پیشنهاد‌های مهدی نمازیان(مترجم) (٣,٧٥١)

بازدید
٤,٤٧٣
تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( روان شناسی ) سادیستی، آزارگرانه، دگرآزارانه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

( روان شناسی ) سادیست، آزارگر، دگرآزار، ( آدمِ ) مبتلا به سادیسم

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( روان شناسی ) سادیسم، آزارگری، دگرآزاری، آزارگری جنسی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( در مذهب هندو ) سالک، پارسا، پرهیزکار

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( خیاطی ) کوکِ درشت

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Saddle - sore [سوارکار] ( از سواری ) خسته و کوفته، دچار کوفتگیِ اسب سواری

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. زین و برگ، زین و بُراق ۲. سرّاجی ( زین سازی ) ۳. دکان سرّاجی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرهنگ معین سرّاج ( سَ رّ ) [ ع . ] ( ص . ) زین ساز، آن که زین سازد و فروشد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Saddle - bag [اسب، دوچرخه و غیره] خورجین

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

Saddle sth up زین کردن، زین گذاشتن روی، آماده کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چیزی را به گردن کسی گذاشتن، چیزی را بر دوش کسی گذاشتن، چیزی را به کسی تحمیل کردن، چیزی را بار کسی کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. سوار بر اسب ۲. ( مجازی ) سوار کار، سوار بر مرکب قدرت، بر مسندِ قدرت

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

[اسب، دوچرخه، موتور و غیره]زین، [الاغ]جل، پالان، [شتر]جهاز ۲. پشت اسب، گُرده ۳. ( جغرافی ) گردنه ی کوه، زین کوه ۴. گوشتِ شانه و سردست ۵. اسب را زین ک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

it saddens me that باعث تاسف من است که. . . /برای من غم انگیز است که. . . /متاسفم که. . .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

it is a sad fact that/to واقعیت تلخی است که. . . /واقعیت غم انگیزی است که. . .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. غمگین شدن، محزون شدن، افسرده شدن، غصه دار شدن، ناراحت شدن ۲. غمگین کردن، محزون کردن، افسرده کردن، غصه دار کردن، ناراحت کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واقعیت تلخی است که. . . /واقعیت غم انگیزی است که. . .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مایه ی تاسف است که. . . /غم انگیز است که. . .

پیشنهاد
٠

به کسی درس تلخی آموختن، برای کسی تجربه ی تلخی بودن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

متأسفانه، با کمال تاسف

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( به طعنه ) واجب الاحترام، محترم، خیلی مقدس، منزه، تافته ی جدابافته

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صندوق خانه ی کلیسا، رختکن کشیشان

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خادم ( کلیسا ) ، متولی ( کلیسا ) ، شماس

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به طور توهین آمیز، حرمت شکنانه، با بی حرمتیِ تمام

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توهین آمیز، حاکی از بی حرمتی، ناشی از بی حرمتی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حرمت شکنی، بی حرمتی، هتک حرمت، بی احترامی، توهین به مقدسات

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یا A sacrificial lamb بره ی قربانی He was a sacrificial lamb to a system that destroyed him جانش را بر سر حفظ دستگاهی ( نظامی ) گذاشت که از بینش برد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. ( مربوط به ) قربانی ۲. ( مجازی ) [قیمت] ارزان، مفت

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Make ( many ) sacrifices فداکاری کردن فداکاری های زیادی کردن از خودگذشتگی نشان دادن از خود گذشتگی های زیادی نشان دادن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. ذبح، قربان، قربانی ۲. فدا کردن، زیرپا گذاشتن، مایه گذاشتن، فداکاری، از خودگذشتگی، ایثار ۳. قربانی دادن ۴. قربانی کردن، قربان کردن، ذبح کردن ۵. فدا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تقدس، قداست

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اصل مسلّم، اعتقاد بی چون و چرا

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( روی سنگ قبر یا بنای یادبود ) به یادبودِ، به خاطره ی

پیشنهاد
٠

( به شوخی ) این روزها حرمت هیچ چیز را نگه نمی دارند، حرمت همه چیز از میان رفته، این روزها.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. مقدس، دینی، مذهبی ۲. محترم، مقدس ۳. ( رسمی ) [وظیفه، قول و غیره] جدی، مهم

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( مربوط به ) آیین های مقدس، ( مربوط به ) شعائر دینی، مقدس

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. ( در مسیحیت ) آیین مقدس، ( در جمع ) شعائر ۲. نان و شراب مقدس

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( بازی ) دو با کیسه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. ( پارچه ی ) گونی، کرباس، پارچه ی کنفی ۲. اخراج

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( مقدار ) کیسه، گونی

پیشنهاد
٠

شرمنده و پشیمان بودن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شرمسار، شرمنده، پشیمان

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. ( پارچه ی ) گونی، پارچه ی کنفی، کرباس

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی را بیرون کردن، کسی را اخراج کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دیگه اخراجی، دیگه کارت تمومه،

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. کیسه، گونی ۲. ( در آمریکا ) بسته، پاکت، کیسه ۳. پیراهن راسته گشاد ۴. ( در آمریکا، محاوره ) رختخواب، جا، تخت ۵. ( محاوره، از کار ) اخراج کردن، بیرو ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. ( شکر و غیره ) بسته، کیسه ۲. ( در میان لباس ها ) کیسه معطّر

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اعتقاد به قدرت غیبی روحانیان