پیشنهاد‌های میرزایی (١,٤٨٢)

بازدید
١,٨٨٢
تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

draw up = ایستادن ، نگه داشتن ، متوقف کردن draw off = حرکت کردن 📍A taxi drew up outside the bank . ( it stopped ) Two men got out and then the taxi ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

دیکشنری LanGeek : اسم : جوجه های همزاد all the young of a bird hatched at the same time, or the young of an animal cared at together فعل : ۱ _ با اضط ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معناش میشه ( دل شکسته ) چون در جایگاه صفت بکار میره extremely sad, especially because someone you love has left you He was broken - hearted when she ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱ _ یک کفش چرم سنگین با نقش های تزئینی و زیره میخ a heavy leather shoe with decorative patterns and a hobnailed sole ۲ _ لهجه و گویش محلی و خاص صحبت ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

بروشور ، دفترک ، کاتالوگ ( متن چاپی با تعداد صفحات معمولاً کم که اطلاعاتی درباره ویژگی های کالا یا نمایش یا نمایشگاه و نظایر آن به دست دهد ) Small b ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آزرده خاطر کردن ، آتشی مزاج کردن ، عصبی کردن Also : put someone's back up

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به خون ( کسی ) تشنه بودن out for blood = after someone's blood

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به خون ( کسی ) تشنه بودن out for blood = after someone's blood

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به جنون رسیدن have a fit = throw a fit

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

به جنون رسیدن have a fit = throw a fit

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرش زن ، پرش کننده ( در ورزش پرش طول ) broad jumper = long jumper

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرش زن ، پرش کننده ( در ورزش پرش طول ) broad jumper = long jumper

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( ورزش ) پرش طول broad jump = long jump

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( ورزش ) پرش طول broad jump = long jump

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوستان دقت بفرمایید که شکل صحیح کلمه بصورت intuition است 🛑🛑🛑🛑

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣

پر بودن از Streets bristling with armed guards

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱ _ پروراندن ( کودک ) raise ( children ) ۲ _ ذکر کردن ، مطرح کردن mention ( a subject ) ۳ _ بالا آوردن vomit ( food )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱ _ یکدل کردن ، یکی شدن ، پیوند زدن ، وحدت ساختن ، ایجاد همبستگی کردن to make people become closer together or become friendlier, or to help them end ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

کلنجار رفتن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اختصاصی ، اختصاص داده شده ، تخصیص یافته ، کنار گذاشته شده

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انواع کلاه ها به شرح تصویر 🎩

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انواع کلاه ها به شرح تصویر 🎩

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

انواع کلاه ها به شرح تصویر 🎩

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انواع کلاه ها به شرح تصویر 🎩

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انواع کلاه ها به شرح تصویر 🎩

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٥

انواع کلاه ها به شرح تصویر 🎩

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انواع کلاه ها به شرح تصویر 🎩

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

انواع کلاه ها به شرح تصویر 🎩

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

انواع کلاه ها به شرح تصویر 🎩

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انواع کلاه ها به شرح تصویر 🎩

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تفاوت 𝐓𝐚𝐤𝐞 𝐚 𝐭𝐞𝐬𝐭 و 𝐆𝐢𝐯𝐞 𝐚 𝐭𝐞𝐬𝐭 📝 Take a test = امتحان دادن Give a test = امتحان گرفتن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تفاوت 𝐓𝐚𝐤𝐞 𝐚 𝐭𝐞𝐬𝐭 و 𝐆𝐢𝐯𝐞 𝐚 𝐭𝐞𝐬𝐭 📝 Take a test = امتحان دادن Give a test = امتحان گرفتن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

به هوش آوردن Cause to regain conscious Also : 𝚋𝚛𝚒𝚗𝚐 𝚝𝚘

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

انواع کلاه ها به شرح تصویر 🎩

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

انواع کلاه ها به شرح تصویر 🎩

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

انواع کلاه ها به شرح تصویر 🎩

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

انواع کلاه ها به شرح تصویر 🎩

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

انواع کلاه ها به شرح تصویر 🎩

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

انواع کلاه ها به شرح تصویر 🎩

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

انواع کلاه ها به شرح تصویر 🎩

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انواع کلاه ها به شرح تصویر 🎩

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

انواع کلاه ها به شرح تصویر 🎩

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

اسم : ۱ _ لبه ( فنجان ، استکان و . . . ) ۲ _ لبه ( کلاه ) فعل : لبریز کردن ، تا لبه پر کردن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

You made my day روزم رو ساختی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Also : be floating on air رو ابر ها سیر کردن I've been walking on air ever since Chris and I started going out together

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

رو ابر ها سیر کردن

پیشنهاد
٠

Be over the moon

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

brigade ( تیپ ) واحدی در نظام کمتر از لشکر و بیشتر از هنگ brigadier = سرتیپ دوم brigadier general = سرتیپ ارشد

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

brigade ( تیپ ) واحدی در نظام کمتر از لشکر و بیشتر از هنگ brigadier = سرتیپ دوم brigadier general = سرتیپ ارشد

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

brigade ( تیپ ) واحدی در نظام کمتر از لشکر و بیشتر از هنگ brigadier = سرتیپ دوم brigadier general = سرتیپ ارشد