پیشنهاد‌های سیدحسین اخوان بهابادی (٢,٧٠٩)

بازدید
٢,٩١٣
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

comb ( کلمه ی انگلیسی با تلفظ کَومب یا کَوم و فرانسوی با تلفظ کُمب ) :شانه، مخفف ترکیب. combine:کمباین، ترکیب کردن. combi ( کلمه ی انگلیسی با تلفظ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

comb ( کلمه ی انگلیسی با تلفظ کَومب یا کَوم و فرانسوی با تلفظ کُمب ) :شانه، مخفف ترکیب. combine:کمباین، ترکیب کردن. combi ( کلمه ی انگلیسی با تلفظ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

comb ( کلمه ی انگلیسی با تلفظ کَومب یا کَوم و فرانسوی با تلفظ کُمب ) :شانه، مخفف ترکیب. combine:کمباین، ترکیب کردن. combi ( کلمه ی انگلیسی با تلفظ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

یکباره و یکبارگی:ناگهان و ناگهانی ، همه. یکسره :بدون وقفه و پشت سر هم ، همه. یک کله:بدون وقفه و پشت سر هم یک کش:یکبار، یکدفعه،

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرکش ( سرکشنده ) :گردنکش ( گردن کشنده )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

در گویش شهرستان بهاباد به خیار چنبر یا خیار چَمبَر، شِنگ ( بدون لفظ خیار ) گفته می شود. در ضمن کلمه ی خیار ( به تنهایی ) به معنای خربزه است و کمتر ا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

در گویش شهرستان بهاباد به خیار چنبر یا خیار چمبر، شِنگ ( بدون لفظ خیار ) گفته می شود. در ضمن کلمه ی خیار ( به تنهایی ) به معنای خربزه است و کمتر از ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گویش شهرستان بهاباد، به خربزه، خیار ( به تنهایی ) گفته می شود و کمتر از لفظ خربزه استفاده می شود و به خیار به معنای متداول در کشور، خیار سبز گفته ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

خربزه. در گویش شهرستان بهاباد، کلمه ی خیار ( به تنهایی ) به معنای خربزه است و کمتر از لفظ خربزه استفاده می شود و به خیار به معنای متداول در کشور، خی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش شهرستان بهاباد به خیاربالنگ، خیاربُلِنگ گفته می شود. البته استعمال واژه ی خیار سبز بیشتر از خیاربلنگ است در ضمن در این شهر، کلمه ی خیار ( به ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیار. در گویش شهرستان بهاباد به خیار، خیار سبز یا خیاربُلِنگ ( خیاربالنگ ) گفته می شود. البته استعمال واژه ی خیار سبز بیشتر از خیاربلنگ است در ضمن د ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش شهرستان بهاباد به خیاربالنگ، خیاربُلِنگ گفته می شود. البته استعمال واژه ی خیار سبز بیشتر از خیاربلنگ است در ضمن در این شهر، کلمه ی خیار ( به ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گویش شهرستان بهاباد به بیسکویت، بیسکو گفته می شود.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

در گویش شهرستان بهاباد به بیسکویت، بیسکو گفته می شود.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

در گویش شهرستان بهاباد به گَنجِه، گَنجینِه یا گَنجینِاُو گفته می شود که یک کمد کوچک دیواری با درب تقریبا مربعی شکل، چوبی و دو لنگه ای است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش شهرستان بهاباد به گَنجِه، گَنجینِه یا گَنجینِاُو گفته می شود که یک کمد کوچک دیواری با درب تقریبا مربعی شکل، چوبی و دو لنگه ای است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

غد. [ غ ُدد ] یک دنده، لجباز. مثال، چقدر غدی! غد بودن از صفات رذیله است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

غد. [ غ ُدد ] ( ع ص ) در تداول عامه به معنی خودبین و بیشتر در جوان گویند: بچه ی غدی است، یک دنده، لجباز. مثال، چقدر غدی! غد بودن از صفات رذیله است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

غد. [ غ ُدد ] ( ع ص ) در تداول عامه به معنی خودبین و بیشتر در جوان گویند: بچه ی غدی است، یک دنده، لجباز. مثال، چقدر غدی! غد بودن از صفات رذیله است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

غد. [ غ ُدد ] ( ع ص ) در تداول عامه به معنی خودبین و بیشتر در جوان گویند: بچه ی غدی است، یک دنده، لجباز. مثال، چقدر غدی! غد بودن از صفات رذیله است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

غد. [ غ ُدد ] ( ع ص ) در تداول عامه به معنی خودبین و بیشتر در باره کودک، نوجوان و جوان بکار برند ( بچه ی غدی است ) ، یک دنده، لجباز. مثال، چقدر غدی! ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

کله بند. [ گویش شهرستان بهاباد ] /kale band/درگیر، مشغول و گرفتار. این کلمه در اصل کَلِّه ( به معنای سر ) بند بوده است و مانند پای بند و دست بند به ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

کله بند/kale band/ این کلمه در اصل کَلِّه ( به معنای سر ) بند بوده که در گویش شهرستان بهاباد به معنای درگیر، مشغول و گرفتار است. طرف میگه از صبح تا ح ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

کله بند/kale band/ این کلمه در اصل کَلِّه ( به معنای سر ) بند بوده که در گویش شهرستان بهاباد به معنای درگیر، مشغول و گرفتار است. طرف میگه از صبح تا ح ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

کله بند/kale band/در اصل کَلِّه ( به معنای سر ) بند است که در گویش شهرستان بهاباد به معنای درگیر، مشغول و گرفتار است. طرف میگه از صبح تا حالا، کله بن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

تجزیه و ترکیب، نوع و نقش. دستور زبان به دو بخش عمده تقسیم می شود: ۱ - ترکیب ( نقش ) : در ترکیب از نقش و جایگاه واژه در داخل جمله بحث می کنیم. ۲ - ت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

صرف و نحو، تجزیه و ترکیب. دستور زبان به دو بخش عمده تقسیم می شود: ۱ - ترکیب ( نقش ) : در ترکیب از نقش و جایگاه واژه در داخل جمله بحث می کنیم. ۲ - ت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

صرف و نحو، نوع و نقش. دستور زبان به دو بخش عمده تقسیم می شود: ۱ - ترکیب ( نقش ) : در ترکیب از نقش و جایگاه واژه در داخل جمله بحث می کنیم. ۲ - تجزیه ...

پیشنهاد
٠

صرف و نحو، نوع و نقش. دستور زبان به دو بخش عمده تقسیم می شود: ۱ - ترکیب ( نقش ) : در ترکیب از نقش و جایگاه واژه در داخل جمله بحث می کنیم. ۲ - تجزیه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

تج , tej در گویش بهابادی به معنی جوانه و تج زدن یعنی جوانه زدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

کشمون. [keshmun] در شهرستان بهاباد به مناطق بیرون از روستا که عموما به روستا متصل بوده و در آن از گذشته کشاورزی می شده است کشمون گفته می شود در کشمون ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

کشمون. [keshmun] در شهرستان بهاباد به مناطق بیرون از روستا که عموما به روستا متصل بوده و در آن از گذشته کشاورزی می شده است کشمون گفته می شود در کشمون ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

در گویش شهرستان بهاباد به صافی یا آبکش؛ چلو صافی، تُرُش بالا و قَتِق بالا هم گفته می شود که مورد اخیر معادل قاتق پلو در گویش مازنی است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

پَشُفتَه ( گویش یزدی ) و پَشُفتِه ( گویش شهرستان بهاباد ) که به ترشح مایعات گفته می شود. در این باره، دکتر ابوالفضل امامی میبدی می گوید: [پ] پیشوند ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

پَشُفتِه، در گویش شهرستان بهاباد به ترشح مایعات گفته می شود. در این باره، دکتر ابوالفضل امامی میبدی می گوید: [پ] پیشوند واژگونی ( برعکس سازی ) است؛ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

اُوْ اَشکو، در گویش شهرستان بهاباد به معنای گریه و [اُوْ اَشکو کردن] به معنای گریه کردن است. این واژه از دو کلمه ی اُوْ ( به معنای آب ) و اشک ساخته ش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

کشمون. [keshmun]، کشتزار. در شهرستان بهاباد به مناطق بیرون از روستا که عموما به روستا متصل بوده و در آن از گذشته کشاورزی می شده است کشمون گفته می شو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

forget:فراموش کردن. forgive:بخشیدن. Forgive and forget ببخش و فراموش کن You can not forget until you forgive تا وقتی که نبخشید نمی توانید فراموش ک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

forgive:بخشیدن. forget:فراموش کردن. Forgive and forget ببخش و فراموش کن You can not forget until you forgive تا وقتی که نبخشید نمی توانید فراموش ک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

نقطه. برای یادسپاری بهتر می توان از کلمات آشنای قبلی که دارای وجه اشتراک هستند استفاده کرد سپس به برقراری ارتباط بین آنها پرداخت. Stop and spot وجه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

پاتریوت.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

میهن پرست، Patriot

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

برای یادسپاری بهتر می توان با استخراج کلماتی از داخل کلمه ی مورد نظر و ایجاد ارتباط با معنی اصلی کلمه ، ماندگاری ان را بیشتر کرد. for:برای get:گرفتن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

برای یادسپاری بهتر می توان با استخراج کلماتی از داخل کلمه ی مورد نظر و ساخت جملات و تصورات ذهنی ماندگاری ان را بیشتر کرد طبق نظر مهندس نصرت در تکنیک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

برای یادسپاری بهتر می توان با استخراج کلماتی از داخل کلمه ی مورد نظر و ساخت جملات و تصورات ذهنی ماندگاری ان را بیشتر کرد طبق نظر مهندس نصرت در تکنیک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

برای یادسپاری بهتر می توان با استخراج کلماتی از داخل کلمه ی مورد نظر و ساخت جملات و تصورات ذهنی ماندگاری ان را بیشتر کرد طبق نظر مهندس نصرت در تکنیک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

برای یادسپاری بهتر می توان از ارتباط کلمات مشابه از لحاظ تلفظ یا معنی بهره برد. plot plan:طرح نقشه ، نقشه ی نقشه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

نقطه، خال برای یادسپاری بهتر می توان اثپات را اثبات در نظر گرفت اکنون برقراری رابطه بین اثبات و نقطه لازم است بطور مثال: اثبات کوتاه ترین پاره خط بین ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

muscle:ماهیچه، عضله. missile :موشک، راکت. برای یادسپاری بهتر می توان از کلمات اشنا استفاده کرد و با ساخت جمله های طنز و بی ربط و تصویر سازی ذهنی م ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

missile :موشک، راکت. muscle:ماهیچه، عضله. برای یادسپاری بهتر می توان از کلمات اشنا استفاده کرد و با ساخت جمله های طنز و بی ربط و تصویر سازی ذهنی م ...