پیشنهادهای امیر ادیب ارجمند (٦٣٦)
نهاد قانون گذاری یک کشور یا ایالت
انتقال یک دارای یا عنوان با مردن؛ انتقال یا اعطای یک ملک با وصیت یا اجاره
رخ داده ( شده ) به وقوع پیوسته ( شده ) واقع شده اتفاق افتاده ( شده )
زمان گذشتۀ: are از فعل: to be؛ گذشته فعل be to و جمع فعل ماضی: was؛ ماضی دوم شخص مفرد از فعل: to be؛ ماضی جمع از فعل: to be؛ ماضی التزامی فعل: to be ...
به قول عامیانۀ قدیمی: آکبند در وضعیت اصلی و اولیۀ خود
درون گرا؛ فرد کم رو و کم حرف
پین اتصال به زمین در سه شاخۀ برق
هندوانه؛ خربزه
در آمریکای شمالی به معنای گوساله یا حیوان یکسالۀ بدون داغ ( = نشانه )
شخص غیرمتعارف یا غیروابسته از نظر فکری
ویران شهر؛ پاد - آرمان شهر
امین مؤتمَن معتمَد
موجب رنجش رنجش آور عصبانیت زا خشم انگیز
بسیار مشتاق خیلی جدی
تشدید کننده؛ یک صفت یا قید قوی و تاکیدی؛ موکد ( دستور زبان )
( در گرامر ) بیان کنندۀ شدت، دهندۀ قوت یا تاکید ( برای صفت یا قید ) ؛ تاکیدی
درایت
عامیانه: یه خورده، یه ذره
نگاشتن
قابل اشتعال؛ اشتعال پذیر؛ محترقه؛ آتش گیر
برافروزاننده التهاب زا التهابی تنش زا تشنج زا
سخن سنجی دانشی
غیر قابل تشخیص
غیر قابل تعیین
غیر قابل شناسایی
غیر قابل محاسبه
بی میل یا ناتوان نسبت به باور کردن چیزی
بی میل یا ناتوان نسبت به اعتقاد داشتن به چیزی
مقدمۀ یک استدلال ( صغری یا کبری در علم منطق )
یک باور یا مجموعه ای از باورها که توسط کلیسا، حزب سیاسی یا گروهی دیگر، حفظ و تعلیم داده می شود
( در گرامر ) تک واژ
هر یک از دو یا چند واژۀ با تلفظ یکسان، اما با معانی، ریشه ها یا املای متفاوت
دو یا چند واژه ای که املای یکسانی دارند اما لزوماً یکسان تلفظ نمی شوند و معانی و ریشه های متفاوتی دارند
واژگانی با املای یکسان و معنای متفاوت
زیرخاکی؛ دفینه؛ ذخیره؛ گنج؛ اندوخته؛ احتکار؛ ذخیره کردن؛ انباشتن؛ اندوختن؛ احتکار کردن
دراز کردن ( چیزی مثل دست ) به طرف کسی
حکایت کردن
شرح گفتاری یا نوشتاری دادن از گزارش گفتاری یا نوشتاری دادن از
استخراج کردن اطلاعات از منابع مختلف
ذره به ذره
یاری رسان
انحصاری
مساعد برای سلامتی
مختصرِ ( gigabyte ) ؛ گیگابایت؛ اجرای زنده ( کنسرت ) ؛ اجرا کردن یک کنسرت؛ شغل؛ درشکۀ دوچرخِ تک اسب؛ قایق پارویی سریع، سبک و باریک؛ وسیله ای شبیه آکج ...
رقص شاداب با جست و خیز؛ رقصیدن شاداب با جست و خیز؛ نوعی طعمۀ مصنوعی جهنده برای ماهیگیری؛ با طعمۀ جهنده ماهی گرفتن
تغییر دادن مسیر ( کشتی یا قایق بادبانی ) با چرخاندن بادبان های جلو و عقب در سمت باد همسو؛ املای جایگزین برای ( gibe )
دست انداختن؛ مسخره کردن؛ طعنه زدن؛ توهین کردن؛ مسخره؛ طعنه؛ سخن تمسخرآمیز یا توهین آمیز