پیشنهادهای سیدحسین اخوان بهابادی (٢,٧٠٩)
غربالگر
در آسیای میانه بین النهرینی به معنای تحت لفظی، میان رودهای سیحون و جیحون ( نام های امروزی آنها :سیر دریا و آمودریا ) وجود دارد که البته به این سرزمین ...
ماوراءالنهر که مخفف آن ماوراالنهر است سرزمینی بوده است در شمال رود جیحون بین رود سیحون و جیحون شامل شهرهایی چون بخارا، سمرقند، خجند. در تاریخ آمده ا ...
مخفف ماوراءالنهر، ورارود، سرزمینی بوده است در شمال رود جیحون بین رود سیحون وجیحون شامل شهرهایی چون بخارا، سمرقند، خجند. در تاریخ آمده است که در مرز ...
وسعت
در تاریخ آمده است که در مرز شرقی خراسان بزرگ ( که امروزه به خراسان ایران و افغانستان تقسیم شده ) رود بزرگی به نام جیحون ( نام قدیم جیحون، امو است ) ج ...
تفاوت حشر و نشر و بعث : هر سه ناظر به احوال قیامت است و به موضوع جمع شدن، گسترده شدن و بر انگیخته شدن در آن روز می پردازند. ۱ - حشر به معنای جمع کرد ...
تفاوت حشر و نشر و بعث : هر سه ناظر به احوال قیامت است و به موضوع جمع شدن، گسترده شدن و بر انگیخته شدن در آن روز می پردازند. ۱ - حشر به معنای جمع کرد ...
تفاوت حشر و نشر و بعث : هر سه ناظر به احوال قیامت است و به موضوع جمع شدن، گسترده شدن و بر انگیخته شدن در آن روز می پردازند. ۱ - حشر به معنای جمع کرد ...
بسیار تاریک، شب بسیار تاریک. در فارسی دیجور /dijur/ و در عربی دَیجور /dayjur/ تلفظ می شود.
ثواب ﻭ ﻣَﺜُﻮﺑﺔ ﺩﺭ ﺍﺻﻞ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺭﺟﻮﻉ ﻭ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﺍﻭّﻝ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻳﺎ ﺟﺰﺍ ﻧﻴﺰ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ، ﻭﻟﻲ ﻏﺎﻟﺒﺎً ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﭘﺎﺩﺍﺷﻬﺎﻱ ﻧﻴﻚ ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﻣﻲ ﺭﻭ ...
ﻣَﺜُﻮﺑﺔ ﻭ ﺛﻮﺍﺏ ﺩﺭ ﺍﺻﻞ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺭﺟﻮﻉ ﻭ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﺍﻭّﻝ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻳﺎ ﺟﺰﺍ ﻧﻴﺰ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ، ﻭﻟﻲ ﻏﺎﻟﺒﺎً ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﭘﺎﺩﺍﺷﻬﺎﻱ ﻧﻴﻚ ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﻣﻲ ﺭﻭ ...
1. نام دو رود است: یکی میان شام و روم و نام دیگر آن جیحان. دیگری میان خراسان و ماوراءالنهر که در آثار اساطیری، مرز ایران باستان و توران به شمار می ر ...
ما:انچه ورا:آن سوی الطبیعه :طبیعت ماوراءالطبیعه ( نحوه نوشتن در زبان عربی ) : ماورالطبیعه:آنچه آن سوی طبیعت است. ماورالطبیعه: به مسائل یا پنداشته ها ...
برای یادسپاری بهتر این کلمه، در نظر گرفتن این جمله، مردم از وضعیت شاطی شاکیند.
ﻛﻠﻤﻪ ی ﺍَﻳﻤَﻦ ﻳﺎ ﺍﺯ ﻳُﻤﻦ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﻣﺒﺎﺭﻙ ﺍﺳﺖ ﻭﻳﺎ ﺍﺯ ﻳَﻤﻴﻦ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺟﺎﻧﺐ ﺭﺍﺳﺖ. ( برگرفته از تفسیر نور استاد قرائتی )
مستور: ( اسم مفعول ) پنهان شده، پنهان. مسطور: ( اسم مفعول ) نوشته شده، نوشته. این دو آرایه ی جناس دارند.
مسطور: ( اسم مفعول ) نوشته شده، نوشته. مستور: ( اسم مفعول ) پنهان شده، پنهان. این دو آرایه ی جناس دارند.
می توان برای یادسپاری بهتر به رابطه صاعقه و بیهوش شدن فکر کرد.
معرب دک: دَق، در اصطلاح فارسی به زمین هایی گفته می شود که علف و گیاه در آن نروید و زمینی سخت و کوبیده شده داشته باشد که کنده نشود، سر بی مو.
[ دَ ] ( اِ ) معرب دک، دک ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺯﻣﻴﻦ ﺻﺎﻑ ﻭ [ﺟﻌﻠﻪ ﺩﻛّﺎ] ، ﻳﻌﻨﻲ ﻛﻮﻩ ﻣﺘﻠﺎﺷﻲ ﻭ ﺫﺭّﻩ ﺫﺭّﻩ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﻫﻤﻮﺍﺭﻱ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﮔﺸﺖ. ﻗَﺎﻝَ ﺭَﺏِ ّ ﺃَﺭِﻧِﻲ ﺃَﻧﻈُﺮْ ...
دق. [ دَ ] ( اِ ) معرب دک. در اصطلاح فارسی به زمین هایی گفته می شود که علف و گیاه در آن نروید و زمینی سخت و کوبیده شده داشته باشد که کنده نشود، سر بی ...
اولِ بار، در گویش شهرستان بهاباد به معنای اولین کار و مترادف ( اولْ از همه ) ی لهجه ی تهرانی است.
طَرَفَیِ الکِساء طَرَفَیْن:مثنای کلمه ی طرف و به معنای دو طرف که در فارسی طَرَفِیْن تلفظ شده است . در عبارت ( طَرَفَیِ الکِساء ) در حدیث شریف کساء کل ...
مَّا یَفۡتَحِ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحۡمَةٖ فَلَا مُمۡسِکَ لَهَاۖ وَمَا یُمۡسِکۡ فَلَا مُرۡسِلَ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ ...
[ماکروسکوپ] درشت بین. Macro :ماکرو؛ پیشوندی به معنای درشت و بزرگ. scope :اسکوپ؛ پسوندی به معنای نما یابین. متضاد [Microscope میکروسکوپ]
[Macroscope] درشت بین. Macro :ماکرو؛ پیشوندی به معنای درشت و بزرگ. scope :اسکوپ؛ پسوندی به معنای نما یابین. متضاد [Microscope میکروسکوپ]
[Macro ماکرو] پیشوندی به معنای درشت و بزرگ مثال [Macroscope ماکروسکوپ]. در ضمن پیشوند Micro مایکرو به معنای ریز و کوچک است مثال [Microsoft مایکروسا ...
Macro پیشوندی به معنای درشت و بزرگ مثال [Macroscope ماکروسکوپ]. در ضمن پیشوند Micro مایکرو به معنای ریز و کوچک است مثال [Microsoft مایکروسافت] و د ...
مایکرو؛ پیشوندی به معنای ریز و کوچک. در زبان فرانسوی واژه ی Micro میکرو تلفظ می شود و در زبان فارسی تلفظ فرانسوی آن رایج تر است مثال[Microscope میکر ...
تلفظ mikro [میکرو: micro]پیشوندی فرانسوی به معنای ریز و کوچک. در زبان انگلیسی واژه ی Micro، مایکرو تلفظ می شود که در زبان فارسی تلفظ فرانسوی آن رای ...
[تلسکوپ ] tele:تله؛ پیشوند ی به معنای دور یا با فاصله scope :اسکوپ؛ پسوندی به معنای نما یابین.
[میکروسکوپ یا میکروسکپ] micro :میکرو؛ پیشوندی فرانسوی به معنای ریز و کوچک. scope :اسکوپ؛ پسوندی به معنای نما یابین. متضاد [Macroscope ماکروسکوپ]
[Microscope] micro :میکرو؛ پیشوندی فرانسوی به معنای ریز و کوچک. scope :اسکوپ؛ پسوندی به معنای نما یابین. متضاد [Macroscope ماکروسکوپ]
[Microscope] micro :میکرو؛ پیشوندی فرانسوی به معنای ریز و کوچک. scope :اسکوپ؛ پسوندی به معنای نما یابین. متضاد [Macroscope ماکروسکوپ]
[telescope] tele:تله؛ پیشوند ی به معنای دور یا با فاصله scope :اسکوپ؛ پسوندی به معنای نما یابین.
Micro؛ پیشوندی به معنای ریز و کوچک. در زبان فرانسوی واژه ی Micro ، میکرو تلفظ می شود و در زبان فارسی تلفظ فرانسوی آن رایج تر است مثال[Microscope می ...
/ﻋﻤﺮﻩ/ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﺮﻛﺲ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻜّﻪ ﺷﻮﺩ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﺍﺣﺮﺍم ﺑﻪ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻛﻌﺒﻪ ﻭ ﻃﻮﺍﻑ ﺁﻥ ﺑﺮﻭﺩ. ﺣﺞ ﻭ ﻋﻤﺮﻩ ﻣﺜﻞ ﺍﺫﺍﻥ ﻭ ﺍﻗﺎﻣﻪ، ﺩﻭ ﻋﻤﻞ ﻣﺸﺎﺑﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﻧﺪﻛ ...
اماه: [ اُم ْ ما ] ( ع اِ ) در ندای /ام /گویند یا اماه ؛ یعنی ای مادر
جمع جُند، لشکریان، سپاهیان، سربازان. جندی. [ ج ُ ] ( ع ص نسبی ) منسوب به جُند؛ فردی از لشکر یا همان لشکری، سپاهی، سرباز.
خون دل واژه ی نزدیک به آن، واژه ی محجة [ مَ حَ ج جَ] به معنای راه، راه راست.
راه، راه راست. واژه ی نزدیک به آن، واژه ی مهجة[مُ جَ] به معنای خونِ قلب و روح.
بَیضاء، [ع]سفید، روشن، درخشان. از جمله معجزات بارز حضرت موسی ( ع ) ، تبدیل شدن عصای او به اژدها و یدبیضا ( دست درخشان ) است. وَاضْمُمْ یَدَکَ إِلَى ...
اَلْمَحَجَّةُ الْبَیْضاء فی تَهْذیبِ الْاِحْیاء کتابی اخلاقی به زبان عربی نوشته ملا محسن فیض کاشانی ( متوفای ۱۰۹۱ق ) . این کتاب شرح و اصلاح کتاب /اِح ...
مَنهَج و روش، قانون
فعل صحیح:فعلی را گویند که در ساختمان حروف اصلی آن حروف عله نباشد.
لم تَمِلْ :میل نکردی لَمْ تَمِلْ مِنْ حَقٍّ إلَی بَاطِلٍ. از حق به جانب باطل منحرف نشدی. حروف جازمه ( لَمْ و لمّا و لام امر و لاءنهی ) وقتی بر سر فع ...
( سَ جّ یَّ ) [ ع . سجیة ] ( اِ. ) خلق و خو. صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَیْرِالْوَرَی سَجِیَّهً ( از دعای یا دائم الفضل علی البریه ) درود فرست ...
عادت های اخلاقی، منظور عادت های خوب اخلاقی است. متضاد سجایای اخلاقی: رذائل اخلاقی است
هُنَا:اشاره است به مکان نزدیک، به معنای اینجا هُناکَ:اشاره است به مکان متوسط، به معنای آنجا هُنالِکَ: اشاره است به مکان دور، به معنای آنجا. هُنَا : ...