پیشنهاد‌های سیدحسین اخوان بهابادی (٢,٧٠٩)

بازدید
٢,٩٢٧
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

Meytokhm/میتخم یا می تخم در گویش شهرستان بهاباد به بذر شوید گویند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

Meytokhm/در گویش شهرستان بهاباد به بذر شوید گویند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

حرف گوش کردن در گویش شهرستان بهاباد عبارت گوش حرف کردن معادل همین ترکیب حرف گوش کردن نیز استفاده می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

حرف گوش کرد:پذیرفت، قبول کرد، و حرف گوش نکرد :نپذیرفت، قبول نکرد. در گویش شهرستان بهاباد عبارت گوش حرف کردن معادل همین ترکیب حرف گوش کردن نیز استفاد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

qalat/اشتباه، غلط کردن:اشتباه کردن، و اصطلاحی در گویش شهرستان بهاباد است به نام /به غلط کردن افتادن/ به معنای به شدت پشیمان شدن به گونه ای که مکررا ح ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

Kedde/در گویش شهرستان بهاباد مخفف/ کرده /است. مثال، پسرم غلطی ( اشتباهی ) کده شما به بزرگواریتون ببخشد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اُوْسال/در گویش شهرستان بهاباد به معنای افسار است مثال، شیطون اوسالش کده ( کرده ) ، یعنی شیطان به او افسار زده و او را به راه های خلاف می کشاند کنایه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

Laghatmal /در گویش شهرستان بهاباد به معنای لگد مال است. مثال، مادر به فرزند کودکش که از سر کله شوهرش بالا میره میگه نکن، اق ( این قدر ) پدرت را لغتما ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

Laghat kardan/در گویش شهرستان بهاباد به معنای لگد کردن است. مثال، کاهگل خوب کاهگلی است که مرتب لغت کرده باشند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

جمع کردن بیشتر منظور نوعی بسته بندی برای جلوگیری از پخش و پلا شدن یا برای انتقال آسان تر به جایی بکار می رود اما جمع و جور کردن بیشتر هدف مرتب کردن ا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

Tey kardan/ در گویش شهرستان بهاباد به جای تا کردن لباس از فعل تی کردن استفاده می شود. مثال، اگر لباساتا تی کنی لباس بیشتر ی می تونی تو چمدون قرار بدی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

Koloft/در گویش شهرستان بهاباد علاوه بر معنی ضخیم و قطور به معنای گونه و لپ هم هست. مثال، کلفت بچه را نکش، بچه حساسه اذیت میشه. در ضمن در گویش این شهر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

در گویش شهرستان بهاباد فعل مرکب حواس فهمیدن به معنای دقت کردن، توجه کردن و تمرکز کردن است. مثال، بذار ( بگذار ) حواس، بفهمم.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

در گویش شهرستان بهاباد فعل مرکب حواس فهمیدن به معنای دقت کردن، توجه کردن و تمرکز کردن است. مثال، بذار ( بگذار ) حواس، بفهمم.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

مخفف کلمه ی بگذار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

اِقَّ/eghgha/در گویش شهرستان بهاباد به معنای این قدر است و کلمه ی اِقَّدِه/ eghghadeh/هم همین معنی را دارد و نیز اگر بخواهیم حرف اضافه ی /که / را بعد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

در گویش یزدی از کلمه ی اولنگون /olengun / به همین معنی آویزان استفاده می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

/olengun /دلهای اولنگون: کنایه از آدم های ترسو و بزدل است دل یا به عبارتی قلب این آدمهای ترسو به جای که قرص و محکم باشد گویی از جای خودش کنده است و ح ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

Olengun/در گویش شهرستان بهاباد به معنای آویزان است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

اوسِیی/useyi/در گویش شهرستان بهاباد به معنای اون لحظه، اون وقت و اون هنگام است به نظر می رسد اصل این کلمه اون سان باشد. مثال: اوسیی گفتم، تو گفتی حال ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

در گویش شهرستان بهاباد به این ور اون ور کردن لباس، پَس وارون کردن می گویند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

به تدریج

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

Daraki /در گویش شهرستان بهاباد از سوی مردم بومی منطقه به مهاجری که وارد شهرشان شده و این شهر را محل سکونت قرار داده است گفته می شود.

پیشنهاد
١

قاطی پلو

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

طلب حساب. مثال ما با فلانی خورده برده ای نداریم یعنی طلب حسابی نداریم که پامون گیر باشه یا مجبور بشویم کار ی بر خلاف باور و اعتقادمان به خاطر او انجا ...

پیشنهاد
٤

مرتب کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

دُوْر بَریها، اما اطرافیان متملق و چاپلوس را ( بادمجان دور قاب چین ها ) گویند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش شهرستان بهاباد واژه دُوْ رُ بَرا به معنای همین نزدیکی ها و اطراف می باشد این واژه در اصل دوروبرها بوده است. مثال، بابات کجا هستند؟ پاسخ می ده ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

دُوْ رُ بَرا/در گویش شهرستان بهاباد به معنای اطراف، همین جاها می باشد این واژه در اصل دوروبرها بوده است. مثال، بابات کجا هستند؟ پاسخ می دهد همین دورو ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

در گویش شهرستان بهاباد به میوِه/mive/مِیْوِه/meyve/ می گویند و کلمات ترکیبی چون بشقاب میوه خوری نیز بر اساس همان تلفظ مِیْوِه بیان می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

مشکل و سختی. مثال، مهمانی های امروزه دنگ و فنگ خودشا داره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

پَسِّه وَرداری، در گویش شهرستان بهاباد به عمل سر و سامان دادن به وسایل خانه مثل ظرف ها و جمع و جور کردن وسایل بیرون آورده شده، پس از مهمانی همراه با ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

Vardar /به معنی بردار. مثال، چایی را وردار ( در اینجا کلمه ی بخور یا بنوش حذف شده )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

Gale ham/ دَر هَم، قاطی پاتی و در هم بر هم. مثال میوه ها را سوا نکن گل هم ور دار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

سَوا، یعنی جدا، که در گویش شهرستان بهاباد سِوا گفته می شود و سَوا کردن یا سِوا کردن یعنی جدا کردن. مثال میوه فروش میگه میوه ها را سوا نکن یعنی درهم ب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

جُدا، یکی از معانی آن توکش ( Tukash ) و جدا کردن به معنی توکش کردن. مثال، در میوه فروشی، فروشنده میگه میوه ها را توکش نکند و در هم بردارید.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

Tukash/جدا/توکش کردن به معنی جدا کردن است مثال، در میوه فروشی، فروشنده میگه میوه ها را توکش نکند یعنی جدا نکنید در هم بردارید.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

یکی و یکی و به ترتیب ، در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه ی یک به یک از کلمه ی اَپَسّا استفاده می شود اپسا در اصل ( از پس هم ) بوده است. مثال، در میو ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

یک به یک و به ترتیب ، در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه ی یکی و یکی از کلمه ی اَپَسّا استفاده می شود اپسا در اصل ( از پس هم ) بوده است. مثال، در میو ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

یک به یک ویکی و یکی، در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه ی به ترتیب بیشتر از کلمه ی اَپَسّا استفاده می شود اپسا در اصل ( از پس هم ) بوده است. مثال، در ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

اَپَسّا، در گویش شهرستان بهاباد به معنای به ترتیب، یک به یک ویکی و یکی است در اصل ( از پس هم ) بوده است. مثال، در میوه فروشی، فروشنده میگه میوه ها را ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

معاینه بیمار توسط پزشک که در بیشتر مواقع بیمار به مطب یا درمانگاه و غیره برای ویزیت شدن مراجعه می کند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

نمره گرفتن یا نمره برداشتن در گویش شهرستان بهاباد به معنای نوبت گرفتن از پزشک است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

وقت گرفتن مثال :برای دکتر وقت برات ( برایت ) گرفتم.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

رزرو وقت:نوبت گرفتن، رزرو مکان مثل رزرو هتل :توافق بین دو نفر برای استفاده از مکانی در آینده ی عموما نزدیک از قبل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

نوبت گرفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

در گویش شهرستان بهاباد به معنای رزرو کردن از قبل نیز استفاده می شود مثال، برای مشهد ما هتل جا گرفتیم. و در مواقعی که درجای عمومی چون پارک برای استفاد ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

چِطُوْ/در گویش شهرستان بهاباد به معنای چه طور، مثال، چطو هوا سرد شده!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

در گویش شهرستان بهاباد از مخفف چقدر یعنی چِقَ استفاده می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

چِقَ، در گویش شهرستان بهاباد مخفف چقدر است که بیشتر از مخفف آن استفاده می شود البته گاهی معنی این قدر هم می دهد . کلمات مرتبط:اقده، اق. که رجوع به ر ...