پیشنهادهای مهدی صباغ (٢,٣٠٨)
سرعتِ صوت فاصله ای است که یک موج صوتی در مدت زمان یک ثانیه در یک سیال می پیماید و برابر است با ۳۴۳ متر بر ثانیه.
به مکان و مقصد مشخصی رفتن با سرعت مشخصی حرکت کردن به عنوان مثال: The fighter travel at 3 times the speed of sound. آن جنگنده با سرعتی ۳ برابر سرعت ص ...
Sum up In everyday English, people usually say reach a conclusion or come to a conclusion.
حسادت کردن حسودی کردن به کسی یا چیزی Feel envy Have envy
اصطلاح : اما و اگر نداره دیگه جای بحثی نداره
ضمیر انعکاسی مانند: himself, herself, themselves , . . . . . . ( هنگامی که فاعل و مفعول در جمله یکی است و با هم تفاوتی ندارند، از این ضمیرها استفاده ...
دوشاخه یا سه شاخه برق
دوست گرامی جناب باقری عزیز بلی کاملا حق با شماست. ممنونم که دقت نظر داشتید.
Noun - countable : دائم السَفَر کسی که همیشه مسافرت می کند. کسی که بیشتر وقتش را در سفر می گذراند.
Noun - countable : پروازِ شبانه پروازی که در طول شب انجام خواهد شد.
اصطلاح: تو فقط لَب تَر کن فقط کافیه که بگی ( تا برات انجامش بدم. ) فقط کافیه که اراده کنی ( تا برات انجامش بدم. )
کسی را ترساندن و باعث فرارِ او شدن
قدم اول را بد برداشتن کاری را به درستی شروع نکردن
Noun - countable : تورِ گردشگریِ اتوبوسی توری که توریست ها و مسافران را برای بازدید از اماکن تاریخی، فرهنگی و . . . . با اتوبوس جابه جا می کند.
Noun - countable : کیسه پلاستیکی ( عموما دسته دار که به هنگام خرید، اجناس خریداری شده را در آنها قرار داده و حمل می کنند. ) نایلونِ خرید
چمدان، ساک، کوله پشتی، کیف و . . . . را برای سفر بستن بار و بندیل سفر را بستن مهیای سفر شدن بار سفر را بستن
Noun - countable : Streetlight تیر چراغ برق ( واقع در حاشیه ی خیابان ها، جاده ها، معابر عمومی و . . . . )
Noun - countable : سفر جاده ای ( با ماشین و معمولا همراه با دوستان )
Noun - countable : چشم بند ماسک چشم ماسکی که به هنگام خوابیدن برای جلوگیری از نفوذ نور به چشم، بر روی چشم ها می گذارند.
Adjective : بیش از حد خسته ( تا جایی که نتوان به درستی فکر کرد و یا کاری را به صورت عادی انجام داد و همچنین عصبانی شدن در این شرایط به آسانی صورت می ...
Noun - countable : قایق سواری سفر دریایی کوتاه با قایق های سواری کوچک، مخصوص توریست ها که معمولا کمتر از یک روز طول می کشد و معمولا در همان جایی که ش ...
Noun - countable : سفر با قایق ( بر روی رودخانه یا دریا به خصوص به منظور تفریح و گذشت و گذار )
Noun - countable : آژانس مسافرتی شرکت خدمات گردشگری Tour agency Travel agency Tour operator
Noun - countable : دلفین صورتی نوعی دلفین صورتی رنگ کمیاب که فقط در رود آمازون موجود بوده و زندگی می کند.
Phrasal verb: رزرو کردن از قبل جایی یا چیزی را تهیه و آماده کردن Book Register Enroll
Adjective : وحشت زده خیلی ترسیده شده قالب تُهی کرده
Adjective : آسوده خاطر خاطرجمع آرام دارای آرامش خیال خاموش
Adjective : ترسناک وحشتناک دلهره آور
Adjective : گیج شده سردرگم متحیر هاج و واج شده
اصطلاح: تو فقط لب تَر کن. تو فقط بگو ( تا خواسته ات را برآورده کنم. )
Noun - countable : مدیرِ تور کسی که برای مسافرانِ تور برنامه ی سفر آنها را برنامه ریزی کرده و کارهایی مانند : خرید بلیت رفت و برگشت، رزرو هتل، رزرو ر ...
Adjective : خسته کننده خستگی آور کِسِل کننده
Noun - uncountable : Indirect thought نقلِ غیرمستقیمِ افکار و طرز تفکر دیگران بازگوییِ غیرمستقیمِ نظرات و افکار دیگران صحبت کلی درباره ی نظرات و افک ...
Noun - uncountable : Indirect speech نقل قول غیرمستقیم نقل قول سخنان دیگران بازگو کردن حرفهایی که دیگران زده اند ( به صورت محتوای کلی و برداشت کلی ا ...
Noun - countable : حس تعلق خاطر احساس تعلق خاطر حس وابستگی
Noun - countable : مرخصی استحقاقی مرخصی غیراستعلاجی مرخصی ویژه ی رفتن به تعطیلات یا سفر
Noun - countable : Sick leave مرخصی استعلاجی روزی ( روزهایی ) که کارمند ( کارگر ) به دلیل بیماری سرِ کار نرفته، اما برای آن حقوق دریافت می کند و در ...
ظاهر قیافه ریخت و قیافه شکل
به طور ناچیزی به مقدار کمی اندکی خیلی ناچیز
فروکش کردن به عنوان مثال: Their thrill of winning has faded. هیجان برنده شدن آنها فروکش کرده است.
دوصد گفته چو نیم کردار نیست. به عمل کار برآید، به سخندانی نیست. گفتنش آسونه. گفتن یا حرف زدن، آسان تر از انجام دادن کار است.
Noun - uncountable : رفاه زمانی که مردم پول و هرچیزی که برای داشتن یک زندگی شاد نیاز دارند، در دسترس داشته باشند.
Noun - uncountable : همبستگی اجتماعی اتحاد ملی
Adjective : مبالغه غُلُوآمیز گزافه گویی بزرگنمایی
Noun - countable : تعاملات اجتماعی روابط با افراد اجتماع
Informal - USA : Yowzers Yowzer صوتی که برای بیان تعجب، اشتیاق، هیجان و . . . . به کار می رود. مانند صوتِ !wow که برای همین منظور کاربرد دارد.
Noun - plural : Whitecaps موجهایی هِلالی شکل در دریاها یا دریاچه ها که قسمت بالایی آنها به دلیل وجودِ کف در آن، به رنگ سفید دیده می شود.
پُستچی نامه بَر نامه رِسان کارمند اداره پست که شغل او نامه رسانی و تحویل بسته های پستی به صاحبان آنها می باشد.
noun - countable : توربین بادی ( که عموما برای تولید برق به کار می رود. )
کسی را ناراحت کردن باعث ناراحتی فردی شدن