پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٣٢)
strictly speaking
meddle in=to deliberately try to influence or change a situation that does not concern you, or that you do not understand SYN interfere
meddle in=to deliberately try to influence or change a situation that does not concern you, or that you do not understand SYN interfere
feller
feller
feller
feller
feller
a man
put a curse on/upon sth/someone
put a curse on/upon sth/someone
put a curse on/upon sth/someone
put a curse on/upon sth/someone
on fire ( =burning )
on fire ( =burning )
burning
a clean game
a clean game
a clean game
get past
get past
get past
mate in British English
mate in British English
نادرستی کردن . [ دُ رُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خیانت کردن . خدعه ورزیدن : کنون ار شما نادرستی کنیدبه جنگ اندرون پیش دستی کنید. فردوسی .
نادرستی کردن . [ دُ رُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خیانت کردن . خدعه ورزیدن : کنون ار شما نادرستی کنیدبه جنگ اندرون پیش دستی کنید. فردوسی .
نادرستی کردن . [ دُ رُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خیانت کردن . خدعه ورزیدن : کنون ار شما نادرستی کنیدبه جنگ اندرون پیش دستی کنید. فردوسی .
کارنادیده. [ دی دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) غیرمجرب. بی تجربه. ناشی. ناآزموده : بدو گفت کای کارنادیده مرد شهنشاه کی با تو جوید نبرد. فردوسی. پس بچندسال ...
کارنادیده. [ دی دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) غیرمجرب. بی تجربه. ناشی. ناآزموده : بدو گفت کای کارنادیده مرد شهنشاه کی با تو جوید نبرد. فردوسی. پس بچندسال ...
کارنادیده. [ دی دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) غیرمجرب. بی تجربه. ناشی. ناآزموده : بدو گفت کای کارنادیده مرد شهنشاه کی با تو جوید نبرد. فردوسی. پس بچندسال ...
دست پیش کردن . [ دَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) مبادرت جستن . آغازیدن : نه خوب آمدی با دو فرزند خویش که من جنگ را کردمی دست پیش . فردوسی . پس از نامدارا ...
دست پیش کردن . [ دَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) مبادرت جستن . آغازیدن : نه خوب آمدی با دو فرزند خویش که من جنگ را کردمی دست پیش . فردوسی . پس از نامدارا ...
پوستین بر سر کسی زدن . [ ب َ س َ رِ ک َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) او را اذیت و آزار و شکنجه و عذاب دادن : سال پارین با تو ما را چه جدال و جنگ خاست سال امسا ...
پوستین بر سر کسی زدن . [ ب َ س َ رِ ک َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) او را اذیت و آزار و شکنجه و عذاب دادن : سال پارین با تو ما را چه جدال و جنگ خاست سال امسا ...
پوستین بر سر کسی زدن . [ ب َ س َ رِ ک َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) او را اذیت و آزار و شکنجه و عذاب دادن : سال پارین با تو ما را چه جدال و جنگ خاست سال امسا ...
پوستین بر سر کسی زدن . [ ب َ س َ رِ ک َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) او را اذیت و آزار و شکنجه و عذاب دادن : سال پارین با تو ما را چه جدال و جنگ خاست سال امسا ...
پوستین بر سر کسی زدن . [ ب َ س َ رِ ک َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) او را اذیت و آزار و شکنجه و عذاب دادن : سال پارین با تو ما را چه جدال و جنگ خاست سال امسا ...
جنگ خرفروشان ؛ جنگ زرگری . جنگ دروغین . ( یادداشت مؤلف ) .
ناوردگاه لغت نامه دهخدا ناوردگاه . [ وَ ] ( اِ مرکب ) جنگ گاه . ( برهان قاطع ) ( از بهار عجم ) . جای جنگ . محل پیکار. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) . آور ...
ناوردگاه لغت نامه دهخدا ناوردگاه . [ وَ ] ( اِ مرکب ) جنگ گاه . ( برهان قاطع ) ( از بهار عجم ) . جای جنگ . محل پیکار. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) . آور ...
ناوردگاه لغت نامه دهخدا ناوردگاه . [ وَ ] ( اِ مرکب ) جنگ گاه . ( برهان قاطع ) ( از بهار عجم ) . جای جنگ . محل پیکار. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) . آور ...
take somebody ↔ on to compete against someone or start a fight with someone, especially someone bigger or better than you
take somebody ↔ on to compete against someone or start a fight with someone, especially someone bigger or better than you
سرشاخ شدن با کسی
take somebody ↔ on to compete against someone or start a fight with someone, especially someone bigger or better than you
take somebody ↔ on to compete against someone or start a fight with someone, especially someone bigger or better than you
take somebody ↔ on to compete against someone or start a fight with someone, especially someone bigger or better than you
کینه گاه . [ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) میدان جنگ و جنگ گاه . ( آنندراج ) . میدان جنگ و کارزار و جای خصومت و نزاع . ( ناظم الاطباء ) . رزمگاه . دارالحرب ...
کینه گاه . [ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) میدان جنگ و جنگ گاه . ( آنندراج ) . میدان جنگ و کارزار و جای خصومت و نزاع . ( ناظم الاطباء ) . رزمگاه . دارالحرب ...
کینه گاه . [ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) میدان جنگ و جنگ گاه . ( آنندراج ) . میدان جنگ و کارزار و جای خصومت و نزاع . ( ناظم الاطباء ) . رزمگاه . دارالحرب ...