پیشنهادهای امیر جباری، مدرس و مترجم زبان (٣٤٠)
To expel
فی البداهه
Hold up یعنی مانع ایجاد کردن Traffic یعنی آمد و شُد در کل به معنی ترافیک ایجاد کردن است.
هر چیزی که دادنی باشه
ستیزه کار
معالجه
X featuring y همخوانیِ X با y
مدتی پیش
یکی از دوستان، به نام learner اگه اشتباه نکنم، خوب گفتن👏 من میخوام تکمیلش کنم: Jump در اینجا به معنی پیشی گرفتن هست؛ پیشی گرفتن از صدای شلیکِ تفنگ، ...
مناسب بودن برای داخلِ چیزی مثلاً: این سیم در داخل این محل جای میگیرد. . The wire goes in here
عامیانه ⬅️ دنبال داستان گشتن
آزرده خاطر شده
نقض کردن
I 《used to》 all do my homework by the time I completely took off my clothes at age of 7 - 8, when I arrived home from school. من وقتی ۸ - ۷ سالَم ...
تحریک
جایگاه
بی ایمان
تلاش برای غلبه بر کسی یا چیزی
حکایت های پند آمیز
مکان های بین راهیِ رایگان به منظور اقامت کوتاهِ مسافران
صنعت آهنگری
شخصیت
Egotist = egoist
We are a little cramped because of low space. به علت کمبودِ جا، گاهی بهمون سخت میگذره.
دریافت شدن
خالی
پول خرج کردن
به صورت رسمی تأیید کردن ( یا تأیید شدن )
بُریدن
On the pretext that هم بکار میرود.
سفت چسبیدن به چیزی و در این امر پافشاری کردن.
سازگاری داشتن
قطعه ی نسبتاً بزرگ چوب
توبره کردن
سخت کوش
مثلاً میشه به علامتِ ~ نسبتش داد.
تسلی بخش
فهمیده
Bandwagon به معنی ارابه ی دسته ی موزیک سیار است که در کارناوال ها و رژه ها میان جمعیت حرکت میکند؛ اما، معنای اصطلاحی ِ on the bandwagon که بیشتر با g ...
تن باله آبی
در محدوده ی قابلِ شنیدن.
حراج فوق العاده
جاساز کردن
دوستان، سریال قصه های جزیره، به انگلیسی اسمش: Road to Avonlea بود که به معنی: در راهِ آوِنلی معنی میده که به صورتِ قصه های جزیره ترجمه شده است.
هر کَس
ناملموس
To become failure یعنی: آدم یا چیزِ ناموفق شدن
مثلاً: a b در این مثال، a و b عَمَلوند هستند و عملِ جمع، عملگر است. معادل انگلیسی شون: عملوند = operand عملگر = operator
یکتاپرست
به هر فعلی که ing اضافه کنیم میگن: مثلاً: Live به معنی زندگی کردن، present participle داره و Living هست. مثال های دیگه: Go - - > going Care - - > ...