی بدون دروغ یا اغراق، کاملاً جدی. مثلاً: �No cap، بهترین فیلمی بود که دیدم. �

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

حسی که چیزی یا کسی بهت می ده و خودت باهاش هم حسی می کنی. مثلاً: �اون عکس گربه ی خسته، کامل mood امروزم بود. �

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

کسی که بیش از حد دنبال توجه یا محبت از دیگرانه ( اغلب در رابطه ها ) . مثلاً: �دیدی چقدر کامنت می ذاشت؟ خیلی thirsty بود. �

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

وقتی دلت می خواد دو نفر با هم وارد رابطه بشن ( واقعی یا خیالی ) . مثلاً: �من واقعاً این دو تا کاراکتر رو ship می کنم. �

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

طعنه یا بی احترامی غیرمستقیم، معمولاً توی لحن یا حرف. مثلاً: �اون جمله اش یه جور shade انداختن به دوستش بود. �

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

کسی که زیادی و بی مقدار خودش رو برای طرف مقابل کوچیک می کنه، حتی وقتی براش ارزشی قائل نیست. مثلاً: �هرچی اون بگه قبول می کنه، خیلی simp شده. �

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

یعنی چیزی رو یه جورایی دوست داری یا احساسش می کنی، ولی نمی خوای زیاد بروز بدی. مثلاً: �من lowkey دلم برای اون تنگ شده. �

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

کسی که ناراحته یا حساس شده به خاطر یه چیز کوچیک یا شوخی. مثلاً: �چرا انقدر Salty شدی؟ فقط شوخی بود!�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

بی خبر قطع ارتباط کردن با یکی، بدون توضیح. مثلاً: �یه روز خوب بود، فرداش منو گوست کرد. �

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

یعنی کم کم عاشق یا وابسته شدن به کسی، معمولاً ناخواسته. مثلاً: �فکر نمی کردم، ولی آخرش واقعاً براش احساس پیدا کردم. �

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

شایعه یا خبر داغی که همه دنبالشن. مثلاً: �بیا بگم دیشب چی شد، کلی تی دارم برات. �

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی که خیلی کوتاه، سرد و بی حال جواب پیام ها رو می ده. مثلاً: �باهاش حرف می زنی، فقط می گه اوکی یا آره. . . یه dry texter واقعیه. �

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تغییر مثبت ظاهری یا شخصیتی، معمولاً بعد از یه مدت زمان. مثلاً: �دیدیش؟ واقعاً glow up کرده، نشناختمش. �

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی که زیادی اغراق می کنه یا بیش از حد رفتاری نشون می ده. مثلاً: �فقط یه مهمونی ساده بود، ولی اون با لباس مجلسی اومد، خیلی extra بود!�