پیشنهادهای کاردۆ Kardo (١,٤٦٠)
تَصمیم: آهنگ ( داشتن / کردن ) ، برآن شدن، رای، گزیر ( کردن ) ، گزیرش، گزینش ( کردن ) ، گزیدن، برگزینش، برگزیدن، کمربستن
مُصَمَّم شُدَن: گزینش کردن، آرمانمند شدن، برآن شدن، آهنگ - کردن، اراده کردن، گزیرش کردن، استوار / پایدار / پابرجا شدن
قُرُق: ( قانونِ ) پیشگیری از رفت - و - آمد
حُکومَت: ١. کشوَرداری، سرزمینداری، قلمروداری، شهرداری، روستاداری، فرمانروایی، فرمان راندن ٢. چیرگی ٣. داوری، دادوری ۴. فرماندهی، فرمانداری ۵. پادشاهی
اِئتِلاف: ١. همپیمانی، همبستگی، یگانگی، یکپارچگی، سازواری ٢. [کهنه] یارشدگی، خوگیری، خوگرفتگی، بەهم - خوگیرشدگی
سُرعَت بَخشیدَن: شتاب بخشیدن
اِرتِکاب: ١. آغازگری، آغازکنندگی، آغازندگی؛ سرگرم - شوندگی ٢. سوارشوندگی ٣. برنشینندگی ۴. سازندگی، فراهم - آوری، فراهم - آورندگی، زایندگی، زایایی ۵. ...
مُرتَکِب: ١. آغازگر، آغازکننده، آغازنده؛ سرگرم - شونده ٢. سوارشونده ٣. برنشیننده ۴. سازنده، فراهم - آور، فراهم - آورنده، زاینده، زایا ۵. بەجاآور، بەج ...
شَهوَت: ١. تَنکامگی، زنبارگی، مردبارگی، آمیزشجویی، آمیزشخواهی، آمیزشرانی، آمیزشپرستی، تَنجویی، آرزویِ جنسی، کامجویی ٢. فزونخواهی، افزونخواهی ٣. آزمند ...
هَوَسران: ١. دمدمی ٢. تَنکامه، زنباره، مردباره، آمیزشخواه، آمیزشران، آمیزشپرست، تَنجو، آرزومندِ جنسی، کامجو ٣. فزونخواه ۴. آزمند ۵. خواهان، خواستار، ...
هَوَسبازی: ١. دمدمی بودن ٢. تَنکامگی، زنبارگی، مردبارگی، آمیزشخواهی، آمیزشرانی، آمیزشپرستی، تَنجویی، آرزومندیِ جنسی، کامجویی ٣. فزونخواهی ۴. آزمندی ۵ ...
هَوَسباز: ١. دمدمی ٢. تَنکامه، زنباره، مردباره، آمیزشخواه، آمیزشران، آمیزشپرست، تَنجو، آرزومندِ جنسی، کامجو ٣. فزونخواه ۴. آزمند ۵. خواهان، خواستار، ...
هَوَس: ١. گرایش، خواست، خواهش، آرزو، خواستەیِ دل؛ شور، سُودا ٢. تَنکامگی، زنبارگی، مردبارگی، آمیزشخواهی، آمیزشرانی، آمیزشپرستی، آمیزشجویی، تَنجویی، گ ...
حُضور: ١. هستی، باشایی، باشندگی، پیشِ - رویی، پیدایی، پدیدیی، پیشگاه، درپیشگاهی، بەپیشگاەآمدگی، بودن، بودش، نزد ٢. آمادگی، فراهم بودن، تیار بودن، ( د ...
حاضِر: ١. هست، باشا، باشنده، پیشِ - رو، پیدا، پدید، درپیشگاه، بەپیشگاەآمده ٢. آماده، فراهم، تیار، ( در ) دسترس ٣. هستنده ۴. کنون، اکنون، اینگاه، ایند ...
غیاب: ١. نهستی، نبود، نبودگی؛ ناپیدایی، ناپدیدی، ناهویدایی، ناباشندگی ٢. پنهان، پنهان - شدگی، نهان، نهفتگی
غایِب: ١. نهست، نبوده؛ ناپیدا، ناپدید، ناهویدا، ناباشنده ٢. پنهان نهان، نهفته ٣. [دستورِ زبان] فردِ سوُّم، سوُّم فرد
بَرقِ اِضطِراری: برقِ کمکی
حالَتِ فُوق - اُلعادّه: روالِ نابەهنجار
اِعلامِ وُجود ( کَردَن ) : بیانِ باور ( کردن ) ؛ ناهمسویی ( کردن ) ، واخواهی ( دادن )
دَر تَبعید: در زمانِ بیرون - شدگی/تاراندەشدگی/راندەشدگی
کاریزماتیک: فرِهمند، گیرا، مردم - پسند، همەپسند، دوست - داشتنی، پسندیده، پسندشده، دلخواه
شَخصیَّت: ١. منش، درون؛ کردار، رفتار ٢. چهره، کس، فرد ٣. فرد بودن، فردبودگی
مَشروحِ اَخبار: گزارشِ کاملِ خبرها
مُستَحدِث: ١. نویاب، تازەیاب؛ بازیاب ٢. آغازگر، آغازکننده، نوآور مُستَحدَث: ١. نویافته، تازەیافت؛ بازیافته ٢. آغازشده، نوآورده
مُولِد: ١. زاده، زادەشده ٢. زمانِ زاده شدن، زادروز مُوَلِّد: ١. برقزا، برقساز ٢. سازنده، زاینده، زایا، زایشگر ٣. آفریننده، آفریدگار مُوَلَّد: ١. فر ...
تَبدیل به خاک: خاک شدن، خاک - شدگی، خاک - شده، دگرگونی / ترادیسی / تراشکلی به خاک، خاکدیس - شدگی
دگرشوندگان
قُوّەیِ حافِظه: ١. نیرویِ یادآوری ٢. نیرویِ یادسپاری ٣. نیرویِ ذهن
اَسباب - کِشی کَردَن: جابەجا شدن، باروبنەکِشی کردن، کاچالکِشی کردن، کوچ کردن
نُقطەیِ عَطف: چرخشگاه، دگرشگاه، آغازگاه
١. نشانِ مرزی، مرزنما؛ سنگ چین ٢. راهنما، نشان، نشانه، نشانگرِ زیستگاهی / دست - ساخت، سازەیِ زیستگاهی / دست - ساخت ٣. رویداد برجسته، دگرش بزرگ، چرخشگ ...
مارماهی Aal *geschmeidig wie ein Aal ( sein ) فرز ( بودن ) ، چابک ( بودن ) ، چالاک ( بودن )
ظاهِراً: انگار، گویا، آن جور که پیداست، آن گونه که نشان می دهد، چنین می نماید، برای وانمود، از رویِ وانمود، از بیرون ( نما ) ، از برون ( نما )
دُبِّ اَصغَر: [ستارەشناسی] خرسِ کوچک
دُبِّ اَکبَر: [ستارەشناسی] خرسِ بزرگ
بَلایایِ طَبیعی: بلاهایِ زیستگاهی
دارالمَجانین: آسایشگاهِ روان - درمانی، تیمارستانِ روان - درمانی
دَر حَدِّ مَرگ: تا پایِ مرگ
تا پایِ مرگ خسته شده
مُتِمَدِّن: ١. فرهنگ - پیشه، فرهنگ - بنیاد ٢. شهرنشین، شهرگرا، شهری، شهرآیین
تَمَدُّن: ١. فرهنگ - پیشگی، فرهنگ - بنیادی ٢. شهرنشینی، شهرگرایی، شهرآیینی
مَمنوع - اُلخُروج: بەبرون - مرزبسته، بەبرون - بست، برون - ناگذر، مرزناگذر، برون - بازداریده
مَمنوع - اُلوُرود: بەدرون - مرزبسته، بەدرون - بست، درون - ناگذر، مرزناگذر، درون - بازداریده
رِساله: ١. پیامنامه، پژوهشنامه، پایاننامه، دانشنامه، نوشتنامه، نوشته، نوشتار، نامک، ماتیکان ٢. کتاب، نبیگ؛ دفترچه ٣. [کهنه] نامه
سالارِ انگشترها: بازگشتِ پادشاه
سالارِ انگشترها: دو برج
سالارِ انگشترها: همراهانِ انگشتر
سالارِ انگشترها
مَدعُوین: مهمانان، میهمانان، مهمان - شدگان، مهمان - شوندگان، فراخواندگان، فراخواندەشدگان