پیشنهادهای مهدی نمازیان (٣,٥٧٧)
1. همراه، آماده به خدمت، مددکار 2. خوش محضر، خوش برخورد
1. در خود جا دادن، جای . . . را داشتن، ظرفیتِ . . . را داشتن؛ منزل دادن This hotel can accommodate 600 guests 2. کمک کردن به، یاری کردن 3. وفق دادن، ...
1. تشریف، اعطای لقب ( شوالیه ) 2. تمجید، تکریم؛ تأیید
سربالایی، فراز ( رسمی )
خوگیری به محیط، اُنس یافتن با محیط؛ اُنس دادن به محیط
1. کف زدن برای، هورا کشیدن برای، تشویق کردن، ابرازِ احساسات کردن برای؛ با شادی استقبال کردن از 2. با هلهله اعلام کردن 3. هورا، هلهله، تحسین، تشویق، آ ...
بدشانس، که مرتب تصادف می کند
1. فرعی 2. عَرضی
عَرَض ( فلسفه ) Accidents will happen با قضا کارزار نتوان کرد. meet with/have an accident دچارِ حادثه شدن، دچارِ سانحه شدن، گرفتارِ بلا شدن withou ...
صَرف ( دستور )
زمانِ دستیابی، زمانِ دسترسی ( کامپیوتر )
ورودی، خروجی ( بزرگراه )
1. شریکِ جرم ( حقوق ) 2. ضمائم، افزوده ها، لوازم فرعی ( در جمع ) 3. فرعی، کمکی accessory before/after the fact شریکِ جرم پیش/پس از ارتکاب
1. دستیابی، رسیدن؛ به قدرت رسیدن 2. الحاق، انضمام، پیوستن؛ افزایش accession to the throne جلوس، بر تخت نشستن
1. پذیرا، تأثیر پذیر 2. قابل فهم، آسان فهم ( کتاب، اثرِ هنری و غیره )
قابلیتِ فهم
شریکِ جرم پیش - پس از ارتکاب
مراجعه کردن به، واردِ . . . شدن ( کامپیوتر ) to deny somebody access to مانعِ نزدیک شدنِ کسی به . . . ، مانعِ تماسِ کسی شدن با . . .
معنیِ مصطلح، معنیِ متداول
قبولِ عام یافتن
براتِ قبول شده، حواله قبول شده ( بازرگانی )
1. رضا دادن به، تحمل کردن 2. پرداختِ . . . را تقبل کردن 3. استقبال کردن از، پذیرای . . . شدن
تأکید کردن بر، موردِ تأکید قرار دادن، اهمیت دادن به، برجسته کردن، مشخص تر کردن
با لهجه، لهجه دار، غلیظ ( تلفظ، زبان )
1. با تکیه تلفظ کردن؛ کلمه تکیه . . . را گذاشتن ( در نوشتار ) 2. تأکید کردن بر، اهمیت دادن به در حالت اسم: 1. تکیه، علامتِ تکیه ( آوا شناسی ) 2. ل ...
1. پدالِ گاز، گاز ( اتومبیل ) 2. شتاب گر، شتاب دهنده ( فیزیک )
اَچِه لِ راندو ( موسیقی ) ، تند شونده
accede to something 1. رضایت دادن به، موافقت کردن با، تَن دادن به، تسلیم شدن در برابرِ ( رسمی ) 2. به عهده گرفتن ( شغل، مقام ) 3. نایل شدن به، دست ...
Advisory, Conciliation and Arbitration Service سازمان مشاوره و حکمیت و حل اختلاف، سازمان اِی کاس ( بریتانیا )
کنگر ( گیاه ) acanthus ornament آرایش برگ کنگری ( معماری )
مترادف با Oscars جایزه اُسکار ( سینما )
1. آدم بدرفتار، آدم بدزبان، آدم فحّاش؛ سوءِ استفاده کننده 2. آدم متجاوز، آدم تجاوزکار، آدم تجاوزگر
1. سوءِ استفاده کردن از؛ تجاوز کردن به؛ بد به کار بردن 2. دشنام دادن به، فحّاشی کردن به، ناسزا گفتن به 3. بدرفتاری کردن با در حالت اسم: 1. سوءِ استف ...
1. جذب کردن، در خود مستحیل کردن؛ به خود کشیدن، به خود گرفتن؛ در خود فرو بردن، بلعیدن 2. مجذوب کردن، جلب کردن 3. فرا گرفتن، یاد گرفتن ( دانش )
گُل فتنه
گُل ابریشم
account ( current ) حساب، حسابِ جاری ( بازرگانی )
1. ورطه، مَغاک، ژرفنا 2. دوزخ، هاویه، چاه وِیل 3. اختلاف، تفاوت، شکاف، فاصله
به شدت، به طرزِ فوق العاده ای، بطورِ افتضاحی، به طرزِ مفتضحانه ای
1. ژرف، عمیق 2. مفرط، بی حد و حصر، بسیار زیاد، فوق العاده ( مجازی، محاوره ) 3. خیلی بد ( شرایطِ زندگی ) ؛ خیلی ناچیز ( درآمد و غیره )
پایه کناری، تکیه گاه ( پُل )
abut on/against مجاور بودن با، کنارِ . . . بودن، جنبِ . . . بودن
بدزبان، فحّاش، بد دهن ( شخص ) ؛ توهین آمیز ( سخن )
پُر از، سرشار از
فراوان، به فراوانی، به وفور
1. نامعقول، احمقانه 2. بی معنی، یاوه، پوچ، بیهوده، عبث 3. مسخره، مضحک، مزخرف 4. پوچی
غامض، پیچیده، مبهم ( رسمی )
اسمِ معنی ( دستور زبان )
1. استخراج، جداسازی، تصفیه 2. انتزاع، تجرید، امرِ انتزاعی، اندیشه مجرّد ( رسمی ) 3. دزدی 4. پریشان حواسی، حواس پرتی، گیجی
حواس پرت، گیج abstractedly با حواس پرتی، با گیجی، گیج و مات