پیشنهاد‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٢,٤٣٣)

بازدید
٦,٠٣٧
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چنین باد ؛ مرکب از چنین و صیغه دعائی از فعل بودن ، امید که بدین گونه بواد. آمین ! به اجابت مقرون باد. تأکیدی در دعاست : این شعر که در مدح تو امروز ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

راه و رسم ؛ ادب. ( یادداشت مؤلف ) . کنایه از طرز و روشن و قاعده و قانون. ( لغت محلی شوشتر ) . طریقه و آیین. سنت و رسم. آیین و قاعده : او برگرفته راه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

راه و رسم ؛ ادب. ( یادداشت مؤلف ) . کنایه از طرز و روشن و قاعده و قانون. ( لغت محلی شوشتر ) . طریقه و آیین. سنت و رسم. آیین و قاعده : او برگرفته راه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

راه و رسم ؛ ادب. ( یادداشت مؤلف ) . کنایه از طرز و روشن و قاعده و قانون. ( لغت محلی شوشتر ) . طریقه و آیین. سنت و رسم. آیین و قاعده : او برگرفته راه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به یک منزل دو منزل کردن ؛ شتاب کردن در حرکت و سفر چنانکه راه دو روز را یک روزه طی کنند : همی رفتم شتابان در بیابان همی کردم به یک منزل دو منزل. منوچ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به یک منزل دو منزل کردن ؛ شتاب کردن در حرکت و سفر چنانکه راه دو روز را یک روزه طی کنند : همی رفتم شتابان در بیابان همی کردم به یک منزل دو منزل. منوچ ...

پیشنهاد
٠

منزل جان ؛ کنایه از بدن انسان. ( برهان ) ( آنندراج ) ( از انجمن آرا ) . مقصد جان و بدن انسانی. ( ناظم الاطباء ) . جایگاه آرام. و قرار جان : خانه دل ج ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

منزل جان ؛ کنایه از بدن انسان. ( برهان ) ( آنندراج ) ( از انجمن آرا ) . مقصد جان و بدن انسانی. ( ناظم الاطباء ) . جایگاه آرام. و قرار جان : خانه دل ج ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

منزل جان ؛ کنایه از بدن انسان. ( برهان ) ( آنندراج ) ( از انجمن آرا ) . مقصد جان و بدن انسانی. ( ناظم الاطباء ) . جایگاه آرام. و قرار جان : خانه دل ج ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

منزل حزن ؛ کنایه از دنیاست. ( برهان ) ( آنندراج ) . دنیا وروزگار. ( ناظم الاطباء ) . - منزل خاکی ؛ کنایه از دنیا و روزگار است. ( آنندراج ) . دنیا و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

منزل جان ؛ کنایه از بدن انسان. ( برهان ) ( آنندراج ) ( از انجمن آرا ) . مقصد جان و بدن انسانی. ( ناظم الاطباء ) . جایگاه آرام. و قرار جان : خانه دل ج ...

پیشنهاد
٠

منزل به منزل ؛ از منزلی به منزلی دیگر. مرحله به مرحله : همی راند منزل به منزل به دشت چهل روز تا پیش دریا گذشت. فردوسی. همی رفت منزل به منزل چو باد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثل وحی منزل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثل وحی منزل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حرم آباد. [ ح َ رَ ] ( اِ مرکب ) آنجا که امنیت و آسایش برقرار است . و کنایت از خانه ٔ کعبه است : خرم دلی که در حرم آباد امن عیش حق را به خوان لطف و ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حرم آباد. [ ح َ رَ ] ( اِ مرکب ) آنجا که امنیت و آسایش برقرار است . و کنایت از خانه ٔ کعبه است : خرم دلی که در حرم آباد امن عیش حق را به خوان لطف و ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سجاده نان ؛ سفره نان. ( برهان ) ( آنندراج ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سجاده نان ؛ سفره نان. ( برهان ) ( آنندراج ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سجاده نان ؛ سفره نان. ( برهان ) ( آنندراج ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رنگین کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رنگین کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رنگین کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گر تو را

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

محمل بربستن ؛ بستن و نصب کردن کجاوه بر پشت شتر و جز آن : مرا در منزل جانان چه امن و عیش چون هر دم جرس فریاد می دارد که بربندید محملها. حافظ.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

فریاد داشتن. [ ف َرْ ت َ ] ( مص مرکب ) فریاد برآوردن. ناله داشتن : ولیکن با چنین داغ جگرسوز نمی شاید که فریادی ندارند. سعدی. فریاد میدارد رقیب از د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فریاد داشتن. [ ف َرْ ت َ ] ( مص مرکب ) فریاد برآوردن. ناله داشتن : ولیکن با چنین داغ جگرسوز نمی شاید که فریادی ندارند. سعدی. فریاد میدارد رقیب از د ...

پیشنهاد
٠

( زیره آب دادن ) زیره آب دادن. [ رَ / رِ دَ ] ( مص مرکب ) فریب دادن و وعده دروغ نمودن ، چه زیره را بوعده آب فریب داده پرورش دهند. ( از فرهنگ رشیدی ) ...

پیشنهاد
٠

( زیره آب دادن ) زیره آب دادن. [ رَ / رِ دَ ] ( مص مرکب ) فریب دادن و وعده دروغ نمودن ، چه زیره را بوعده آب فریب داده پرورش دهند. ( از فرهنگ رشیدی ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عذر تقصیر. [ ع ُ رِ ت َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پوزش خواهی. از گناه : انابت مفید نباشد، نی راه بازگشتن آنگاه مهیا و نه عذر تقصیرات خواستن. ( کلیل ...

پیشنهاد
٠

( زیره آب دادن ) زیره آب دادن. [ رَ / رِ دَ ] ( مص مرکب ) فریب دادن و وعده دروغ نمودن ، چه زیره را بوعده آب فریب داده پرورش دهند. ( از فرهنگ رشیدی ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عذر تقصیر. [ ع ُ رِ ت َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پوزش خواهی. از گناه : انابت مفید نباشد، نی راه بازگشتن آنگاه مهیا و نه عذر تقصیرات خواستن. ( کلیل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عذر تقصیر. [ ع ُ رِ ت َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پوزش خواهی. از گناه : انابت مفید نباشد، نی راه بازگشتن آنگاه مهیا و نه عذر تقصیرات خواستن. ( کلیل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عذر تقصیر. [ ع ُ رِ ت َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پوزش خواهی. از گناه : انابت مفید نباشد، نی راه بازگشتن آنگاه مهیا و نه عذر تقصیرات خواستن. ( کلیل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خط پشت لب . [ خ َطْ طِ پ ُ ت ِ ل َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خطی که بر پشت لب درآید، سبیل تازه بروئیده : تا سبزه ٔ خط از لب جانان برآمده دود از نها ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جانان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جانان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جعد شتر ؛ کنایه از بسیاری پشم است در بدن مردم. ( برهان قاطع ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جعد شتر ؛ کنایه از بسیاری پشم است در بدن مردم. ( برهان قاطع ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جعد انگشت ؛ کنایه از بخل و خست باشد. ( برهان قاطع ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جعد انگشت ؛ کنایه از بخل و خست باشد. ( برهان قاطع ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

راز گشادن ؛ آشکار شدن راز. افشا کردن راز : بدو راز بگشاد و زو چاره جست کز آغاز پیمانْت ْ خواهم درست. فردوسی. به دوست گرچه عزیز است راز دل مگشای که ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

راز گشادن ؛ آشکار شدن راز. افشا کردن راز : بدو راز بگشاد و زو چاره جست کز آغاز پیمانْت ْ خواهم درست. فردوسی. به دوست گرچه عزیز است راز دل مگشای که ...

پیشنهاد
٠

راز گشادن ؛ آشکار شدن راز. افشا کردن راز : بدو راز بگشاد و زو چاره جست کز آغاز پیمانْت ْ خواهم درست. فردوسی. به دوست گرچه عزیز است راز دل مگشای که ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

راز گشادن ؛ آشکار شدن راز. افشا کردن راز : بدو راز بگشاد و زو چاره جست کز آغاز پیمانْت ْ خواهم درست. فردوسی. به دوست گرچه عزیز است راز دل مگشای که ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

راز گشادن ؛ آشکار شدن راز. افشا کردن راز : بدو راز بگشاد و زو چاره جست کز آغاز پیمانْت ْ خواهم درست. فردوسی. به دوست گرچه عزیز است راز دل مگشای که ...

پیشنهاد
٠

راز گشادن ؛ آشکار شدن راز. افشا کردن راز : بدو راز بگشاد و زو چاره جست کز آغاز پیمانْت ْ خواهم درست. فردوسی. به دوست گرچه عزیز است راز دل مگشای که ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

افتادن روی دادن. دست دادن. پیش آمدن. کسی را پیش آمدن. حادث شدن. ( یادداشت بخط مؤلف ) : قی افتد آنرا که سر و ریش تو بیند زان خلم و از آن کفچ چکان بر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

افتادن روی دادن. دست دادن. پیش آمدن. کسی را پیش آمدن. حادث شدن. ( یادداشت بخط مؤلف ) : قی افتد آنرا که سر و ریش تو بیند زان خلم و از آن کفچ چکان بر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

افتادن روی دادن. دست دادن. پیش آمدن. کسی را پیش آمدن. حادث شدن. ( یادداشت بخط مؤلف ) : قی افتد آنرا که سر و ریش تو بیند زان خلم و از آن کفچ چکان بر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

افتادن روی دادن. دست دادن. پیش آمدن. کسی را پیش آمدن. حادث شدن. ( یادداشت بخط مؤلف ) : قی افتد آنرا که سر و ریش تو بیند زان خلم و از آن کفچ چکان بر ...