پیشنهاد‌های میرزایی (١,٤٨٢)

بازدید
١,٨٨٠
تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد

( تله کابین ) وسیله نقلیه ای که روی ریل حرکت می کند و توسط یک کابل متحرک کشیده می شود که معمولاً برای حمل و نقل به بالای تپه ها یا کوه ها استفاده می ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

cab driver = cabby = cabbie = cabman = hack driver = livery driver = taxi driver = taximan = chauffeur

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

cab driver = cabby = cabbie = cabman = hack driver = livery driver = taxi driver = taximan = chauffeur

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

cab driver = cabby = cabbie = cabman = hack driver = livery driver = taxi driver = taximan = chauffeur

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

cab driver = cabby = cabbie = cabman = hack driver = livery driver = taxi driver = taximan = chauffeur

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه cabby یا cabbie معادل راننده تاکسی یا cab driver میشه اما چون cabby / cabbie در محاوره استفاده میشه و دوستانه تره بهتره معادلش رو ( شوفر ) در نظ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه cabby یا cabbie معادل راننده تاکسی یا cab driver میشه اما چون cabby / cabbie در محاوره استفاده میشه و دوستانه تره بهتره معادلش رو ( شوفر ) در نظ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد

واژه cabby یا cabbie معادل راننده تاکسی یا cab driver میشه اما چون cabby / cabbie در محاوره استفاده میشه و دوستانه تره بهتره معادلش رو ( شوفر ) در نظ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

اسم : ۱ _ تاکسی Taxi ۲ _ جای راننده کامیون ، لوکوموتیو ، اتوبوس و . . . the part of a truck, bus, or train where the driver sits ۳ _ درشکه دوچرخه in ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد

🔘 واژگان زیر را بصورت اختصاری با حرف c کوچک نشان می دهند : ▫️cent سنت که معادل یک صدم دلار امریکایی است ▪️circa تقریباً ، در حدود 🔸 cubic مکعبی 🔹 ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد

🔘 واژگان زیر را بصورت اختصاری با حرف c کوچک نشان می دهند : ▫️cent سنت که معادل یک صدم دلار امریکایی است ▪️circa تقریباً ، در حدود 🔸 cubic مکعبی 🔹 ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔘 واژگان زیر را بصورت اختصاری با حرف c کوچک نشان می دهند : ▫️cent سنت که معادل یک صدم دلار امریکایی است ▪️circa تقریباً ، در حدود 🔸 cubic مکعبی 🔹 ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔘 واژگان زیر را بصورت اختصاری با حرف c کوچک نشان می دهند : ▫️cent سنت که معادل یک صدم دلار امریکایی است ▪️circa تقریباً ، در حدود 🔸 cubic مکعبی 🔹 ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔘 واژگان زیر را بصورت اختصاری با حرف c کوچک نشان می دهند : ▫️cent سنت که معادل یک صدم دلار امریکایی است ▪️circa تقریباً ، در حدود 🔸 cubic مکعبی 🔹 ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔘 واژگان زیر را بصورت اختصاری با حرف c کوچک نشان می دهند : ▫️cent سنت که معادل یک صدم دلار امریکایی است ▪️circa تقریباً ، در حدود 🔸 cubic مکعبی 🔹 ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔘 واژگان زیر را بصورت اختصاری با حرف c کوچک نشان می دهند : ▫️cent سنت که معادل یک صدم دلار امریکایی است ▪️circa تقریباً ، در حدود 🔸 cubic مکعبی 🔹 ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔘 واژگان زیر را بصورت اختصاری با حرف c کوچک نشان می دهند : ▫️cent سنت که معادل یک صدم دلار امریکایی است ▪️circa تقریباً ، در حدود 🔸 cubic مکعبی 🔹 ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثل مرده He's as good as dead اون مثل مُردس

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جاده فرعی ، بیراهه ( جاده ای که زیاد مورد استفاده عموم قرار نمیگیرد ) Smaller road or path which is not much used or known

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱ _ جاده کمربندی ۲ _ از راه فرعی رفتن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1⃣ 𝐁𝐫𝐢𝐧𝐠 𝐲𝐨𝐮𝐫 𝐨𝐰𝐧 𝐛𝐨𝐭𝐭𝐥𝐞 ( 𝐨𝐫 𝐛𝐨𝐨𝐳𝐞, 𝐨𝐫 𝐛𝐞𝐞𝐫 𝐨𝐫 𝐛𝐞𝐯𝐞𝐫𝐚𝐠𝐞 بطری مشروبت رو همراهت بیار 2⃣ 𝐁𝐫𝐢𝐧𝐠 𝐲𝐨𝐮𝐫 � ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱ _ نزدیک ، کنار beside ; near : Sit by me ۲ _ از طریق through ; using : enter by the door ۳ _ تا قبل از ، پیش از before : Do it by tomorrow ۴ _ توسط ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شعار روز a word or phrase that becomes popular or fashionable in a particular field or context, often used to impress or persuade others rather than ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

برو رد کارت ، دور شو ، گمشو ، نبینمت و . . . go away 🔍 این یک حدسه اما می تونه درست باشه ! اگر دقت کنید واژه buzz به معنای وز وز زنبور است و وقتی ی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱ _ مانع ، پشت بند ( دیوار ) a protruding structure that supports a building or wall and is made out of bricks or stones ۲ _ تقویت کردن ، ایمن کردن ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسم : ۱ _ تافی یا آبنبات کره ای a hard brown sweet made from sugar and butter boiled together ۲ _ سس یا شربتی که از شکر قهوه ای، کره و طعم دهنده ها ت ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسم : پروانه 🦋 a flying insect with a long, thin body and large, typically brightly colored wings فعل : ۱ _ لاس زدن ، عشقبازی کردن ، دلبری کردن talk ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گل آلاله a wild plant with cup - shaped flowers that are small, bright, and yellow

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تملق کردن ، چاپلوسی کردن ، پاچه خواری کردن Praise too much synonyms : flatter , fawn , adulate

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

فعل : با کله یا شاخ زدن Push with the head or horns اسم : ۱ _ مایه خنده ، مسخره A person at whom ridicule, jest, or contempt is directed ۲ _ ته چیزی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

واژگان زیر معادل ( فضول و کنجکاو ) هستند busybody = nosey parker = nosy parker = quidnunc

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژگان زیر معادل ( فضول و کنجکاو ) هستند busybody = nosey parker = nosy parker = quidnunc

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

واژگان زیر معادل ( فضول و کنجکاو ) هستند busybody = nosey parker = nosy parker = quidnunc

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژگان زیر معادل ( فضول و کنجکاو ) هستند busybody = nosey parker = nosy parker = quidnunc

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

He was drunk and had no business driving او مست بود و حق رانندگی کردن نداشت

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

busboy = پیشخدمت مرد busgirl = پیشخدمت زن Definition : person who clears restaurant tables

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

busboy = پیشخدمت مرد busgirl = پیشخدمت زن Definition : person who clears restaurant tables

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔍 واژگان polish و burnish معنای مشابه ای دارند مثل : براق کردن ، صیقل دادن ، جلا دادن و . . . اما میانشون یک تفاوت جرئی وجود داره و اون اینه که poli ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔍 واژگان polish و burnish معنای مشابه ای دارند مثل : براق کردن ، صیقل دادن ، جلا دادن و . . . اما میانشون یک تفاوت جرئی وجود داره و اون اینه که poli ...

پیشنهاد
٠

📏 put/leave something on the back burner Definition: to delay doing something until a later time 📍The government quietly put the scheme on the back ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

سوختن و با خاک یکی شدن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معنای اول : خاکسپاری the act of burying a dead body or the ceremony in which a dead body is buried معنای دوم : دفن ( پنهان کردن چیزی در زیر خاک ) co ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱ _ میز تحریر a desk with drawers and a writing surface on top that opens downwards ۲ _ دفتر کار ( بخش خاصی در یک اداره دولتی که مسئولیت وظایف، کارکر ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

طاقت فرسا ، کمر شکن ، چالش برانگیز

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱ _ سرزنده کردن ، سرحال آوردن ، خوشحال کردن ۲ _ شناور نگه داشتن ۳ _ تقویت کردن ، حمایت کردن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غیر از معانی که گفته شد معنای باسن نیز میدهد the fleshy part of the human body that you sit on 🛑 توجه کنید که وقتی معنی باسن میده که واژه بصورت جمع ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حرف مفت insincere talk

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

تختخواب چند طبقه beds built one above the other _ این واژه معانی دیگری نیز دارد . . .

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دسته ، گروه ، خوشه ، دسته کردن ، جمع شدن