پیشنهادهای میرزایی (١,٤٨٢)
خونخوار ، خونریز
فرا ملی ، سراسری
لکه خون
لانگمن دیکشنری : خون و خونریزی
گروه خونی
برادر خونی
باهام درد و دل کن
لانگمن دیکشنری : ۰ _ بلوک ( ساختمان ) ۱ _ قطعه ، قالب Solid piece of material : a block of wood or ice ۲ _ ( عامیانه ) کله ، سر Head ; I'll knock yo ...
( مربوط به تاریخ ایرلند ) جریمه ای که به عنوان غرامت برای جنایات خشونت آمیز پرداخت می شود 📍همچنین ERIC مخفف European Research Infrastructure Consor ...
۱ _ چشم بند های اسب Leather pieces fixed to prevent a horse from seeing side ways ۲ _ چراغ چشمک زن Flashing lights on a car showing which way it will ...
۱ _ چشم بند های اسب Leather pieces fixed to prevent a horse from seeing side ways ۲ _ چراغ چشمک زن Flashing lights on a car showing which way it will ...
لانگمن دیکشنری : ۱ _ نقطه کور Part of an area that cannot easily be seen ۲ _ چیزی که انسان هرگز قادر به درک و فهم آن نیست Something one is never able ...
به شدت مست ، به شدت نوشیده Extremely drunk
۱ _ کوچه بن بست Narrow street with no way out ۲ _ بن بست ( روشی برای انجام کاری که به نظر می رسد نتیجه موفقیت آمیزی داشته باشد، اما در واقع چنین نیست ...
لانگمن دیکشنری : ۱ _ نابینا / کور ، نابینا / کور کردن Unable to see / Make someone unable to see or understand ۲ _ بی تمایل در تشخیص دادن Unwilling t ...
The temptation to steal is greater than ever before ___ especially in large shops وسوسه به دزدی کردن به خصوص در مغازه های بزرگ بیشتر از همیشه است
به این معنی است که کسی احساس همدردی زیادی برای شخص دیگری دارد زیرا آنها رنج می برند You looked so sad when you walked up the aisle at the funeral. My ...
خونریزی کردن ، خون گرفتن ، خون کشیدن
بع بع ( کردن ) گوسفند یا بز ، یا بزغاله و . . . ، ناله کردن 🔘 دوستان واژه baa هم به معنای بع بع کردنه اما فقط صدای مختص گوسفنده
یکی حذف شد یکی از میان رفت یکی انجام شد
سنگین خواب
Uh , running into danger ? Not my speed But research ? I'm so there آه ، دویدن توی خطر ؟ به کامم نمیچسبه / خواسته من نیست اما تحقیق ؟ من میام .
داغون ، داغون شده ، داغون کرد
در مورد چشم ها : خسته و قرمز ، تیره و تار Red and tired
bleach = سفید کننده ، سفید کردن یا شدن bleachers = سکو های ارزان تماشاگران
bleach = سفید کننده ، سفید کردن یا شدن bleachers = سکو های ارزان تماشاگران
bleach = سفید کننده ، سفید کردن یا شدن bleachers = سکو های ارزان تماشاگران
لانگمن دیکشنری : اسم : ۱ _ شعله Bright flame ۲ _ آتش بزرگ خطرناک Big dangerous fire فعل : ۱ _ شعله ور شدن ، سوزاندن ، درخشیدن ۲ _ جار زدن ، پراکنده ...
𝙾𝚗 / 𝙰𝚝 𝚏𝚞𝚕𝚕 𝚋𝚕𝚊𝚜𝚝 means 𝗮𝘀 hard / much / powerfully / loudly / strongly / quickly 𝗮𝘀 possible توجه داشته باشید که باید با توجه به م ...
تا حد ممکن ، به شدت
لانگمن دیکشنری : ۱ _ جریان باد قوی Strong air movement ۲ _ هجوم هوا از یک انفجار ( موج انفجار ) Rush of air from an explosion ۳ _ صدای سازهای بادی ب ...
لانگمن دیکشنری : ۱ _ صدای گوشخراش a loud strident noise ۲ _ صدای گوشخراش ایجاد کردن ( توسط شیپور ) Make the loud noise of a horn
شعر سپید ، شعر بی قافیه ، شعر آزاد Poetry that does not rhyme نمونه فارسی : سلاخی می گریست به قناری کوچکی دل باخته بود! — احمد شاملو نمونه انگلیسی : ...
شعر سپید ، شعر بی قافیه ، شعر آزاد Poetry that does not rhyme نمونه فارسی : سلاخی می گریست به قناری کوچکی دل باخته بود! — احمد شاملو نمونه انگلیسی : ...
شعر سپید ، شعر بی قافیه ، شعر آزاد Poetry that does not rhyme نمونه فارسی : سلاخی می گریست به قناری کوچکی دل باخته بود! — احمد شاملو نمونه انگلیسی : ...
یکی از معانیش که بهش اشاره نشد میشه ( استفاده کردن ، بکار بردن ) He didn't cast any spells او هیچ طلسمی را بکار نبرد
Flattery
لانگمن دیکشنری : ۱ _ بی مزه Without taste ۲ _ ( میانه رو _ معتدل _ نرم خو ) عدم نشان دادن احساسات یا عقاید قوی به خصوص برای جلوگیری از توهین و دلخوری ...
۱ _ گوسفند سیاه I choose the black sheep من گوسفند سیاه را انتخاب میکنم ۲ _ مایه ننگ ، مایه آبروریزی ، نخاله ( در میان اعضای خانواده ) She was the ...
جادوی شوم ، جادوی سیاه Magic used for evil purposes
لیست سیاه ، در لیست سیاه قرار گرفتن N : List of people to be avoided or punished V : To put someone in a blacklist ◾ اصطلاح لیست یا فهرست سیاه در فضا ...
جوش سیاه Spot on the skin with a black top
برپا کردن ، قرار دادن The boys put up their tent in the middle of a field جا دادن ، منزل دادن We can put you up for the night تحمل کردن He's very s ...
یادداشت کردن ، نوشتن ، ثبت کردن Put down all the sentences that are on the blackboard
۱ _ سیاه کردن یا شدن ، تیره کردن یا شدن The sky �blackened �as the storm clouds rolled in با غلتیدن ابرهای طوفانی آسمان تیره شد ۲ _ بدنام کردن They b ...
مجازی fig. = figurative
۱ _ انجیر ۲ _ وقتی بعد از fig یک نقطه بیاد و همچنین در پرانتز باشد ؛ اونجا بصورت به اختصار در اومده کلمه figurative به معنای ( مجازی ) است ( fig. ) ...
۱ _ رای مخالف ، رای منفی rejection or negative vote ۲ _ رای مخالف دادن ( علی الخصوص به عضویت شخصی که میخواهد عضو یک گروه شود ) Vote against someone ...
لانگمن دیکشنری : اسمش : اردو ، اردوگاه ( به اردو / اردوگاه موقتی که بدون برپا کردن چادر هست گفته میشود ) Camp without tents فعلش : اردو زدن ، اردو ...
( تلخ و شیرین ) خوشحالی ای که با درد و اندوه ترکیب شده باشه Pleasant but mixed with sadness