پیشنهاد‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٢,٤٦٦)

بازدید
٦,٤٧٣
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

break with precedent ( =do something in a new way )

پیشنهاد
٢

. . . . . . . has its roots in

پیشنهاد
٠

outgrowth of

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Bar association

پیشنهاد
٠

Bar association

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Kurdish Human Rights Project

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

new/raw/fresh recruit ( =one who is completely untrained )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

spawn

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

spawn

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

. . . . . . . . . , . . . . . . . . . . . . . . . Discarding

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

state policy

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

identify something with somebody/something =to think that something is the same as, or closely related to, something else

پیشنهاد
٠

identify something with somebody/something= to think that something is the same as, or closely related to, something else

پیشنهاد
٠

identify something with somebody/something= to think that something is the same as, or closely related to, something else

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

اهل مقامات ؛ موسیقی دان. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

اهل مقامات ؛ موسیقی دان. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

جهانخواری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

پس سرین . [ پ َ س ِ س ُ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کفل . ( منتهی الارب ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

قامات. ( ع اِ ) ج ِ قامت. ( منتهی الارب ) . رجوع به قامة شود.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

قامت زدن. [ م َزَ دَ ] ( مص مرکب ) ایستادن. قامت بستن : قامت زده و شکسته قامت انگیخته از جهان قیامت. نظامی.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بپای کردن ؛ قائم کردن. نصب کردن. منصب دادن. انتصاب. برانگیختن : و آن پیر را بپای کرد و نگاه داشت و خود به مدائن باز شد. ( بلعمی ) . پس اینجا خلیفتی ب ...

پیشنهاد
٠

بپای کردن ؛ قائم کردن. نصب کردن. منصب دادن. انتصاب. برانگیختن : و آن پیر را بپای کرد و نگاه داشت و خود به مدائن باز شد. ( بلعمی ) . پس اینجا خلیفتی ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

بپای شدن ؛ قائم شدن. استوار شدن. پدید آمدن. بوجود آمدن. برخاستن. قیام : و لشکرگاهی کردند برابرخصم و آبی بزرگ و دست آویزی بزرگ بپای شد قوی. ( تاریخ بی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

بپای کردن ؛ قائم کردن. نصب کردن. منصب دادن. انتصاب. برانگیختن : و آن پیر را بپای کرد و نگاه داشت و خود به مدائن باز شد. ( بلعمی ) . پس اینجا خلیفتی ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بپای شدن ؛ قائم شدن. استوار شدن. پدید آمدن. بوجود آمدن. برخاستن. قیام : و لشکرگاهی کردند برابرخصم و آبی بزرگ و دست آویزی بزرگ بپای شد قوی. ( تاریخ بی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

بپای سپردن ؛ طی کردن. زیر پای سپردن. احتیاط کردن. جستن : همه شهر ایران و توران بپای سپردند و نامدنشانش بجای. فردوسی.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بپای شدن ؛ قائم شدن. استوار شدن. پدید آمدن. بوجود آمدن. برخاستن. قیام : و لشکرگاهی کردند برابرخصم و آبی بزرگ و دست آویزی بزرگ بپای شد قوی. ( تاریخ بی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

بپای سپردن ؛ طی کردن. زیر پای سپردن. احتیاط کردن. جستن : همه شهر ایران و توران بپای سپردند و نامدنشانش بجای. فردوسی.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بپای سپردن ؛ طی کردن. زیر پای سپردن. احتیاط کردن. جستن : همه شهر ایران و توران بپای سپردند و نامدنشانش بجای. فردوسی.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بپای ؛ قائم. ایستاده. راست. برپای. استوار. باقی : یکی پاک دستور پیشش بپای بداد و بدین شاه را رهنمای. فردوسی. تبیره زنان پیش پیلان بپای ز هر سو خروش ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

بپای ؛ قائم. ایستاده. راست. برپای. استوار. باقی : یکی پاک دستور پیشش بپای بداد و بدین شاه را رهنمای. فردوسی. تبیره زنان پیش پیلان بپای ز هر سو خروش ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بپای ؛ قائم. ایستاده. راست. برپای. استوار. باقی : یکی پاک دستور پیشش بپای بداد و بدین شاه را رهنمای. فردوسی. تبیره زنان پیش پیلان بپای ز هر سو خروش ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

رج کردن. [ رَ ک َدَ ] ( مص مرکب ) به صف نهادن. به صف کردن. به دسته کردن. به ردیف کردن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . مردف ساختن. به راه نهادن. دسته کردن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

رج کردن. [ رَ ک َدَ ] ( مص مرکب ) به صف نهادن. به صف کردن. به دسته کردن. به ردیف کردن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . مردف ساختن. به راه نهادن. دسته کردن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

رج کردن. [ رَ ک َدَ ] ( مص مرکب ) به صف نهادن. به صف کردن. به دسته کردن. به ردیف کردن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . مردف ساختن. به راه نهادن. دسته کردن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

رج کردن. [ رَ ک َدَ ] ( مص مرکب ) به صف نهادن. به صف کردن. به دسته کردن. به ردیف کردن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . مردف ساختن. به راه نهادن. دسته کردن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

رج کردن. [ رَ ک َدَ ] ( مص مرکب ) به صف نهادن. به صف کردن. به دسته کردن. به ردیف کردن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . مردف ساختن. به راه نهادن. دسته کردن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

رج کردن. [ رَ ک َدَ ] ( مص مرکب ) به صف نهادن. به صف کردن. به دسته کردن. به ردیف کردن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . مردف ساختن. به راه نهادن. دسته کردن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

رج کردن. [ رَ ک َدَ ] ( مص مرکب ) به صف نهادن. به صف کردن. به دسته کردن. به ردیف کردن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . مردف ساختن. به راه نهادن. دسته کردن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تیرنشسته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تیرخورده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

به وقت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

بگاه تر ؛ زودتر : و او رااعلام داد تا بگاه تر در غَلَس بیامد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 30 ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

به وقت:به موقع. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۳۲ ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

به وقت:به موقع. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۳۲ ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیره شدن. [ رَ / رِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) متعجب شدن. بشگفت درآمدن. مات شدن از فرط تعجب. حیران شدن از نهایت شگفتی. متحیر شدن. مدهوش شدن : تا پدید آمدت ...

پیشنهاد
٠

خیره شدن. [ رَ / رِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) متعجب شدن. بشگفت درآمدن. مات شدن از فرط تعجب. حیران شدن از نهایت شگفتی. متحیر شدن. مدهوش شدن : تا پدید آمدت ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیره شدن. [ رَ / رِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) متعجب شدن. بشگفت درآمدن. مات شدن از فرط تعجب. حیران شدن از نهایت شگفتی. متحیر شدن. مدهوش شدن : تا پدید آمدت ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیره شدن. [ رَ / رِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) متعجب شدن. بشگفت درآمدن. مات شدن از فرط تعجب. حیران شدن از نهایت شگفتی. متحیر شدن. مدهوش شدن : تا پدید آمدت ...

پیشنهاد
٠

خیره شدن. [ رَ / رِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) متعجب شدن. بشگفت درآمدن. مات شدن از فرط تعجب. حیران شدن از نهایت شگفتی. متحیر شدن. مدهوش شدن : تا پدید آمدت ...