پیشنهادهای کاردۆ Kardo (١,٤٦٠)
تَصویر: ١. نما، نقش، نگار، نگاره، سیما، شکل، دیس، فرتور ٢. تندیس، پیکر ٣. نگارکِشی، نگارسازی، نگارگری، نقشنگاری، نماسازی؛ چهرەکِشی، چهرەسازی، چهرەگری
مَظنون: متهم، ( فردِ ) تردیدشده، ( فردِ ) گمان - شده
نَفَقه: هزینەیِ خانواده، هزینەیِ زن، هزینەیِ همسر
مُنحَرِف: ١. کجراهەرو، کجرو، کژرو، بیراهەرو، بیراهه، گمراه، سستگام، ازراەبەدررفته، سرگشته، چَفسیده؛ تباه، تباهکار، ناراست، نادرست، تاریکجو، تاریکپرست ...
اِنحِراف: ١. کجراهەروی، کجروی، کژروی، بیراهەروی، بیراهگی، گمراهی، ازراەبەدررفتگی، چَفسیدگی ۲. کج - شدگی، کجی، خمشدگی، خمیدگی، کجدیسی، کژدیسی، کژیدگی، ...
وَصله: پینه، پاره، تگل
مُخَلَّفات: ١. داراییِ / داراییهایِ بەجامانده، نیامانده ٢. باروبُنەیِ خانه ٣. ( خوراک ) افزودەها، خوردنیهایِ افزوده
جَوازِ کَسب: پروانەیِ درآمدزایی / درآمدجویی / درآمدیابی
اِمرارِ مَعاش: گذرانِ زندگی؛ درآمدزایی
دَخل: ١. [دربرابرِ هزینه] درآمد، سود، بهرە ۲. ( در مغازه ) سندوقِ پول ٣. ( نامِ بُنواژه ) [کهنه] درآمدن ۴. پادرمیانی، میانجیگری ۵. پیوند؛ وابستگی
جَواب کَردَن: ١. بیرون کردن، برکنار کردن ٢. پاسخ ِ رد دادن، پاسخِ نه دادن
قِزِل - آلا: قرمزماهی، ماهیِ سرخفام، زرین - ماهی، ماهیِ زرین
تُحفه: ١. ارمغان، رەآورد، پیشکش، پیشکشی ۲. کمیاب و گرانبها، کمیاب و باارزش
مَشروب خوردَن: مِی خوردن، باده خوردن، مِیخوری، بادەخوری، مِیگساری، بادەگساری
حُلول: ١. آغاز، سرآغاز، ازسرگیری ٢. رخنە ( یِ چیزی در چیزی دیگر ) ٣. رخنە ( یِ روانِ یک فرد در تنِ فردی دیگر )
حَرِکَت دادَن: ١. تکان دادن، جنباندن، جنبانیدن، به جنبش درآوردن ٢. جابەجا کردن، کوچاندن، کوچ دادن، راهی کردن، رهسبار کردن، فرستادن
مُسَلَّم: ١. پذیرفته، پذیرفتەشده، پذیرش - شده ۲. آسان، آسوده، ساده، همچون آب خوردن ۳. [کهنه] راستین، بیچون - و - چرا، روشن، آشکار، سددرسدی، بی - گفتو ...
تَبعیدگاه: گسیلگاهِ تنبیهی، تارانگاهِ جزایی
تَبعیدی: ١. تاراندەشده، تارانده، تارانیده، گسیل - شدەیِ واداشته، گسیلیِ وادارشده، بیرون - شده، راندەشده، دهرانده، شهررانده، کشوررانده ٢. کوچیده، کوچک ...
اِحضاریه: ١. فراخواننامەیِ دادگاه ٢. فراخواننامه
خَتم: ١. پایان، فرجام، سرانجام، انجام ٢. پایان دادن ٣. واپسین ۴. آیینِ سوگواری
تَشییعِ جِنازه: ١. همراهیِ پیکر، بدرقەیِ مُرده / درگذشته
تَشییع: ١. همراهیِ پیکر / بدرقەیِ مُرده / درگذشته ٢. همراهیِ / پسوازِ / بدرقەیِ مهمان تا دمِ در
جَعبەیِ جادویی: سندوقچەیِ جادویی، تلویزیون
بیحُوصِله: ١. بیتاب، نابردبار، ناشکیب، ناشکیبا ۲. شتابزده
بیحُوصِلِگی: ١. بیتابی، نابردباری، ناشکیبی، ناشکیبایی ۲. شتابزدگی
اِعلامیه: بیاننامه، آگاهینامه، بانگنامه، پخشنامه، جارنامه، آگهینامه
دَست اَز پا خَطا کَردَن: دچارِ اشتباه شدن، اشتباه کردن، لغزش کردن، لغزیدن
ماوَراءاُلطَّبیعه: فرازیستگاه، فرازیستبوم، برون - زیستگاه، برون - زیستبوم
هِیئَتِ رَئیسه: انجمنِ سرپرستان، گروهِ سرپرستان
قَد عَلَم کَردَن: ایستادگی کردن، رودررو شدن، روبەرو شدن، دراُفتادن، سربرافراشتن
قَبضه کَردَن: بەدست آوردن، در دست گرفتن، به دست گرفتن، فرمان به دست گرفتن، خودویژه کردن، ازآن خود کردن
اَفکارِ عُمومی: دیدگاهِ مردم
جِبهه: ١. ( جنگی ) مرزِ جنگ، میدانِ جنگ، آوردگاه، رزمگاه ٢. ( سیاسی ) تودەیِ / گروهِ / سازمانِ پیکارجو ٣. ( هواشناسی ) برخوردگاهِ ( دو تودەیِ ) هوایِ ...
مُزمِن: ١. کهن، کهنه، دیرین، دیرینه، دیرپا، دیرباز، آزگار، دراززمان ۲. [پزشکی، در برابرِ کوتاەزمان] دراززمان، دیرگذر، کند، آهسته مُزمَن: زمینگیر، نات ...
حادّ: ١. سخت، دشوار؛ پیچیده، بغرنج؛ ناگوار، مرگبار ۲. برنده، تیز ۳. بی - چون - و - چرا، سددرسد، سددرسدی ۴. رخنەگر، رخنەکننده، کارساز، کارآمد ۵. تند، ...
وَصل کَردَن: پیوند دادن، پیوند زدن، پیوست دادن، پیوستن
عَصَبی: ١. وابسته به رگ و پِی ٢. فکری، روانی، درونی ٣. ازکورەدررفته، بەجوش - آمده، آمپرچسبانده، خون - بەجوش - آمده، بەسیمِ - پایان - زده، تندخو، تندم ...
لَحن: ١. آوا، آواز، آهنگ، سدا، نوا ۲. شیوەیِ بیان، درونمایەیِ گفتار ۳. ( موسیقی ) [کهنه] آهنگِ خوانش
قَرار بود: بر این بود، برنامه این بود، خواست / آرمان این بود، بنا بود
قَرار بودَن: بر این بودن، برنامه این بودن، خواست / آرمان این بودن
شَبَکه: ١. [رادیو و تلویزیون] کانال؛ ایستگاهِ رادیویی / تلویزیونی / رادیو - تلویزیون ٢. تور؛ تورِ شکاری، تورِ ماهیگیری ٣. سازمان؛ گروه ۴. پنجرەیِ تور ...
مُتِعارِف: ١. رایج، همەجاگیر، همگانی، باب، باب - شده، بەهنجار، شناخته شده، نامدار، سرشناس ٢. ( جنگ - ابزارِ / سازوبرگِ ) ناهستەای / نااَتمی ٣. شناسند ...
غایی، غائی: پایانی، واپسین، انجامین، فرجامین
تریبون: جایگاهِ سخنرانی، میزِ سخنرانی، سکویِ سخنرانی، سخنگاه
مُتَّکی - بەخود: خودباور، بەخودباور، باوربەخود؛ خودباوری
مُتَّکی - بەخود: خودباور، بەخودباور، باوربەخود؛ خودباوری
مُتِعادِل: ١. همسنگ، هموَزن، برابر، تراز، ترازمند؛ یکسان ٢. میانەرو، پایدار، پابرجا، استوار
نامُتِعادِل: ١. ناهمسنگ، ناهموَزن، نابرابر، ناتراز؛ نایکسان ٢. نامیانەرو، ناپایدار، دمدمی، خُل، دیوانه، تندرو
سَفر: نوشتن سَفَر: ١. سفر، نورد، گشت و گذار، گشت، گردشگری، گردش، گذر، گذار، رهنوردی، رهسپاری، پیمایش، بازەپیمایی، بازەشکنی ٢. مرگ سِفر: [نیز در دینِ ...