پاسخهای ا.معظمی گودرزی (٣٨٨)
از عهده عهد اگر برون آید مرد از هرچه گمان بری فزون آید مرد
اگر مرد (کسی )بتواند به عهد خود وفا کند ، گویی که هر کاری را می تواند انجام دهد .
چون میسّر نیست دیدارِ تو دیدن جز به خواب پس چرا بیداری از خوابِ عدم دادی مرا؟
می گوید ، هنگامی که تو را جز در خواب نمی توان دید وی چرا مرا از نیستی به هستی آوردی .
در بیت زیر" کارفزا "یعنی چی؟ پیر یکی روز در این کار و بار کار فزاییش در افزود کار
کار +افزا یعنی چیزی که کار را افزایش دهد .
بردرخت زنده بی برگی چه غم وای بر احوال برگ بی درخت
یعنی برگ به درخت وابسته است و درخت به برگ وابسته نیست و اگر درختی زنده باشد و خشکیده نباشد و برگ نداشته باشد نباید غمش را خورد و باید برای برگی غم داشت که از درخت جدا شده است . چون از درخت جدا شود می میرد
منظور شاعر از "بارون حریف شر شره چشم ترت نیست" چیه ؟ بارون حریف شر شره چشم ترت نیست سقفی که باید باشه بالای سرت نیست
اغراق است ، یعنی از چشم تو به اندازه ای اشک می آید که از باران بیشتر است و باران حریف آن نیست .
"کیاست "در بیت زیر یعنی چی؟ عاقلان با این کیاست، عقل دوراندیش را در ترازوی چو من دیوانهای سنجیدهاند
دانایی، زیرکی ، از ریشه ی کیس ، مانند المومن کیس
کدام شاعر مثنوی داستانی را به حد کمال رساند؟
مولانا جلال الدین بلخی ثم رومی آرامگاهش در ترکیه است
کدام شاعر مثنوی داستانی را به حد کمال رساند؟
مولانا جلال الدین بلخی ثم رومی
فرعون در ادبیات فارسی نماد چیست ؟ جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او//آن نور روس موسی عمرانم آرزوست
فرعون در ادبیات فارسی نماد ظلم و ستم است
منظور از "هُش " در این بیت چیه ؟ نیاکان من اژدهاکش بُدند دلیران و گردانِ با هُش بدند
یعنی هوش و ذکاوت و دانایی
گزینه ی دوم درست است
آه ، نگاه ، چاه ، گاه، آگاه ، ناگاه ، همراه ، بیراه ، گیاه ،
معنی هیچ وقت صد تو برای کسی نزار یعنی چی
صد ، مثل اینکه بگوییم صد در صد ، یعنی کامل ، تمام ، اینکه انسان همه چیزی رو برای کاری یا کسی خرج نکنه و از اون مایه نداره.
معنی ضرب المثل چو به گشتی طبیب از خود میازار جراغ از بهر تاریکی نگهدار
می گوید هنگامی که بیماری ات خوب شد طبیب (پزشک )را از خودت ناراحت نکن ، فکر نکن چون خوب شدی دیگر بیمار نمی شوی ، چراغ را برای زمان تاریکی حفظ کن . یعنی قدرشناسی باشدو به فکر آینده نیز باش
معنی ضرب للمثل ابر اگر آب زندگی بارد هرگز از شاخ بید بر نخوری با فرومایه روزگار مبر کز نی بوریا شکر نخوری
کسی یا چیزی که استعداد و توانایی انجام دادن کاری را ندارد هیچ چیزی نمی تواند اثری در آن بگذارد ، مانند درخت بید که میوه ندارد و با انسان پست نیز روزگار و عمر خود را سپری نکن که چیزی گیرت نمی آید انسان پست چون بوریا است که نمی توان امید داشت از او شکر به دست آوری .
با توجه به محتوا، بیت زیر معرف کیست؟ چو من دستخویش از طمع پاک شستم / فـزونی از این و از آن چـون پـذیرم
گزینه ی دوم درست است
کسم پای مرغی نیاورد پیش ولی دست خر رفت از اندازه بیش !
خوبی نکردن به کسی و بیش از اندازه بدی کردن
نوعی اغراق است یعنی این دایره به اندازه ای تنگ شده که مرکز دایره هم از آن بیرون افتاده است ، خود دایره از مرکز کوچک تر شده است
گزینه ی چهارم ، جامی
معنی " گنبدِ مینا میکرد" در بیت : گفتم این جامِ جهانبین به تو کِی داد حکیم؟ گفت آن روز که این گنبدِ مینا میکرد
گنبد مینا اشاره به آسمان دارد و می تواند به همان روایت ساختن جهان در شش روز اشاره داشته باشد
منظور حافط از ظاهر پرست چیه ؟ زاهدِ ظاهرپرست از حالِ ما آگاه نیست در حقِ ما هر چه گوید جایِ هیچ اکراه نیست
ظاهر پرست در اینجا اعتراضی است که شاعر به زاهد می کند یعنی با دیدن ظاهر قضاوت می کند و خبر از حال درونی ما ندارد .
" و آنجا سگ را فربه کنند همچون گوسفند معلوف " در جمله ی بالا معلوف یعنی چی؟
معلوف اسم مفعول از علف یعنی پروریده
گزینه دو م درست است
آثار منشور «جلال الدين بلخي» در کدام گزينه آمده است؟
گزینه ی چهارم درست است
"آب از آب تکان نخوردن" کنایه از چیه؟
این مثل زمانی به کار می رود که کسی کاری انجام داده و می خواهد انجام دهد و می خواهد ثابت کند با اینکه ممکن است دیگران انتظار داشته باشند اتفاقی بیفتد ولی هیچ چیزی رخ نمی دهد و کسی چیزی نمی فهمد
"یک روز ز بند عالم آزاد نیم" کنایه از چیست ؟ یک روز ز بند عالم آزاد نیم یک دمزدن از وجود خود شاد نیم شاگردی روزگار کردم بسیار در کار جهان هنوز استاد نیم
چون دلبستگی به دنیا غم می آورد خود را به فردی تشبیه کرده که در بند زندان غم دنیاست
میشه گفت چشم امید دوختن کنایه از امیدوار بودن به چیزیه؟
چشم امید اضافه اقترانی است
روز حساب روز رستاخیز و رسیدگی به اعمال بندگان است و می تواند به عنوان کنایه نیز استفاده شود
"آمد به فغان " در بیت زیر کنایه از چیه ؟ از بادهٔ لعل ناب شد گوهر ما آمد به فغان ز دست ما ساغر ما از بسکه همی خوریم می بر سر می ما در سر می شدیم و می در سر ما
روح ما از باده اهل است و جسم از آن خسته شده است
در مصاحبت های دور همی مي گويند فلانی مجلس آرای بلا معارض بود ،این ترکیب ادبی کنایه از چیست؟
یعنی مجلس را گرم می کرد ، و به آن رونق می داد و در این کار کسی بالاتر از او نبود و رقیبی نداشت
" در کوزه " کنایه از چیه ؟ «باید گذاشت در کوزه آبش را خورد.»
چیزی که بی ارزش است
از سر چیزی گذشتن ، کنایه از منصرف شدن .
مفهوم کنایه ای " «آب را گلآلود میکنه که ماهی بگیره.»" چی میشه ؟
شرایط رو به هم می ریزه تا از به هم ریختگی اوضاع نفعی بهش برسه
این شعر کنایه از چیه ؟ جوانی نکو دار که این مرغ زیبا نماند در این خانه ی استخوان
روزکار جوانی به مرغی زیبا مانند شده است که در خانه تن ، استخوانی نمی ماند و این جوانی روزی به پایان می رسد
منظور از "نامه " چیه ؟ بگفت اندر این نامه حرفی است مبهم که معنی اش جز وقت پیری ندانی
نامه اشاره دارد به عمر و زندگی
"به میخانه ات کشم" در ای غم برو وگرنه به میخانه ات کشم کنایه از چیست ؟
ای ، حرف ندا . غم ، منادا ، برو ، فعل امر ، وگرنه ، شرط غم به انسانی تشبیه شده که به او خطاب می کند و راه فرار از غم را پناه بردن به میخانه می داند
از اونجایی که کلمه ستاره در زبان فارسی شباهت زیادی به star داره و البته وام گرفته نشده دلیل این شباهت چیه؟
استار ، یا ستاره واژه ای که در دو زبان فارسی و انگلیسی مانند هم است چون این دو زبان از یک خانواده ی زبانی هستند
ارزش یک واژه پارسی است ،
معنی واژه "مسبوق" در : پدیده نامزد پوششی در انتخابات مسبوق به سابقه است
مسبوق اسم مفعول است ریشه ی آن سبق و واژه ای تازی است . یعنی پیشینه دار ،
هر چند تا میتونید برای کلمه ی "اختیار " هم خانواده بگید لطفا
مختار، تخییر ،