تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

سبکی از طراحی بدون سایه، عمق یا بافت؛ همه چیز ساده و دوبعدی. مثال: �اپلیکیشن با فلت دیزاین طراحی شده، رابط کاربری ش خیلی سرراسته. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

برعکسِ soft launch؛ معرفی کامل و رسمی یه چیز، با صدا و اعلام عمومی. مثال: �عکس عقدشونو گذاشتن؛ فول هارد لانچ بود. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

نشون دادن غیرمستقیمِ یه رابطه یا پروژه توی فضای مجازی، بدون اینکه کامل لو بدی. مثال: �اول دستشو گذاشت تو استوری، این یعنی سافت لانچ دوست پسرشه. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

حسی که یکی داره وقتی همه چیز دورشه می چرخه، انگار شخصیت اصلی دنیاست. مثال: �با اون لباس و اعتماد به نفسش، کامل مین کرکتر انرژیه. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

وقتی کسی دور و برت می چرخه، لایک می کنه، استوری تو می بینه ولی هیچ وقت مستقیماً حرف نمی زنه؛ فقط تو مدارته. مثال: �یه ساله داره منو اوربیت می کنه ول ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مخفف delusional؛ وقتی یکی توی خیال پردازی یا رابطهٔ یک طرفه زندگی می کنه. مثال: �فکر می کنی عاشقته؟ وای نه دختر، خیلی دِلولو شدی!�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

وقتی کسی نمی ذاره بقیه به اطلاعات، منابع یا تجربه ای دسترسی پیدا کنن چون حس می کنه خاص بودنش کم می شه. مثال: �همه ازش اسم آهنگو پرسیدن ولی گفت نمی گ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

یه نفر که بی سر و صدا یا با دلِ شکسته، عاشقش شدی یا ازش خوشت میاد. مثلاً: �نمی دونه، ولی من یه crush جدی روش دارم. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

دل شکستگی عاطفی، معمولاً بعد از پایان رابطه. مثلاً: �هیچ چیزی مثل اولین heartbreak دردناک نیست. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

یه رابطه ی ناسالم که بیشتر از این که آرامش بده، خسته ت می کنه. مثلاً: �هردفعه ناراحتش می کنه، اما نمی تونه ترکش کنه؛ رابطه شون toxic شده. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

نشونه ای که هشدار می ده این رابطه ممکنه به دردسر ختم شه. مثلاً: �اگه به همه دروغ می گه، اون یه red flag بزرگه. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

بمباران محبت در اول رابطه برای جذب طرف، ولی معمولاً پشتش کنترل گریه. مثلاً: �اولش انگار همه چی عالی بود، ولی بعد فهمید که lovebomb شده. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

رابطه ای که مثل رابطه ست، اما نه رسمی ه، نه تعریف شده. مثلاً: �با هم می رن بیرون، حرف می زنن، اما هیچ کدوم نمی دونه دقیقاً چی ن؛ یه situationship وا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

وقتی یه نفر گه گاهی پیام می ده یا توجه نشون می ده، فقط برای این که طرف رو نگه داره، بدون نیت جدی. مثلاً: �هر وقت بخواد پیداش می شه، ولی هیچ وقت پیش ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

وقتی یه نفر رو در حالت تعلیق نگه می داری تا ببینی گزینه ی بهتری پیدا می کنی یا نه. مثلاً: �نمی ره، نمی مونه؛ فقط داره bench م می کنه. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

احساس پایان یافتن روانیِ رابطه، که خیلی ها دنبالش می گردن. مثلاً: �وقتی باهاش حرف زد و فهمید چی شد، بالاخره یه closure گرفت. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

فصل سرد سال ( معمولاً پاییز و زمستون ) که خیلیا دنبال یه رابطه ی موقتی می گردن تا تنها نمونن. مثلاً: �پاییز که شد، یه دفعه همه وارد رابطه شدن؛ انگار ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

حس یا فضای کلی که از یک موقعیت، آدم یا مکان می گیری. مثلاً: �این کافه خیلی vibe خوبی داره. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

طرفدار دوآتیشه بودن یک نفر یا چیزی، با شدت زیاد. مثلاً: �من واقعاً Blackpink رو stan می کنم. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مخفف suspicious؛ یعنی مشکوک یا عجیب. مثلاً: �رفتارش خیلی sus بود، انگار چیزی رو قایم می کرد. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

یعنی بدون دروغ یا اغراق، کاملاً جدی. مثلاً: �No cap، بهترین فیلمی بود که دیدم. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

حسی که چیزی یا کسی بهت می ده و خودت باهاش هم حسی می کنی. مثلاً: �اون عکس گربه ی خسته، کامل mood امروزم بود. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

کسی که بیش از حد دنبال توجه یا محبت از دیگرانه ( اغلب در رابطه ها ) . مثلاً: �دیدی چقدر کامنت می ذاشت؟ خیلی thirsty بود. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

وقتی دلت می خواد دو نفر با هم وارد رابطه بشن ( واقعی یا خیالی ) . مثلاً: �من واقعاً این دو تا کاراکتر رو ship می کنم. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

طعنه یا بی احترامی غیرمستقیم، معمولاً توی لحن یا حرف. مثلاً: �اون جمله اش یه جور shade انداختن به دوستش بود. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

کسی که زیادی و بی مقدار خودش رو برای طرف مقابل کوچیک می کنه، حتی وقتی براش ارزشی قائل نیست. مثلاً: �هرچی اون بگه قبول می کنه، خیلی simp شده. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

یعنی چیزی رو یه جورایی دوست داری یا احساسش می کنی، ولی نمی خوای زیاد بروز بدی. مثلاً: �من lowkey دلم برای اون تنگ شده. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

کسی که ناراحته یا حساس شده به خاطر یه چیز کوچیک یا شوخی. مثلاً: �چرا انقدر Salty شدی؟ فقط شوخی بود!�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

بی خبر قطع ارتباط کردن با یکی، بدون توضیح. مثلاً: �یه روز خوب بود، فرداش منو گوست کرد. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

یعنی کم کم عاشق یا وابسته شدن به کسی، معمولاً ناخواسته. مثلاً: �فکر نمی کردم، ولی آخرش واقعاً براش احساس پیدا کردم. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

شایعه یا خبر داغی که همه دنبالشن. مثلاً: �بیا بگم دیشب چی شد، کلی تی دارم برات. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی که خیلی کوتاه، سرد و بی حال جواب پیام ها رو می ده. مثلاً: �باهاش حرف می زنی، فقط می گه اوکی یا آره. . . یه dry texter واقعیه. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تغییر مثبت ظاهری یا شخصیتی، معمولاً بعد از یه مدت زمان. مثلاً: �دیدیش؟ واقعاً glow up کرده، نشناختمش. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی که زیادی اغراق می کنه یا بیش از حد رفتاری نشون می ده. مثلاً: �فقط یه مهمونی ساده بود، ولی اون با لباس مجلسی اومد، خیلی extra بود!�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

احساس ناراحتی یا خجالت از چیزی که دیگران می گویند یا انجام می دهند. در یک جمله: وقتی یه نفر شروع می کنه به صحبت هایی که اصلاً به جاش نیست.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

FOMO ( Fear of Missing Out ) ترس از این که چیزی مهم رو از دست بدی، به ویژه وقتی می بینی بقیه در حال تجربه ی چیزی هستن. در یک جمله: دیدن استوری های ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تماشای پشت سر هم و طولانی مدت یک سریال یا فیلم، به ویژه در مدت کوتاه. در یک جمله: وقتی تمام فصل های یک سریال رو توی یک شب می بینی.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ترس از دست دادن یا نداشتن دسترسی به گوشی موبایل. در یک جمله: احساس می کنی همه چیز روی زمین متوقف می شه وقتی گوشی ات گم می شه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ترکیب گرسنه بودن و عصبی شدن به خاطر گرسنگی. در یک جمله: وقتی بخوای بری توی خیابون و هیچ رستورانی نبینی، عصبی می شی.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

حرف زدن یا انتقاد کردن از کسی به صورت غیرمستقیم یا پنهانی. در یک جمله: وقتی به کسی به شکل غیرمستقیم می زنی، بدون اینکه مستقیم اسمشو بیاری.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

عملیات و مسئولیت های بزرگ سالی، مثل پرداخت قبوض، تمیز کردن خانه و مدیریت امور. در یک جمله: وقتی احساس می کنی واقعاً بزرگ شدی، چون باید خودت به همه چ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

نمایش دادن چیزی که داری یا چیزی که به دست آوردی به طور برجسته و خودخواهانه. در یک جمله: وقتی یه نفر با ماشین جدیدش میاد و همه رو تحت تأثیر قرار می د ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

کسی که زیاد به بقیه می چسبه و ول نمی کنه ( معمولاً در روابط عاطفی ) . در یک جمله: وقتی طرفت نمی ذاره نفس بکشی.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

وقتی بیش از حد اطلاعات شخصی درباره ی خودت می گی، مخصوصاً توی جمع یا شبکه اجتماعی. در یک جمله: وقتی زیادی راحتی با غریبه ها.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نادیده گرفتن یا بی محلی عمدی به کسی. در یک جمله: یعنی ببینی ولی وانمود کنی که ندیدی.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

وقتی یه نفر ناگهانی و بی دلیل ارتباط رو قطع می کنه و ناپدید می شه. در یک جمله: مثل روح، بی صدا و بی خداحافظی می ره.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

چیزی یا کسی که سالم، دلگرم کننده و مثبت باشه. در یک جمله: اون جور آدمی که بودنش حالت رو خوب می کنه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

کمپلکس فلزی ( Metal Complex ) ترکیبی از یک یون فلزی مرکزی ( معمولاً کاتیون فلزی گذار ) و لیگاندهایی که با آن پیوند داتیو برقرار کرده اند. این ساختار ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

لیگاند ( Ligand ) یونی یا مولکولی که می تونه جفت الکترون غیرپیوندی خودش رو برای تشکیل پیوند کوئوردینانسی به یک فلز مرکزی بده. لیگاندها می تونن مونو ...

پیشنهاد
١

عدد کئوردیناسیون ( Coordination Number ) تعداد پیوندهایی که مستقیماً به فلز مرکزی در یک کمپلکس متصل هستن. این عدد وابسته به اندازهٔ یون مرکزی و لیگا ...