پیشنهاد‌های سیدحسین اخوان بهابادی (٢,٧٠٩)

بازدید
٢,٩٢٧
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

/xAr/ در گویش شهرستان بهاباد به معنای زشت است و متضاد آن جُهون ( قشنگ ) است. مثال، چق این لباس خواره

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

جُهون، در گویش شهرستان بهاباد جوهون به معنای زیبا و قشنگ است و متضاد آن خوار به معنی زشت است. مثال چق این لباس جوهونه.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

/xAr/در گویش شهرستان بهاباد به معنای زشت است و متضاد آن جُهون ( قشنگ ) است. مثال، چق این لباس خواره

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

Johun ، در گویش شهرستان بهاباد به معنای زیبا و قشنگ است و متضاد آن خوار به معنی زشت است. مثال چق این لباس جوهونه.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

دَمُ تَشتِه، در گویش شهرستان بهاباد به معنای هر لحظه، مرتب، پشت سر هم است مثال، آقای مدیر این دانش آموز دم و تشته می خواهد بره دستشویی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

شش صیغه فعل گرفتن، مثال، گرفتی چی شد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

راه راست، نه افراط نه تفریط

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه همچنین به معنای این چنین از کلمه ی هَچین، استفاده می شود. مثال، تو نباید، هچین حرفی می زدی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

هَچین، در گویش شهرستان بهاباد به معنای همچنین، این چنین و این جوری است. مثال، تو نباید هچین حرفی می زدی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گویش شهرستان بهاباد گاهی به جای کلمه ی زود از کلمه ی تندی استفاده می شود. مثال، به جای گفتن، زود باش بریم می گویند تندی باش بریم.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

در گویش شهرستان بهاباد به اسفرزه می گویند که ملین است و دانه های آن آب را به خود جذب می کند و برای رفع گرمی بدن نیز مفید است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

Arobari, در گویش شهرستان بهاباد به معنای رسیدگی است، پرورش گوسفند خیلی خوبه به شرطی که آدم بتونه اروبری کنه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

کله کشو/Kalle kashu/در گویش شهرستان بهاباد به معنای کله کشیدن یا همان سرک کشیدن و نگاه دزدانه است کله کشو معادل کله کشوک/kalle kashook/ مازنی است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

بُوْز در گویش شهرستان بهاباد به زنبور گویند اما بوزتخمی:به زنبور بزرگ قرمز رنگ گویند، بوز زردو: به زنبور زرد رنگی گفته می شود که از لحاظ جثه تقریبا ن ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

لقبی که به انگلیس داده شده است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

کُوْگ، در گویش شهرستان بهاباد به معنای کبک است

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

متضاد گرفتن، برگرداندن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

بوی لاش:در گویش شهرستان بهاباد به بوی متعفن و بسیار بد بو که عموما از فساد گوشت و حیوان مرده بر می خیزد را گویند. مثال، چه بوی لاشی میاد! یا این گوشت ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

گوشت مازه:گوشتی که در دو طرف ستون فقرات گاو و گوسفند جا دارد و برای کباب کردن مرغوب تر است، راسته.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش شهرستان بهاباد به هسته ی انگور ساز گویند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

انگور غریبی بهترین نوع انگور در شهرستان بهاباد می باشد که به تدریج خیلی شیرین می شود و دارای دانه های درشت و بیضی شکل و اب دار و رنگ سبز کمرنگ متمایل ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

Hanu, در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه ی هنوز استفاده می شود. مثال، چرا می خندید من که هنو چیزی نگفتم ( حرفی نزدم )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

ترکیب کلمه چیز و مصدر شدن به معنی اتفاق افتادن، مساله ای پیش آمدن است مثال، چیزی شده که ناراحتی؟ البته در گویش شهرستان بهاباد بیشتر به جای کلمه ی چیز ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

پیر و کور در گویش شهرستان بهاباد به معنای ناتوان و عاجز است مثال، از بس کار کده ( کرده ) خودشا پیر و کور کده.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

اِمبار=انبار ( ق ) مخفف این بار، این مرتبه. مدتی دیگر بگذشت انبار مسجد بتمامی صد هرس رسانید. ( فردوس المرشدیه ص 28 از فرهنگ فارسی معین ) . اِن:مخفف ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

تو ( tu ) آمدن، داخل شدن، مثال، این چه طرز وارد شدنه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

Tu amadan, داخل شدن، وارد شدن، مثال، این چه طرز تو آمدنه؟

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

هُرم، در گویش شهرستان بهاباد به معنای حرارت و گرمی است و مختص گرمای خورشید و آتش ندارد هرم بدن انسان یا سایر حیوانات خونگرم، هرم آب و غیره البته در م ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

Galeham kardan, در گویش شهرستان بهاباد به معنای مخلوط کردن و قاطی کردن است. دوای گلهمی:به داروی گیاهی که از چند دارو گیاهی تهیه شده است و اصطلاحا به ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٠

به جهنم، در مواقعی بکار می رود که فردی به کسی می گوید کاری را انجام دهد یا ندهد اما فرد اصرار بر خلاف آن دارد در هنگام عصبانیت و برای پایان دادن به ن ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گویش بعضی مناطق به جای بسم الله بگو، می گویند بسم الله کن، البته بسم الله کن در مواقع حساس و مهم که می خواهد فردی کاری را شروع کند برای تأکید اینگ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

سَرُ دُوْر چیزی بودن یا سر دور کاری بودن، در گویش شهرستان بهاباد به معنای سر در کاری ( چیزی ) نهادن ( کردن ) ؛ پرداختن بدان مثال فلانی سر دور روضه دا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

تَگ آمدَن، در گویش شهرستان بهاباد به معنای رسیدگی نیز است مثال، بابام سرِ دُوْر روضه دارن تگ میون

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

در گویش شهرستان بهاباد به جای زر نزن، گفته می شود غُر غُر نکن، اِقَ غر غر نکن ( اینقدر )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

رُو چَشَم، بیشتر در گویش داشی و این کلمه معنی /باشه حتما/ می دهد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

فیلم بِکُش بِکُشی

پیشنهاد
٢

اَکِّه هِیْ، ( لهجه و گویش تهرانی ) افسوس.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

آفرین در منش داشی و لوطی گری، بابا ای ول:صد آفرین، هزار آفرین و آفرین بارک الله در شیوه داشی و درویشی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

إی وَ ل، در منش داشی و لوطی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

داش منشی ( dash منشی ) :منش داشی داشتن، خصلت و خلق و خوی لوطی داشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

خراباتی که از آن مغان است اما برای پی بردن به معنی همین جمله باید کلمات خرابات و مغان را معنی کردکلمه ی خرابات به معنی میخانه یا میکده است اما مغان ج ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

هر چیزی که در آن خرابیست مانند ویرانه یا خرابه که خرابی در آن داد می زند یا میکده و میخانه که باعث خرابی روح و روان انسانیست یا کسب مقام بالای عرفانی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

باده مغان یا می مغان:شرابی که زردشتیان بعمل آورند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

ولیعهد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

خلیفه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

مترادف خلایف یا خلائف یعنی جانشینان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

hamtow/ در گویش شهرستان بهابادبه معنای همین طوری و همین جوری است مثال، چرا خوشحالی؟ جواب می دهد همطو که در این حالت با گفتن چنین کلمه ای به مخاطب می ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

همطوه/Hamtohe/یا/ هَمطو اِ/ در گویش شهرستان بهاباد به معنای هم طوره یا همین طوره یا همین طوریه یا همین طور است یا همین طوریست یا همین جوره یاهمین جور ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

Tu hesab budan/ در گویش شهرستان بهاباد به معنای متوجه بودن، به یادداشتن، فراموش نکردن و مواظب بودن است. مثال: بله تو حساب بودم ( فراموش نکردم ) که ا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

تو ( tu ) حساب بودن یا تو حساب نبودن :در گویش شهرستان بهاباد به معنای متوجه بودن یانبودن، به یاد داشتن یا نداشتن، فراموش نکردن یاکردن و مواظب بودن یا ...