پیشنهادهای امیر ادیب ارجمند (٦٣٦)
چِته؟ چیکارِته؟
چیکارِته
اینجا چی می گذره
ماجرا چیه
تکان دادن یا هل دادن یا لرزاندن چیزی یا کسی به طور ناگهانی و خشن
پیشگویی کردن دربارۀ؛ از قبل گفتن؛ نسبت به یک موقعیت یا رویداد عمل کردن به عنوان هشدار چیز بد؛ داشتن احساس یا تصور درونی قوی نسبت به شَرّ آتی؛ داشتن ح ...
حس شهودی
درۀ عمیق و باریک
شلاق سوارکاری با دستۀ کوتاه و بند چرم خام بافته شده ( یا بهم تابیده )
راهی شدن
هیجان انگیز
هر یک از دو بخش اصلی یک خرپا
ارتباط مستقیم برقرار کردن با افراد معمولی برای کسب رأی آنان
عمل یا فرآیند تلاش برای به دست آوردن آرا
درخواست رای از ( انتخاب کنندگان در یک حوزه انتخابیه )
مرتبط یا متمایل به وضعیت جناحی
شلوار تنگ تا زیر زانو
شکاف؛ درز؛ رخنه؛ نقض؛ تخلف؛ تخطی؛ ایجاد شکاف کردن؛ رخنه کردن؛ نقض کردن؛ تخلف کردن؛ تخطی کردن
شخصی که هنگام اقامت در جایی، در ازای پرداخت پول یا انجام خدمات، وعده های غذایی منظم دریافت می کند
اسکیت سوار
پوششی که بر پشت ستور می اندازند پالان
نردۀ راه پله
حالت مراقب بودن برای خطر محتمل مراقب
[در بحث گرامر] مشتق از فعل
مربوط به گوش یا حس شنوایی
تباهم مکن مرا تباه مکن
به طرز شگفت آوری؛ به طرز شگفت انگیزی؛ به طور شگفت آور ؛ غافلگیرانه
در کمال تعجبِ کسی [او، من، تو، شما، ما، آنان]
در کمال تعجبِ کسی [او، من، ما، شما، تو، آنان]
چریک
به راحتی متقاعد یا کنترل شونده
جسارت به خرج دادن
عمل متقابل کردن تا از نیروی آن بکاهد
گیج کردن؛ مات و مبهوت کردن؛ سرگردان کردن؛ سردرگم کردن؛ سرگشته کردن
سرگرمی جالب و لذت بخشی برای کسی فراهم کردن
ناسازگار با استانداردهای اخلاقی پذیرفته شده
بی اخلاق؛ ناقض قوانین اخلاقی، هنجارها یا معیارها
بی اخلاق
پوچ گرایِ اخلاقی؛ فاقد حس اخلاقی؛ بی توجه به درستی یا نادرستی چیزی
دارنده یا نشان دهندۀ نگرش ها یا احساسات همزمان و متناقض نسبت به چیزی یا کسی
ابرازکنندۀ واکنش ها، عقاید یا احساسات متضاد در آنِ واحد نسبت به کسی یا چیزی
دارای احساسات یا افکار متناقض در مورد چیزی یا کسی
خطای حسی؛ خطای ادراکی؛ تصور باطل؛ خیال واهی؛ وهم؛ توهم؛ درک حسی اشتباه
هذیان؛ عقیدهٔ کاذب؛ اعتقاد غلط؛ وهم؛ توهم؛ خیال واهی؛ تصور باطل؛ پندار نادرست؛ باور یا قضاوت نادرست
ویکی پدیا: جابه جایی پارادایم ( تغییر اساسی در تفکر و الگوهایِ ذهنیِ اندیشیدن که در نهایت مبنای خرد و کلان یک دیدگاه را متحول می کند ) ؛ تحول انگاره ...
تعداد زیادی از؛ مقدار زیادی از؛ تعداد بسیاری از؛ مقدار بسیاری از؛ خیلی از؛ بسیاری از
باعث شدن؛ سبب شدن؛ موجب شدن؛ منجر شدن
عاطفه ( روانشناسی ) احساس یا میل خوصا آنطور که بر رفتار یا عمل تاثیرگذار باشد ( روانشناسی )
تظاهر کردن به داشتن چیزی یا احساس چیزی
ویروسی کردن [کامپیوتر و. . . ]