پیشنهاد‌های مهدی صباغ (٢,٣٠٤)

بازدید
٢,١٩٢
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اصطلاح : اما و اگر نداره دیگه جای بحثی نداره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

ضمیر انعکاسی مانند: himself, herself, themselves , . . . . . . ( هنگامی که فاعل و مفعول در جمله یکی است و با هم تفاوتی ندارند، از این ضمیرها استفاده ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

دوشاخه یا سه شاخه برق

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

دوست گرامی جناب باقری عزیز بلی کاملا حق با شماست. ممنونم که دقت نظر داشتید.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

Noun - countable : دائم السَفَر کسی که همیشه مسافرت می کند. کسی که بیشتر وقتش را در سفر می گذراند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

Noun - countable : پروازِ شبانه پروازی که در طول شب انجام خواهد شد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اصطلاح: تو فقط لَب تَر کن فقط کافیه که بگی ( تا برات انجامش بدم. ) فقط کافیه که اراده کنی ( تا برات انجامش بدم. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

کسی را ترساندن و باعث فرارِ او شدن

پیشنهاد
٤

قدم اول را بد برداشتن کاری را به درستی شروع نکردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

Noun - countable : تورِ گردشگریِ اتوبوسی توری که توریست ها و مسافران را برای بازدید از اماکن تاریخی، فرهنگی و . . . . با اتوبوس جابه جا می کند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

Noun - countable : کیسه پلاستیکی ( عموما دسته دار که به هنگام خرید، اجناس خریداری شده را در آنها قرار داده و حمل می کنند. ) نایلونِ خرید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

چمدان، ساک، کوله پشتی، کیف و . . . . را برای سفر بستن بار و بندیل سفر را بستن مهیای سفر شدن بار سفر را بستن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Noun - countable : Streetlight تیر چراغ برق ( واقع در حاشیه ی خیابان ها، جاده ها، معابر عمومی و . . . . )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

Noun - countable : سفر جاده ای ( با ماشین و معمولا همراه با دوستان )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable : چشم بند ماسک چشم ماسکی که به هنگام خوابیدن برای جلوگیری از نفوذ نور به چشم، بر روی چشم ها می گذارند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

Adjective : بیش از حد خسته ( تا جایی که نتوان به درستی فکر کرد و یا کاری را به صورت عادی انجام داد و همچنین عصبانی شدن در این شرایط به آسانی صورت می ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

Noun - countable : قایق سواری سفر دریایی کوتاه با قایق های سواری کوچک، مخصوص توریست ها که معمولا کمتر از یک روز طول می کشد و معمولا در همان جایی که ش ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

Noun - countable : سفر با قایق ( بر روی رودخانه یا دریا به خصوص به منظور تفریح و گذشت و گذار )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable : آژانس مسافرتی شرکت خدمات گردشگری Tour agency Travel agency Tour operator

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

Noun - countable : دلفین صورتی نوعی دلفین صورتی رنگ کمیاب که فقط در رود آمازون موجود بوده و زندگی می کند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

Phrasal verb: رزرو کردن از قبل جایی یا چیزی را تهیه و آماده کردن Book Register Enroll

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

Adjective : وحشت زده خیلی ترسیده شده قالب تُهی کرده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

Adjective : آسوده خاطر خاطرجمع آرام دارای آرامش خیال خاموش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

Adjective : ترسناک وحشتناک دلهره آور

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

Adjective : گیج شده سردرگم متحیر هاج و واج شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

اصطلاح: تو فقط لب تَر کن. تو فقط بگو ( تا خواسته ات را برآورده کنم. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable : مدیرِ تور کسی که برای مسافرانِ تور برنامه ی سفر آنها را برنامه ریزی کرده و کارهایی مانند : خرید بلیت رفت و برگشت، رزرو هتل، رزرو ر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

Adjective : خسته کننده خستگی آور کِسِل کننده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

Noun - uncountable : Indirect thought نقلِ غیرمستقیمِ افکار و طرز تفکر دیگران بازگوییِ غیرمستقیمِ نظرات و افکار دیگران صحبت کلی درباره ی نظرات و افک ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

Noun - uncountable : Indirect speech نقل قول غیرمستقیم نقل قول سخنان دیگران بازگو کردن حرفهایی که دیگران زده اند ( به صورت محتوای کلی و برداشت کلی ا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

Noun - countable : حس تعلق خاطر احساس تعلق خاطر حس وابستگی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

Noun - countable : مرخصی استحقاقی مرخصی غیراستعلاجی مرخصی ویژه ی رفتن به تعطیلات یا سفر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

Noun - countable : Sick leave مرخصی استعلاجی روزی ( روزهایی ) که کارمند ( کارگر ) به دلیل بیماری سرِ کار نرفته، اما برای آن حقوق دریافت می کند و در ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

ظاهر قیافه ریخت و قیافه شکل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

به طور ناچیزی به مقدار کمی اندکی خیلی ناچیز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

فروکش کردن به عنوان مثال: Their thrill of winning has faded. هیجان برنده شدن آنها فروکش کرده است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

دوصد گفته چو نیم کردار نیست. به عمل کار برآید، به سخندانی نیست. گفتنش آسونه. گفتن یا حرف زدن، آسان تر از انجام دادن کار است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

Noun - uncountable : رفاه زمانی که مردم پول و هرچیزی که برای داشتن یک زندگی شاد نیاز دارند، در دسترس داشته باشند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

Noun - uncountable : همبستگی اجتماعی اتحاد ملی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

Adjective : مبالغه غُلُوآمیز گزافه گویی بزرگنمایی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

Noun - countable : تعاملات اجتماعی روابط با افراد اجتماع

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

Informal - USA : Yowzers Yowzer صوتی که برای بیان تعجب، اشتیاق، هیجان و . . . . به کار می رود. مانند صوتِ !wow که برای همین منظور کاربرد دارد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

Noun - plural : Whitecaps موجهایی هِلالی شکل در دریاها یا دریاچه ها که قسمت بالایی آنها به دلیل وجودِ کف در آن، به رنگ سفید دیده می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

پُستچی نامه بَر نامه رِسان کارمند اداره پست که شغل او نامه رسانی و تحویل بسته های پستی به صاحبان آنها می باشد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

noun - countable : توربین بادی ( که عموما برای تولید برق به کار می رود. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

کسی را ناراحت کردن باعث ناراحتی فردی شدن

پیشنهاد
٥

Idiom: دیگه جونم به لبم رسیده دیگه دارم از کوره در میرم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤١

نشان دادن شجاعت، قدرت و آرامش از خود ( به خصوص در برابر سختی ها و مشکلات ) ضعف نشان ندادن از خود در برابر مشکلات و سختی ها

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

Verb - informal in Australia and New Zealand : شرور بودن رفتار شرورانه داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

موفق تر بودن از دیگران انجام دادن کارها، بهتر از دیگران