پیشنهاد‌های میرزایی (١,٤٨٢)

بازدید
١,٨٧٦
تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

خونخوار ، خونریز

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرا ملی ، سراسری

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لکه خون

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

لانگمن دیکشنری : خون و خونریزی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گروه خونی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برادر خونی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باهام درد و دل کن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لانگمن دیکشنری : ۰ _ بلوک ( ساختمان ) ۱ _ قطعه ، قالب Solid piece of material : a block of wood or ice ۲ _ ( عامیانه ) کله ، سر Head ; I'll knock yo ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( مربوط به تاریخ ایرلند ) جریمه ای که به عنوان غرامت برای جنایات خشونت آمیز پرداخت می شود 📍همچنین ERIC مخفف European Research Infrastructure Consor ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱ _ چشم بند های اسب Leather pieces fixed to prevent a horse from seeing side ways ۲ _ چراغ چشمک زن Flashing lights on a car showing which way it will ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱ _ چشم بند های اسب Leather pieces fixed to prevent a horse from seeing side ways ۲ _ چراغ چشمک زن Flashing lights on a car showing which way it will ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

لانگمن دیکشنری : ۱ _ نقطه کور Part of an area that cannot easily be seen ۲ _ چیزی که انسان هرگز قادر به درک و فهم آن نیست Something one is never able ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به شدت مست ، به شدت نوشیده Extremely drunk

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱ _ کوچه بن بست Narrow street with no way out ۲ _ بن بست ( روشی برای انجام کاری که به نظر می رسد نتیجه موفقیت آمیزی داشته باشد، اما در واقع چنین نیست ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لانگمن دیکشنری : ۱ _ نابینا / کور ، نابینا / کور کردن Unable to see / Make someone unable to see or understand ۲ _ بی تمایل در تشخیص دادن Unwilling t ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

The temptation to steal is greater than ever before ___ especially in large shops وسوسه به دزدی کردن به خصوص در مغازه های بزرگ بیشتر از همیشه است

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به این معنی است که کسی احساس همدردی زیادی برای شخص دیگری دارد زیرا آنها رنج می برند You looked so sad when you walked up the aisle at the funeral. My ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خونریزی کردن ، خون گرفتن ، خون کشیدن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بع بع ( کردن ) گوسفند یا بز ، یا بزغاله و . . . ، ناله کردن 🔘 دوستان واژه baa هم به معنای بع بع کردنه اما فقط صدای مختص گوسفنده

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

یکی حذف شد یکی از میان رفت یکی انجام شد

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنگین خواب

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Uh , running into danger ? Not my speed But research ? I'm so there آه ، دویدن توی خطر ؟ به کامم نمیچسبه / خواسته من نیست اما تحقیق ؟ من میام .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

داغون ، داغون شده ، داغون کرد

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

در مورد چشم ها : خسته و قرمز ، تیره و تار Red and tired

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

bleach = سفید کننده ، سفید کردن یا شدن bleachers = سکو های ارزان تماشاگران

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

bleach = سفید کننده ، سفید کردن یا شدن bleachers = سکو های ارزان تماشاگران

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

bleach = سفید کننده ، سفید کردن یا شدن bleachers = سکو های ارزان تماشاگران

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٤

لانگمن دیکشنری : اسم : ۱ _ شعله Bright flame ۲ _ آتش بزرگ خطرناک Big dangerous fire فعل : ۱ _ شعله ور شدن ، سوزاندن ، درخشیدن ۲ _ جار زدن ، پراکنده ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

𝙾𝚗 / 𝙰𝚝 𝚏𝚞𝚕𝚕 𝚋𝚕𝚊𝚜𝚝 means 𝗮𝘀 hard / much / powerfully / loudly / strongly / quickly 𝗮𝘀 possible توجه داشته باشید که باید با توجه به م ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تا حد ممکن ، به شدت

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

لانگمن دیکشنری : ۱ _ جریان باد قوی Strong air movement ۲ _ هجوم هوا از یک انفجار ( موج انفجار ) Rush of air from an explosion ۳ _ صدای سازهای بادی ب ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لانگمن دیکشنری : ۱ _ صدای گوشخراش a loud strident noise ۲ _ صدای گوشخراش ایجاد کردن ( توسط شیپور ) Make the loud noise of a horn

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شعر سپید ، شعر بی قافیه ، شعر آزاد Poetry that does not rhyme نمونه فارسی : سلاخی می گریست به قناری کوچکی دل باخته بود! — احمد شاملو نمونه انگلیسی : ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شعر سپید ، شعر بی قافیه ، شعر آزاد Poetry that does not rhyme نمونه فارسی : سلاخی می گریست به قناری کوچکی دل باخته بود! — احمد شاملو نمونه انگلیسی : ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شعر سپید ، شعر بی قافیه ، شعر آزاد Poetry that does not rhyme نمونه فارسی : سلاخی می گریست به قناری کوچکی دل باخته بود! — احمد شاملو نمونه انگلیسی : ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

یکی از معانیش که بهش اشاره نشد میشه ( استفاده کردن ، بکار بردن ) He didn't cast any spells او هیچ طلسمی را بکار نبرد

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Flattery

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

لانگمن دیکشنری : ۱ _ بی مزه Without taste ۲ _ ( میانه رو _ معتدل _ نرم خو ) عدم نشان دادن احساسات یا عقاید قوی به خصوص برای جلوگیری از توهین و دلخوری ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱ _ گوسفند سیاه I choose the black sheep من گوسفند سیاه را انتخاب میکنم ۲ _ مایه ننگ ، مایه آبروریزی ، نخاله ( در میان اعضای خانواده ) She was the ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جادوی شوم ، جادوی سیاه Magic used for evil purposes

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

لیست سیاه ، در لیست سیاه قرار گرفتن N : List of people to be avoided or punished V : To put someone in a blacklist ◾ اصطلاح لیست یا فهرست سیاه در فضا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جوش سیاه Spot on the skin with a black top

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٥

برپا کردن ، قرار دادن The boys put up their tent in the middle of a field جا دادن ، منزل دادن We can put you up for the night تحمل کردن He's very s ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

یادداشت کردن ، نوشتن ، ثبت کردن Put down all the sentences that are on the blackboard

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱ _ سیاه کردن یا شدن ، تیره کردن یا شدن The sky �blackened �as the storm clouds rolled in با غلتیدن ابرهای طوفانی آسمان تیره شد ۲ _ بدنام کردن They b ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

مجازی fig. = figurative

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

۱ _ انجیر ۲ _ وقتی بعد از fig یک نقطه بیاد و همچنین در پرانتز باشد ؛ اونجا بصورت به اختصار در اومده کلمه figurative به معنای ( مجازی ) است ( fig. ) ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱ _ رای مخالف ، رای منفی rejection or negative vote ۲ _ رای مخالف دادن ( علی الخصوص به عضویت شخصی که میخواهد عضو یک گروه شود ) Vote against someone ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لانگمن دیکشنری : اسمش : اردو ، اردوگاه ( به اردو / اردوگاه موقتی که بدون برپا کردن چادر هست گفته میشود ) Camp without tents فعلش : اردو زدن ، اردو ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

( تلخ و شیرین ) خوشحالی ای که با درد و اندوه ترکیب شده باشه Pleasant but mixed with sadness