پیشنهادهای Coralya (١,٢٤٩)
ترازو آزمایشگاهی؛ دستگاهی که برای اندازه گیری دقیق جرم نمونه ها در آزمایشگاه ها استفاده می شود. مثال: ترازوی آزمایشگاهی برای وزن کردن مواد با دقت با ...
هود آزمایشگاهی؛ دستگاهی که برای دفع بخارات سمی یا مضر به کار می رود و به سلامت شیمیدان کمک می کند. مثال: هودهای آزمایشگاهی برای جلوگیری از استنشاق ب ...
انکاستیک؛ تکنیک نقاشی با موم های ذوب شده و رنگ های معدنی که روی سطح گرم به طور مستقیم اعمال می شوند مثال: انکاستیک یکی از قدیمی ترین تکنیک های نقاشی ...
فیکساتیو؛ اسپری ای که بعد از پایان نقاشی برای حفظ رنگ ها و جلوگیری از پاک شدن آن ها استفاده می شود مثال: بعد از اتمام نقاشی با پاستل، یک لایه فیکساتی ...
مجموعه رنگ هایی که در یک پروژه گرافیکی به صورت هماهنگ استفاده می شن مثال: یه color palette گرم حس صمیمیت و انرژی منتقل می کنه.
تصاویر مبتنی بر معادلات ریاضی که بدون افت کیفیت بزرگ نمایی می شن مثال: لوگوها معمولاً به صورت vector طراحی می شن تا در هر سایزی کیفیت داشته باشن.
تصاویر پیکسلی مثل عکس ها که با افزایش سایز کیفیتشون کاهش پیدا می کنه مثال: فایل های JPEG و PNG از نوع raster هستن.
میزان شفافیت یا کدری یک عنصر در طراحی مثال: کاهش opacity پس زمینه باعث تمرکز بیشتر روی محتوای اصلی می شه.
قوانین و تعاملاتی که رفتار بازیکن رو هدایت می کنن
طراحی مرحله ها و محیط بازی برای ایجاد چالش، ریتم و کشف مثال: level design خوب بازیکن رو بدون خستگی به جلو هدایت می کنه.
Non - playable character ( NPC ) شخصیت هایی در بازی که بازیکن کنترلشون نمی کنه ولی در روایت یا گیم پلی نقش دارن مثال: NPC فروشنده تو بازی آیتم می ف ...
توانایی بازی در جذاب بودن حتی بعد از چند بار تمام شدن مثال: پایان های چندگانه باعث می شن replayability بازی بالا بره.
منطقه ای نامرئی که برخوردها ( مثل گلوله یا مشت ) بر اساس اون سنجیده می شن مثال: اگه hitbox دقیق نباشه، بازیکن از اصابت گلوله عصبانی می شه
مدتی که بعد از استفاده از یک مهارت باید صبر کرد تا دوباره قابل استفاده باشه مثال: این طلسم قدرتمنده ولی cooldown بالایی داره.
HUD ( Heads - Up Display ) نمایشگر روی صفحه که اطلاعاتی مثل سلامتی، مهمات یا نقشه رو نشون می ده مثال: HUD باید ساده باشه تا جلوی دید بازیکن رو نگیر ...
مأموریت یا وظیفه ای که بازیکن باید انجام بده، معمولاً همراه با پاداش مثال: questهای فرعی به غنای دنیای بازی کمک می کنن
سکانسی سینمایی درون بازی که روایت رو بدون دخالت بازیکن پیش می بره مثال: پایان بازی با یه cutscene احساسی تموم می شه.
اشیایی که بازیکن بعد از شکست دشمن یا اتمام مرحله به دست میاره مثال: هر بار که دشمنو شکست می دی، loot تصادفی دریافت می کنی.
بخشی از موسیقی که به صورت تکراری پخش می شه و ساختار آهنگ رو شکل می ده مثال: یه loop درام خوب می تونه پایه ی کل آهنگ باشه.
DAW Digital Audio Workstation – نرم افزارهایی مثل FL Studio یا Ableton Live که برای ضبط، ویرایش و تولید موسیقی استفاده می شن مثال: بیشتر آهنگ سازهای ...
صدایی که با سینتی سایزر تولید می شه، اغلب غیرطبیعی یا الکترونیک مثال: سبک های مثل سینث ویو بدون synth اصلاً معنا ندارن.
BPM Beats Per Minute – سرعت موسیقی رو نشون می ده مثال: آهنگ های ترنس معمولاً با BPM بالا ساخته می شن.
فرآیند تنظیم حجم، پن و افکت های صدای ترک ها برای هماهنگی کلی مثال: اگه mixing خوب نباشه، صداها به جای همکاری، با هم درگیر می شن.
مرحله نهایی تولید آهنگ که باعث می شه آهنگ برای پخش نهایی آماده و بالانس شده باشه مثال: mastering باعث می شه آهنگ روی همه هدفون ها یکسان و حرفه ای شنی ...
Equalizer – ابزاری برای تنظیم فرکانس های مختلف صدا مثال: با EQ می تونی فرکانس های پایین نویز رو حذف کنی.
افکتی که به صدا حالت محیطی یا فضای خاص می ده، مثل اتاق یا سالن مثال: صدای خواننده با یه Reverb ملایم خیلی دل نشین تر می شه.
کاهش فاصله بین بلندترین و ضعیف ترین بخش های صدا برای یکنواخت کردن مثال: بدون compression ممکنه بعضی نت ها زیادی بلند شنیده بشن.
تکه ای از یک صدای ضبط شده که در ساخت آهنگ استفاده می شه مثال: استفاده از sample صدای ماشین تحریر توی بیت، آهنگ رو خاص کرد.
طرح های تصویری که سکانس های فیلم رو قبل از فیلم برداری نشون می دن مثال: قبل از شروع پروژه، کارگردان یه storyboard کامل طراحی کرد.
بریدن ناگهانی بین دو شات پشت سر هم از یک صحنه برای ایجاد تنش یا زمان پری مثال: توی یوتیوب، jump cut باعث می شه تدوین سریع تر و پرانرژی تر به نظر بیاد.
تصاویر کمکی که برای پوشش صحنه های اصلی یا انتقال نرم تر استفاده می شن مثال: وقتی راوی صحبت می کرد، از B - roll مناظر استفاده کردن.
صدایی که در دنیای داستان وجود داره و شخصیت ها هم می شنونش مثال: صدای رادیویی که در ماشین پخش می شه یه diegetic soundه
شاتی که محل یا فضای صحنه رو معرفی می کنه مثال: با یه establishing shot از آسمان خراش، فهمیدیم داستان تو نیویورکه.
توالی سریع از صحنه ها که معمولاً برای نشان دادن گذر زمان یا پیشرفت استفاده می شه مثال: مونتاژ تمرینات قهرمان تو فیلم های ورزشی خیلی الهام بخشه.
زاویه ای که از پشت شانه ی یکی از شخصیت ها، طرف مقابل رو نشون می ده مثال: در صحنه ی بازجویی، از over - the - shoulder استفاده شده بود تا تنش ایجاد بشه.
تنظیم رنگ های فیلم در مرحله پس تولید برای ایجاد حس خاص یا هماهنگی بصری مثال: با color grading آبی - خاکستری، فضای سرد و غم انگیز به فیلم دادن.
حضور کوتاه و غیرمنتظره ی شخص معروف یا کارگردان در فیلم مثال: استن لی همیشه یه cameo بامزه توی فیلم های مارول داشت.
دیوار فرضی بین بیننده و دنیای فیلم؛ وقتی شخصیت مستقیماً با دوربین حرف می زنه، این دیوار شکسته می شه مثال: Deadpool چهارمین دیوار رو می شکنه و با تماش ...
استارتاپی با ارزش گذاری بیش از یک میلیارد دلار مثال: Airbnb یکی از معروف ترین unicornهای دهه ی گذشته ست.
مدت زمانی که یک استارتاپ با منابع مالی فعلی می تونه ادامه بده مثال: با این هزینه ها فقط ۴ ماه runway داریم، باید سرمایه گذار پیدا کنیم.
سرمایه ی اولیه ای که معمولاً از فرشتگان سرمایه گذار یا شتاب دهنده ها جذب می شه مثال: اونا با یه seed funding کوچیک تونستن MVP رو لانچ کنن.
نارضایتی ذهنی وقتی بین باورها و رفتارمون تناقض وجود داره مثال: وقتی کسی سیگار می کشه ولی می دونه مضره، دچار cognitive dissonance می شه.
احساس بی لیاقتی، حتی وقتی موفقیت واقعی داریم مثال: با اینکه قبول شد، هنوز فکر می کرد اشتباهی قبولش کردن؛ classic impostor syndrome
نسبت دادن احساسات یا ضعف های خودمون به دیگران مثال: خودش خیلی می ترسید ولی دائم به بقیه می گفت ترسو، یه جور projection بود.
نوع پیوند عاطفی که معمولاً در کودکی شکل می گیره و روی روابط آینده اثر می ذاره مثال: سبک دلبستگی ناایمن باعث می شه تو رابطه ها خیلی سریع وابسته بشه.
توانایی برگشت به حالت پایدار بعد از بحران های احساسی مثال: با اینکه شکست عشقی سختی خورد، خیلی زود دوباره سرپا شد؛ emotional resilience بالایی داشت.
روش هایی که برای مدیریت استرس یا احساسات سخت استفاده می کنیم مثال: نوشتن یه coping mechanism سالمه، ولی پرخوری نه
بخش کودکی درون ما که هنوز زنده ست و روی تصمیم ها و احساسات اثر می ذاره مثال: اون لحظه که ناراحت شد چون نادیده گرفته شده بود، درواقع inner childش واکن ...
SEO ( Search Engine Optimization ) فرآیند بهینه سازی سایت برای جلب ترافیک بیشتر از موتورهای جستجو مثال: برای افزایش بازدید سایت باید SEO رو به خوبی ...
CTR ( Click - Through Rate ) نرخ کلیک ها به نسبت نمایش ها در تبلیغات یا ایمیل ها مثال: با تغییر عنوان تبلیغ، CTR افزایش چشم گیری داشت.