تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

We have a lot on at work and we aren't having a holiday this year. سرمون شلوغه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

To remain calm in a trouble, stressful situation

پیشنهاد
٤

انجام کاری که چندان بدآن راغب نیستید. ادای انجام کاری را درآوردن ( بدون تمایل قلبی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

فریب خودن، مورد کلاهبرداری/گدایی/تقلب توسط کسی قرار گرفتن مورد حمایت و مراقبت قرار گرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

ناشیانه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

خصوصا در جملات منفی بکار میرود بصورت: isn't in the cards به معنی موقع ( رخ دادن ) چیزی نبودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

ناراحت/معذب بودن در یک موقعیت خاص

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی فاصله

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

کم مونده باشه کاری رو انجام بدی اما متوقفش کنی. در شرف انجام. . . ، که دست نگه داری.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

موقعیتی رو برای دیگری سخت و پیچیده کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

غیر قابل چشم پوشی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

at/on my end معنای جایی که من هستم ( اینجا ) را میده. مترادف با over here/where I am/in my opinion/from my point of view

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

خوش باور

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

متقاعد کردن کنترل کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

وقتی کسی چیزی رو میگه که بهش باور داره و یا قبلا انجامش داده و شما هم ( باورش دارید یا انجامش دادید ) بکار می ره.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

معادل go back اشاره به فاصله زمانی یا مکانی تا. . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

مانع شدن

پیشنهاد
٤

To be wise not to do something بدانید که کاری را نباید انجام دهید.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

برای تاکید بر چیز کوچکی که بر موضوعی مهم دلالت دارد. ( آن چیز ) بیانگر همه چیز بود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

زمانی بکار می رود که می خواهیم تاکید کنیم، انتظار داریم کسی بیشتر از هر کس دیگری چیزی را بداند یا کاری را بکند. You, �of all people, should know the ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

بیشتر/ کمتر از هر جای دیگری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

جلوتر/ سریعتر/فراتر از چیزی بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

وقتی چیزی متفاوت از همیشه اش اتفاق می افتد. محض تنوع هم که شده. . . یک بار هم که شده. . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

اصرار به بحث/مطرح/حل کردن یک موضوع

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

Trip over yourself به معنای خیلی مشتاق ( برای انجام کاری ) اشتیاقی همراه با عجله خیلی زیاد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

Warm up to somebody/something معادل To being to like/enjoy somebody/ or something حال کردن با چیزی یا با کسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

To not care at all

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

و به علاوه ی . . . و. . . هم هست.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بگی نگی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

کسی که اظهار فضل می کند، عقل کل

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

چیزی که متوقف میشود و دوباره شروع میشود. گاه به گاه، بصورت پراکنده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

by any chance آیا ممکنه؟ ?Is Mr Sands awake by any chance برای سوال مودبانه که آیا چیزی که شما فکر میکنید درست است، واقعا درست است یا خیر.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

روبرگرداندن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

سخت بودن، نیاز داشتن به تلاش و توجه و مراقبت بیشتر tomorrow will take some doing It’s going to take some doing to do the report on time, but we shou ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

�ingratiate oneself to خود را مورد توجه کسی قرار دادن، با احتیاط و به تدریج به کسی یا چیزی نزدیک شدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

یک شئی خارجی که به جایی ( خصوصا بدن ) وارد میشود در حالیکه نباید آنجا باشد، a foreign body in the eye

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

give someone the creeps ایجاد احساس ترس، اضطراب، عدم آرامش به دیگری به خاطر رفتاری عجیب و غریب

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

out in the open ۱. نمایان یا قابل مشاهده شدن در فضای باز ۲. برای مشاهده یا اطلاع عموم

پیشنهاد
٢

اینکه به شخصی بگوئید نگران نباشد ( اصلا بهش فکر نکن ) بعد از اینکه از شما عذرخواهی کرده است. ". I'm sorry we had to cancel the party'' "!Oh, pleas ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

اگر شما بگوئید کسی کاری را so much as انجام نداده. بدین معنی ست که آن شخص حتی این کار را انجام نداده در حالیکه انتظار داشتید بیش از حد معمول انجامش د ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

Cast sb adrift متوقف کردن حمایت از کسی یا ترک کردن کسی بدون هر گونه حمایت و هدفی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

Trip all over myself انجام دادن کاری بسیار سریع و با اشتیاق

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

Push the issue اصرار داشتن برای حل/ رفع/بحث کردن در مورد یک مشکل.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

آن سوی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

be in ( someone's ) shoes جای کسی بودن، شریک بودن یک تجربه یا موقعیت خاص با کس دیگر

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

مترادف با Flirting with ، لاس زدن،

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

درگیر بودن با یک جرم، یا دانستن درباره فعالیتی نادرست یا کمک به رتکاب جرم

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

Name a few برای مثال مثالهای زیادی وجود دارد. گزینه های در دسترس زیادی برای فهرست کردن است ولی شما بهترینشان یا هر کدام را که دوست دارید فهرست میکنی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

Stand between جلوگیری کردن ( از شخصی ) در دستیابی به چیزی یا از انجام کاری. متوقف کردن.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

Be on in somting درگیر بودن با، یا شرکت کردن در، یا دانستن درباره یک برنامه