تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

جزئیات کوچکی مثل انیمیشن یا ویبره که باعث تعامل بهتر می شن مثال: با یه microinteraction ساده تونستیم فرم پرکردن رو جذاب تر کنیم

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

مخفف call to action یعنی دکمه یا پیام هایی که کاربر رو به عمل دعوت می کنن مثال: اون CTA قرمز کلیک خور بالایی داشت.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

چیدمان عناصر به شکلی که مهم ترین چیزها زودتر دیده شن مثال: با تغییر در hierarchy تونستیم توجه کاربر رو بهتر هدایت کنیم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

زدن رنگ محصول آرایشی روی دست یا بازو برای نشون دادن رنگ و بافت مثال: قبل از خرید رژ همه رنگاشو swatch کرد تا مطمئن شه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

وقتی کانسیلر یا کرم پودر توی خطوط ریز جمع می شه و چروک نشون می ده مثال: کانسیلرش بدون پودر ست شده بود برای همین بعد چند ساعت شروع کرد به creasing

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

وقتی آرایش یکنواخت نیست و بعضی قسمت ها خوب نچسبیده یا پخش نشده مثال: اون کرم پودر خیلی patchy شده بود مخصوصاً روی بینی.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ابروهای شونه خورده و طبیعی با ظاهر کرکی و سبک مثال: با صابون ابرو یه مدل feathered brows تمیز درآورد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

روشی برای بالا بردن و حالت دادن به مژه ها بدون اکستنشن مثال: بعد از lash lift حتی بدون ریملم مژه هام حسابی مشخصن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وقتی محصول آرایشی رنگ قوی و واضحی داره مثال: این پالت فوق العاده pigmented ـه با یه ضربه کل پلک رنگ می گیره

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

آرایش هایی که رنگ های گرم و پاییزی دارن مثل قهوه ای، آجری، نارنجی مثال: با اون fall look واقعاً حس نوامبر می داد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

آرایش چشم غلیظ و قوی با خط چشم یا سایه پررنگ مثال: مراسم خاص بود و با dramatic eyes خیلی تو چشم افتاد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

آرایش کامل، سنگین و پرجزئیات که برای مهمونی ها استفاده می شه مثال: با full glam رفته بود عروسی، حتی خط لبشم خیلی دقیق کشیده بود

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لب هایی با برق لب یا جلوه درخشان که نور رو بازتاب می دن مثال: هیچ وقت از مد نمی افته، glossy lips همیشه جذابه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پوستی که براق، سالم و مرطوب به نظر می رسه ( برخلاف مات ) . مثال: اون فاندیشن یه dewy فینیش طبیعی داره که خیلی پوستو زنده نشون می ده.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وقتی خط لب رو کمی بیرون تر از لب طبیعی می کشی برای جلوه ی حجیم تر. مثال: �با overlined lips لباش خیلی برجسته تر دیده می شد. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تکنیک ست کردن کانسیلر با پودر زیاد و صبر کردن چند دقیقه. مثال: بعد از baking زیر چشمش کاملاً صاف و بدون چروک شده بود.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تکنیکی در آرایش چشم که با تضاد رنگی، فرم چشم رو برجسته می کنه. مثال: اون cut crease بنفش خیلی چشم هاشو درشت تر نشون داد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آرایشی که خیلی طبیعی به نظر می رسه، طوری که انگار آرایش نداری. مثال: �با no - makeup makeup رفته بود سر کار، ولی خیلی شاداب دیده می شد. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریزش سایه چشم یا گلیتر روی صورت هنگام آرایش. مثال: �با اون پالت کلی fallout داشت و زیر چشم هامو کثیف کرد. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محو کردن خطوط و رنگ ها برای یه ظاهر یکدست در آرایش. مثال: �راز یه آرایش تمیز، خوب blending کردنه. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسپری تثبیت کننده ای که کمک می کنه آرایش موندگار بمونه. مثال: �بدون setting spray، تا ظهر کل آرایشم می پره!�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرطوب کننده ای که کمی رنگ هم داره؛ ترکیب مراقبت و پوشش ملایم. مثال: �برای روزای معمولی فقط از tinted moisturizer استفاده می کنم. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برجسته کردن نواحی خاص صورت با هایلایتر برای ایجاد درخشش. مثال: �با strobing استخون گونه هاشو عالی درآورده بود. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

محدود شدن محتوای یک کاربر توسط پلتفرم بدون اطلاع رسمی. مثال: �از وقتی درباره سیاست حرف زد، انگار shadowban شده. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

تیتر یا تصویر وسوسه برانگیز برای جلب کلیک، بدون محتوای واقعی. مثال: �همه ی ویدیوهاش پر از clickbait بود، آخرشم چیزی نداشتن!�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی که با محتوای خودش روی مخاطب تأثیر می ذاره، به خصوص در خرید. مثال: �اون الان یه influencer تمیز و کم حاشیه ست تو حوزه ی اسکین کر. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

باز کردن محصول جلوی دوربین و معرفی ویژگی هاش. مثال: �اولین unbox آیفون جدید رو باحال ضبط کرده بود. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ویدیوهای کوتاه و سرگرم کننده در اینستاگرام. مثال: �با اون reels طنز کلی فالوئر گرفت. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مجموعه ای از قوانین برای نمایش محتوا به کاربر در شبکه های اجتماعی. مثال: �الان دیگه باید با algorithm اینستاگرام بازی بلد باشی. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

وقتی یه محتوا خیلی سریع همه جا پخش می شه. مثال: �اون صدای بامزه تو یه شب viral شد. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نرخ تعامل کاربر با محتوا، مثل لایک، کامنت، یا شیر. مثال: �نسبت به فالوئراش engagement بالایی داره. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

یه کمد مینیمال از لباس هایی که همه شون به هم میان و می تونی باهاشون ده ها ترکیب بسازی. مثال: �با یه کپسل واردروب خوب، دیگه هر روز دردسر انتخاب لباس ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

یه آیتم لباس یا اکسسوری که مرکز توجه کل تیپه؛ مثلاً یه کت قرمز یا گردنبند خاص. مثال: �اون چکمه سفید کاملاً استیتمنت پیسه، کل استایل رو بالا برده. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

وقتی کل لباس هات از یه رنگه، اما با تُن های مختلف. مثال: �استایل مونوکروم مشکی همیشه شیک و بی ریسکه. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

ترکیبی از لباس ورزشی و روزمره؛ هم راحتی داره، هم شیکه. مثال: �اون ست لگ و سوییشرتش یه اتلیژر کامل بود. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

هنر پوشیدن چند لایه لباس روی هم برای ایجاد عمق و استایل. مثال: �پاییز بهترین فصل برای لِیرینگه، با یه ژاکت و شال همه چیز جذاب تر می شه. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

لباس هایی که از دهه های قبل مونده، ولی هنوز مد هستن. مثال: �اون کیفش یه وینتیج واقعی از دهه ۷۰ بود. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

استایلی که از مردم در خیابون الهام گرفته، نه از پلتفرم های رسمی. مثال: �مد خیابونی تو نیویورک همیشه خلاقانه و خاصه. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

استفاده از تکه های رنگی واضح و متضاد توی یه استایل. مثال: �با اون کت زرد و شلوار سرخابی، کاملاً کالربلاک کرده بود. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

High fashion / Haute couture لباس های دست دوز و سطح بالا که معمولاً فقط توی شوهای مد دیده می شن. مثال: �اون لباسش از یه برند هوت کوتوره، فقط یه نمون ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

استایلی که مدل ها بیرون از صحنه یا شوها می پوشن: ساده، راحت، اما همچنان شیک. مثال: �جین، تی شرت سفید و عینک دودی؛ یه آف دیوتی لوک کلاسیک. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

یه سبک یا حس خاص بصری که ترکیب رنگ، فرم، و فضا رو توی ذهن منسجم می کنه. مثال: �پیجش یه استتیک مینیمالِ سرد داره، همه چیز با دقت چیده شده. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

سبکی ساده، خلوت و بدون اضافه کاری؛ یعنی فقط چیزهای ضروری رو نگه داری. مثال: �تو طراحی لوگو مینیمالیسم رو رعایت کرده، تمیز و واضح. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

یه مجموعه تصویر یا متریال برای نمایش حال و هوا یا تم کلی یه پروژه طراحی. مثال: �برای پروژه مون اول یه مودبرد ساختیم تا بفهمیم دقیقاً چه حس و رنگی می ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

هنر چیدن و انتخاب فونت ها؛ اینکه متن فقط نوشته نباشه، بلکه طراحی هم داشته باشه. مثال: �تو پوسترش از تایپوگرافی دست نویس استفاده کرده، خیلی خاص شده. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

فاصله بین حروف تو تایپ؛ تنظیم ریزیه که ظاهر حرفه ای به نوشته می ده. مثال: �این لوگو قشنگه ولی کرنینگ حروف درست نیست، یه جورایی نامرتب به نظر می رسه. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

فضای خالی اطراف عناصر در طراحی که باعث نفس کشیدن طرح می شه. مثال: �لوگوی FedEx یه فلش داره که تو فضای منفی بین E و X پنهونه!�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

تفاوت بین رنگ، شکل یا اندازه برای ایجاد تأکید یا جذابیت در طراحی. مثال: �اون پوستر با کنتراست بالا بین پس زمینه تیره و متن سفید خیلی چشم گیره. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پیش نمایش واقع گرایانه از طراحی روی محصول ( مثل کارت ویزیت یا تی شرت ) قبل از چاپ نهایی. مثال: �اول با ماکاپ دیدیم لوگو روی بسته بندی چجوری درمیاد. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

ترکیب نرم و تدریجی از دو یا چند رنگ. مثال: �پس زمینه اش یه گرادیانت نئون بین آبی و صورتی داره، حس مدرن می ده. �