discretionary

/ˌdɪˈskreʃəˌneri//dɪˈskreʃnəri/

معنی: احتیاطی، بصیرتی
معانی دیگر: اختیاری، میلی، خواستی، بسته به صلاحدید

جمله های نمونه

1. discretionary correction
تعزیر،کیفر دادن

2. discretionary power
قدرت تصمیم گیری،اختیار

3. The company used to give discretionary bonus payments.
[ترجمه گوگل]این شرکت قبلاً به صورت اختیاری پاداش پرداخت می کرد
[ترجمه ترگمان]این شرکت برای پرداخت هزینه های اختیاری به کار می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Magistrates were given wider discretionary powers.
[ترجمه گوگل]به قضات اختیارات اختیاری بیشتری داده شد
[ترجمه ترگمان]به Magistrates اختیارات بیشتری داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The judge has the power to make discretionary awards.
[ترجمه فردین عیسوی] قاضی اختیار صدور احکام مبتنی بر صلاحدید را دارد.
|
[ترجمه گوگل]قاضی این اختیار را دارد که جوایز اختیاری بدهد
[ترجمه ترگمان]قاضی قدرت ایجاد جوایز را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You may be eligible for a discretionary grant for your university course.
[ترجمه گوگل]ممکن است برای دوره دانشگاهی خود واجد شرایط دریافت کمک هزینه اختیاری باشید
[ترجمه ترگمان]شما ممکن است واجد شرایط یک کمک هزینه اختیاری برای دوره دانشگاه خود باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Welfare as a discretionary standard contains contradictions and thus provides little guidance to the disposition of trouble cases.
[ترجمه گوگل]رفاه به عنوان یک استاندارد اختیاری دارای تناقضاتی است و بنابراین راهنمایی کمی برای رسیدگی به موارد مشکل ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]رفاهی به عنوان یک استاندارد اختیاری حاوی تناقضات بوده و در نتیجه راهنمایی کمی را در مورد وضعیت مشکل ارایه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There may, for instance, be a foreign discretionary trust which wishes to acquire a lease in the United Kingdom.
[ترجمه گوگل]برای مثال، ممکن است یک تراست اختیاری خارجی وجود داشته باشد که بخواهد اجاره نامه ای را در بریتانیا به دست آورد
[ترجمه ترگمان]برای مثال، ممکن است یک اعتماد اختیاری خارجی وجود داشته باشد که می خواهد اجاره در بریتانیا را به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The combined new firm has discretionary funds of more than £4 billion under management, to which Bell Lawrie contributes about half.
[ترجمه گوگل]شرکت جدید ترکیبی دارای وجوه اختیاری بیش از 4 میلیارد پوند تحت مدیریت است که بل لاوری تقریباً نیمی از آن کمک می کند
[ترجمه ترگمان]این شرکت جدید دارای بودجه احتیاطی بیشتر از ۴ میلیارد پوند تحت مدیریت است، که شرکت Bell Lawrie حدود نیمی از آن را تامین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The discretionary power that de Gaulle gave his prime ministers varied over the course of his presidency.
[ترجمه گوگل]قدرت اختیاری که دوگل به نخست وزیران خود می داد در طول دوره ریاست جمهوری او متفاوت بود
[ترجمه ترگمان]قدرت احتیاطی که شارل دوگل به نخست وزیر او داد طی دوره ریاست جمهوری اش تغییر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. NatWest Private Banking's discretionary portfolio management service will accept customers with £7000 to invest.
[ترجمه گوگل]خدمات مدیریت پرتفوی اختیاری NatWest Private Banking مشتریانی را با 7000 پوند برای سرمایه گذاری می پذیرد
[ترجمه ترگمان]خدمات مدیریت پورتفولیوی احتیاطی بخش خصوصی Banking مشتریان را با ۷۰۰۰ پوند برای سرمایه گذاری پذیرش خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Judges have great discretionary powers.
[ترجمه گوگل]قضات دارای اختیارات بزرگی هستند
[ترجمه ترگمان]قضات قدرت های احتیاطی بزرگی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. However, some work is discretionary, taken on to fulfill ambitions or to purchase unnecessary luxuries.
[ترجمه گوگل]با این حال، برخی از کارها اختیاری است و برای تحقق جاه طلبی ها یا خرید وسایل تجملاتی غیرضروری انجام می شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، برخی از کارها اختیاری هستند و برای تحقق جاه طلبی و یا خرید تجملات غیر ضروری اتخاذ می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Deflationary and inflationary gaps can be closed by discretionary monetary and/or fiscal policy.
[ترجمه گوگل]شکاف های تورمی و تورمی را می توان با سیاست های پولی و/یا مالی اختیاری بسته کرد
[ترجمه ترگمان]شکاف های تورم و تورم را می توان با سیاست مالی و \/ یا مالی بسته کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He gives to Adam the discretionary decision as to whether to pass the letter along to Hetty.
[ترجمه گوگل]او به آدام این تصمیم را می دهد که آیا نامه را به هتی منتقل کند یا خیر
[ترجمه ترگمان]به آدام تصمیم اختیاری می دهد که آیا نامه را به هتی بدهد یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

احتیاطی (صفت)
cautionary, precautionary, discretionary, provisory

بصیرتی (صفت)
discretionary

انگلیسی به انگلیسی

• according to one's own judgement
discretionary matters are not fixed by rules but are decided by the people in authority.

پیشنهاد کاربران

غیر الزام آور
Discretionary spending
هزینه های اضافی تو موسسات.
در اختیار
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : discretion
✅️ صفت ( adjective ) : discreet / discretionary
✅️ قید ( adverb ) : discreetly
[حقوق]
به تشخیص، به صلاحدید
مثال :In the end, determination of the appropriate bargaining unit is discretionary with the labour board
در نهایت تعیین واحد چانه زنی مناسب به تشخیص هیأت کار می باشد.
[سرمایه گذاری]
حسابِ امین مختار ( حساب در اختیار ) یعنی حسابی که امین ( مثلن، کارگزار به نیابت از مشتری ) میتواند در امورات خریدوفروش آن دخل و تصرف کند
درمقابلِ حسابِ غیر امین مختار ( nondiscretionary )
...
[مشاهده متن کامل]

دوستان گرامی وقتی مفهوم کلمه یا عبارتی را ازطریق کمک کاربران متوجه میشویم حداقل کاری که میتوانیم بکنیم، لایک کردن آن معنی به منظور دلگرم نمودن آن مترجم برای ادامه کار و کمک بیشتر آتی به خودمان است. زبان فارسی مانند هر دارایی دیگری برای بقا نیازمند کمک همه فارسی دانان برای بقا است.

اختیاری ( مانند اقلام تعهدی اختیاری )
تفویض
اختیاری
available for use at the discretion of the user
قابل استفاده تنها در صورت صلاحدید کاربر
( there has been an increase in year - end discretionary bonuses )
غیر ضروری
discretionary decisions
تصمیات مصلحتی
ترجیحی
مربوط به سرمایه گذاری توسط یک کارگزار یا مدیر که از طرف کاربر یا مشتری صاحب اختیار می باشد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس