پیشنهاد‌های سیدحسین اخوان بهابادی (٢,٦٤١)

بازدید
٢,٢٩٥
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

Olengun/در گویش شهرستان بهاباد به معنای آویزان است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

اوسِیی/useyi/در گویش شهرستان بهاباد به معنای اون لحظه، اون وقت و اون هنگام است به نظر می رسد اصل این کلمه اون سان باشد. مثال: اوسیی گفتم، تو گفتی حال ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

در گویش شهرستان بهاباد به این ور اون ور کردن لباس، پَس وارون کردن می گویند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

به تدریج

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

Daraki /در گویش شهرستان بهاباد از سوی مردم بومی منطقه به مهاجری که وارد شهرشان شده و این شهر را محل سکونت قرار داده است گفته می شود.

پیشنهاد
١

قاطی پلو

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

طلب حساب. مثال ما با فلانی خورده برده ای نداریم یعنی طلب حسابی نداریم که پامون گیر باشه یا مجبور بشویم کار ی بر خلاف باور و اعتقادمان به خاطر او انجا ...

پیشنهاد
٤

مرتب کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

دُوْر بَریها، اما اطرافیان متملق و چاپلوس را ( بادمجان دور قاب چین ها ) گویند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش شهرستان بهاباد واژه دُوْ رُ بَرا به معنای همین نزدیکی ها و اطراف می باشد این واژه در اصل دوروبرها بوده است. مثال، بابات کجا هستند؟ پاسخ می ده ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

دُوْ رُ بَرا/در گویش شهرستان بهاباد به معنای اطراف، همین جاها می باشد این واژه در اصل دوروبرها بوده است. مثال، بابات کجا هستند؟ پاسخ می دهد همین دورو ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

در گویش شهرستان بهاباد به میوِه/mive/مِیْوِه/meyve/ می گویند و کلمات ترکیبی چون بشقاب میوه خوری نیز بر اساس همان تلفظ مِیْوِه بیان می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

مشکل و سختی. مثال، مهمانی های امروزه دنگ و فنگ خودشا داره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

پَسِّه وَرداری، در گویش شهرستان بهاباد به عمل سر و سامان دادن به وسایل خانه مثل ظرف ها و جمع و جور کردن وسایل بیرون آورده شده، پس از مهمانی همراه با ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

Vardar /به معنی بردار. مثال، چایی را وردار ( در اینجا کلمه ی بخور یا بنوش حذف شده )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

Gale ham/ دَر هَم، قاطی پاتی و در هم بر هم. مثال میوه ها را سوا نکن گل هم ور دار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

سَوا، یعنی جدا، که در گویش شهرستان بهاباد سِوا گفته می شود و سَوا کردن یا سِوا کردن یعنی جدا کردن. مثال میوه فروش میگه میوه ها را سوا نکن یعنی درهم ب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

جُدا، یکی از معانی آن توکش ( Tukash ) و جدا کردن به معنی توکش کردن. مثال، در میوه فروشی، فروشنده میگه میوه ها را توکش نکند و در هم بردارید.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

Tukash/جدا/توکش کردن به معنی جدا کردن است مثال، در میوه فروشی، فروشنده میگه میوه ها را توکش نکند یعنی جدا نکنید در هم بردارید.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

یکی و یکی و به ترتیب ، در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه ی یک به یک از کلمه ی اَپَسّا استفاده می شود اپسا در اصل ( از پس هم ) بوده است. مثال، در میو ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

یک به یک و به ترتیب ، در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه ی یکی و یکی از کلمه ی اَپَسّا استفاده می شود اپسا در اصل ( از پس هم ) بوده است. مثال، در میو ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

یک به یک ویکی و یکی، در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه ی به ترتیب بیشتر از کلمه ی اَپَسّا استفاده می شود اپسا در اصل ( از پس هم ) بوده است. مثال، در ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

اَپَسّا، در گویش شهرستان بهاباد به معنای به ترتیب، یک به یک ویکی و یکی است در اصل ( از پس هم ) بوده است. مثال، در میوه فروشی، فروشنده میگه میوه ها را ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

معاینه بیمار توسط پزشک که در بیشتر مواقع بیمار به مطب یا درمانگاه و غیره برای ویزیت شدن مراجعه می کند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

نمره گرفتن یا نمره برداشتن در گویش شهرستان بهاباد به معنای نوبت گرفتن از پزشک است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

وقت گرفتن مثال :برای دکتر وقت برات ( برایت ) گرفتم.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

رزرو وقت:نوبت گرفتن، رزرو مکان مثل رزرو هتل :توافق بین دو نفر برای استفاده از مکانی در آینده ی عموما نزدیک از قبل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

نوبت گرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

در گویش شهرستان بهاباد به معنای رزرو کردن از قبل نیز استفاده می شود مثال، برای مشهد ما هتل جا گرفتیم. و در مواقعی که درجای عمومی چون پارک برای استفاد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

چِطُوْ/در گویش شهرستان بهاباد به معنای چه طور، مثال، چطو هوا سرد شده!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

در گویش شهرستان بهاباد از مخفف چقدر یعنی چِقَ استفاده می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

چِقَ، در گویش شهرستان بهاباد مخفف چقدر است که بیشتر از مخفف آن استفاده می شود البته گاهی معنی این قدر هم می دهد . کلمات مرتبط:اقده، اق. که رجوع به ر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

/xAr/ در گویش شهرستان بهاباد به معنای زشت است و متضاد آن جُهون ( قشنگ ) است. مثال، چق این لباس خواره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

جُهون، در گویش شهرستان بهاباد جوهون به معنای زیبا و قشنگ است و متضاد آن خوار به معنی زشت است. مثال چق این لباس جوهونه.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

/xAr/در گویش شهرستان بهاباد به معنای زشت است و متضاد آن جُهون ( قشنگ ) است. مثال، چق این لباس خواره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

Johun ، در گویش شهرستان بهاباد به معنای زیبا و قشنگ است و متضاد آن خوار به معنی زشت است. مثال چق این لباس جوهونه.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

دَمُ تَشتِه، در گویش شهرستان بهاباد به معنای هر لحظه، مرتب، پشت سر هم است مثال، آقای مدیر این دانش آموز دم و تشته می خواهد بره دستشویی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

شش صیغه فعل گرفتن، مثال، گرفتی چی شد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

راه راست، نه افراط نه تفریط

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه همچنین به معنای این چنین از کلمه ی هَچین، استفاده می شود. مثال، تو نباید، هچین حرفی می زدی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

هَچین، در گویش شهرستان بهاباد به معنای همچنین، این چنین و این جوری است. مثال، تو نباید هچین حرفی می زدی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گویش شهرستان بهاباد گاهی به جای کلمه ی زود از کلمه ی تندی استفاده می شود. مثال، به جای گفتن، زود باش بریم می گویند تندی باش بریم.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

در گویش شهرستان بهاباد به اسفرزه می گویند که ملین است و دانه های آن آب را به خود جذب می کند و برای رفع گرمی بدن نیز مفید است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

Arobari, در گویش شهرستان بهاباد به معنای رسیدگی است، پرورش گوسفند خیلی خوبه به شرطی که آدم بتونه اروبری کنه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

کله کشو/Kalle kashu/در گویش شهرستان بهاباد به معنای کله کشیدن یا همان سرک کشیدن و نگاه دزدانه است کله کشو معادل کله کشوک/kalle kashook/ مازنی است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

بُوْز در گویش شهرستان بهاباد به زنبور گویند اما بوزتخمی:به زنبور بزرگ قرمز رنگ گویند، بوز زردو: به زنبور زرد رنگی گفته می شود که از لحاظ جثه تقریبا ن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

لقبی که به انگلیس داده شده است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

کُوْگ، در گویش شهرستان بهاباد به معنای کبک است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

متضاد گرفتن، برگرداندن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

بوی لاش:در گویش شهرستان بهاباد به بوی متعفن و بسیار بد بو که عموما از فساد گوشت و حیوان مرده بر می خیزد را گویند. مثال، چه بوی لاشی میاد! یا این گوشت ...