پیشنهادهای میلاد علی پور (٤,١٣٦)
بر این اساس. بر طبقِ آن، به این ترتیب
آدم پست و نفرت انگیز, حال بهم زن ( معمولا برای مرد استفاده میشه )
درعوض، بلکه، در ازا
ساچمه، تکه های فلز ( که درون فشنگ شکاری قرار می گیرند و بعد از شلیک به فاصله ای معین پخش می شوند ) .
فشنگ پر از ساچمه ( بدنه ی آن معمولا از پلاستیک یا فلز ساخته شده که داخل آن با قطعاتِ فلزاتِ دیگر همچون سُرب، پُر شده است که به هنگامِ شلیک شدن، در فا ...
خودسرانه
با نگرانی، به حالتِ عصبی، مضطربانه، با استرس
زمان گذاشتن، وقت گذاشتن ( برای کاری یا چیزی )
هدف و مقصود، نیّت ( معمولا مخفی )
پذیرفتن
بحث، گفتگو، تبادل نظر
موافق دولت
آسیب شناس، پزشک تشخیص دهنده نوعِ مرگ
پس چه دلیلِ دیگه ای داره؟ دلیلِ دیگه ای نداشت.
اما، ولی، با اینحال، با این وجود
بی بند و باری، باری به هرجهت
آسیب زا، صدمه زننده
اشتباهِ خود را پذیرفتن، اقرار به اشتباه، مسئولیتِ گناه خود را گردن گرفتن
پرداختن، رسیدن، فهمیدن، دریافتن، ( مشکل ) حل کردن
به گزارشِ
اصرار کردن
سرزنش کردن، انتقاد کردن
برخلاف انتظار خود را در وضعیتی یافتن، به صورتی غیر منتظره وارد جایی یا موقعیتی شدن
اشتباه را جبران کردن، اثراتِ منفیِ عملِ اشتباهی را کاهش دادن، جبرانِ مافات، ماله کشی کردن تصحیح اشتباهِ ناشی از یک اقدام بحث برانگیز، به حداقل رساندن ...
اطلاعات غلط
گیج کردن, سحر کردن, توجه کسی را جلب کردن
اکتشاف، کشف کردن، یافتن، پیدا کردن
مطرح کردن، گفتن، قید کردن
مدرک، گواه
گفتن، ذکر کردن، یادآور شدن، خطاب قرار دادن
تحت الشعاع قرار دادن، تحتِ تأثیر قرار دادن/گرفتن
همه جانبه
بازبینی، بررسی مجدد
اوایل
اواخر
ترخیص
نادستوری, از لحاظ دستوری غلط
جابجا گفتن حروف آغازین کلمات یا بعضا خود کلمات. که از نام ویلیام اسپونر گرفته شده است. استاد دانشگاهی که حروف را اینگونه ادا میکرد.
به مفهومی, از یک نظر, از جهتی
قرینه
مشغول و گرفتارِ چیزی بودن
شمرده شمرده، در آرامش
شرافت، احترام
مسافر سرراهی, مسافر توراهی, بین راهی ( افرادی که در کنار جاده ها می ایستند و دست را بعلامت لایک نگه می دارند تا رانندگانی که تمایل دارند, آنان را بصو ...
متوسّل شدن، دست به دامنِ کسی شدن، توسّل و توکّل کردن
بررسی مجدد، بازبینی
همانطور که پیشبینی می شد، طبقِ انتظار
گفتگو ترتیب دادن، جلسه گرفتن
و غیره، و امثالهم، و مواردِ اینچنینی، و مواردی از این دست، و این قبیل. . . .
توجه کردن به چیزی، دقت کردن، تمرکز کردن