پیشنهاد‌های سیدحسین اخوان بهابادی (٢,٤٤٢)

بازدید
٥١٣
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یکی از کاربران با نام های مختلف گفته است دین فلان است و بهمان، بطلمیوس هم، دانشمند یونانی بیش از دو هزار سال پیش، با مشاهدهٔ حرکت ظاهری ماه و خورشید، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سطوت بر وزن ثروت و چون ثروت است. متاسفانه ثروت حمله می کند و باعث گرانی ها شده است. متاسفانه ثروت بر علم و استعداد ها غلبه پیدا کرده است. متاسفانه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چته:چیه . چته، دوباره خونه را گذاشتی رو سرت یا چیه، دوباره خونه را گذاشتی رو سرت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

یالا. [ یال ْ لا ] ( صوت ) در تداول عامه مخفف �یااﷲ� است و هنگام ورود به منزلی غیر از منزل خود با صدای نسبتاً بلند که اهالی منزل متوجه شوند که بیشتر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خلاصه یعنی : Nice to mit u خوشبختم . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . جواب Nice to mit u to منم خوشبختم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

خلاصه یعنی خوشبختم. Nice to mit u خوشبختم . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . جواب Nice to mit u to منم خوشبختم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

سَاقَ : اولین صیغه فعل ماضی، از ریشه ی ( سوق ) به معنای سوق داد، راند، کشاند. وَ قَدْ سَاقَنِی إلَیْکَ أَمَلِی ( فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی ) وآرز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

از تفسیر استاد قرائتی: ﻳَﻮْمَ ﻳُﻜْﺸَﻒُ ﻋَﻦ ﺳَﺎﻕٍ ﺭﻭﺯﻱ ﻛﻪ ﻛﺎﺭ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﺷﻮﺩ. ﻳَﻮْمَ: ﺭﻭﺯیکه. ﻳُﻜْﺸَﻒُ: کشف می شود. ﻋَﻦ: از. ﺳَﺎﻕٍ: ساق پای. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"ﺗﺮﺍﻗﻲ"ﺟﻤﻊ "ﺗﺮﻗﻮﺓ" ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻧﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﻭﺭ ﮔﻠﻮ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ( از تفسیر قرائتی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در توضیح مزلف: مزلف. ( مُ زَ لَّ ) [ عربی . ] ( اِمف . ) ( اسم ) ۱ - آنکه دارای زلف است . ۲ - معشوق زلف دار . ( کلمه مجعولی است که ازکلمه فارسی زلف س ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مؤونه یا موونت یا موونه:سختی، رنج. روشن است که منظور از ذکر خدا لقلقه زبان نیست، تلفظ الفاظ به زبان بدون راه یافتن آنها در دل از هر منافق و کافرى هم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

موونت یا موونه: سختی، رنج. روشن است که منظور از ذکر خدا لقلقه زبان نیست، تلفظ الفاظ به زبان بدون راه یافتن آنها در دل از هر منافق و کافرى هم برمی آی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

موونت: موونه، سختی، رنج. روشن است که منظور از ذکر خدا لقلقه زبان نیست، تلفظ الفاظ به زبان بدون راه یافتن آنها در دل از هر منافق و کافرى هم برمی آید، ...

پیشنهاد
٠

ذکر:یاد. ذکر خیر، شما بود. خیر:خوبی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ذکر:یاد. ذکر خیر، شما بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ذکر:یاد. ذکر خیر، شما بود. خیر:خوبی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ذکر:یاد. ذکر خیر، شما بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمَظْلُومُ الشَّهِیدُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی عِشْتَ سَعِیداً وَ قُتِلْتَ مَظْلُوماً شَهِیداً ( از زیارت امام حسین ع ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

شیطونه میگه. شیطونه میگه بیم، شیطونه میگه برم، شیطونه میگه بپرم، شیطونه میگه بزنم، . . . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جمع ِ حِجة، حِجَج است به معنای حج ها - سالها ( چون هرسال شامل یک حج اکبر می گردد. ) ﻗَﺎﻝَ ﺇِﻧِّﻲ ﺃُﺭِﻳﺪُ ﺃَﻥْ ﺃُﻧﻜِﺤَﻚَ ﺇِﺣْﺪَﻱ ﺍﺑْﻨَﺘَﻲَّ ﻫَﺎﺗَﻴْﻦ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جمع ِ حِجة، حِجَج است به معنای حج ها - سالها ( چون هرسال شامل یک حج اکبر می گردد. ) ﻗَﺎﻝَ ﺇِﻧِّﻲ ﺃُﺭِﻳﺪُ ﺃَﻥْ ﺃُﻧﻜِﺤَﻚَ ﺇِﺣْﺪَﻱ ﺍﺑْﻨَﺘَﻲَّ ﻫَﺎﺗَﻴْﻦ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به فتح حاء و تشدید جیم در لغت قصد به سوی چیزی است. و در شریعت قصد به سوی بیت الحرام یعنی کعبه است به اعمال مخصوصة در وقت مخصوص. و در پاره ای از لغات ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یکی از کاربران گفته است بر اساس بینش و باور فردی من حج فلان است و بهمان، بطلمیوس هم، دانشمند یونانی بیش از دو هزار سال پیش، با مشاهدهٔ حرکت ظاهری ماه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ناغافِل. ( در بعضی از شهرها هنوز از این لفظ استفاده می شود ) داشتم با تلفن حرف می زدم ناغافل قطع شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناغافِل. ( در بعضی از شهرها هنوز از این لفظ استفاده می شود ) داشتم با تلفن حرف می زدم ناغافل قطع شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ناغافِل. ( در بعضی از شهرها هنوز از این لفظ استفاده می شود ) داشتم با تلفن حرف می زدم ناغافل قطع شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حضرت امیرالمومنین ( علیه السلام ) در شعرى که منسوب به اوست می گوید: اِلهی لَئن عَذَّبْتَنی اَلْفَ حِجَّة *** فَحَبْلُ رَجائی مِنْکَ لا یَتَقَطَّعُ م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

شاید از این رو به نعمت ها، نیکویی ها، عطاها و بخششها ایادی گفته می شود که این ها حاصل دستان یک فرد است. اَنَا لا أَنْسی ایَادیَکَ عِنْدی وَ سِتْرَکَ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اَللّهُمَّ احْمِلْنا فی سُفُنِ نِجاتِکَ وَ مَتِّعْنا بِلَذیذِ مُناجاتِکَ وَ اَوْرِدْنا "حِیاضَ" حُبِّکَ . . . ( از مناجات خمسة عشره امام سجادعلیه الس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از پیشنهادات کاربران برای معنی "حیض" در همین نرم افزار آمده است: حیض ( خون قرمزی که از زنان در حالت سلامتی و عادی از آنان خارج می شود ) به معنای قاعد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از شرح دعای ابوحمزه ثمالی استاد مصباح یزدی: یا سَیِّدی بِلِسان قَدْ اَخْرَسَهُ ذَنْبُهُ رَبِّ اُنَاجیکَ بِقَلْب قَدْ اَوْبَقَهُ جُرْمُهُ سرورم، تو ر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دعا در واقع، توجهی است از سوى انسان به خدا و تقویتی است براى رابطه بندگی. در این رابطه، یک طرف خداى متعال و طرف دیگر بنده گنهکار قرار دارد. در دعا هر ...

پیشنهاد
٠

دعا در واقع، توجهی است از سوى انسان به خدا و تقویتی است براى رابطه بندگی. در این رابطه، یک طرف خداى متعال و طرف دیگر بنده گنهکار قرار دارد. در دعا هر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دعا در واقع، توجهی است از سوى انسان به خدا و تقویتی است براى رابطه بندگی. در این رابطه، یک طرف خداى متعال و طرف دیگر بنده گنهکار قرار دارد. در دعا هر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

توکل. [ ت َ وَک ْ ک ُ ] ( عربی، مصدر ) اعتماد کردن. || پناه و واگذاشتن به ( خدا ) اِلهی اِنْ کانَ قَلَّ زادُنا فِی الْمَسیرِ اِلَیْکَ فَلَقَدْ حَسُن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لیحقنوا از ریشه حَقن. حَقن دَم کسی ؛ رهانیدن او را از مرگ و کشتن. از کشتن خلاص دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اِرخاء: فروهشتن. فروگذاشتن. فروکردن. اِرخاء ستر ؛فروگذاشتن پرده یعنی افکندن پرده. افکندن پرده را اِرخاء سَتر گویند. غَرَّنِی سِتْرُکَ الْمُرْخَی ع ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اِرخاء: فروهشتن. فروگذاشتن. فروکردن. اِرخاء ستر ؛فروگذاشتن پرده یعنی افکندن پرده. افکندن پرده را اِرخاء سَتر گویند. غَرَّنِی سِتْرُکَ الْمُرْخَی ع ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

افکندن پرده را اِرخاء سَتر گویند. غَرَّنِی سِتْرُکَ الْمُرْخَی عَلَیَّ ( فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی ) پرده افتاده ات بر من مغرورم نمود،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حرکت ضمیر "ی" متکلم وحده هنگامی که به کلمه ای می چسبد ممکن است وضعیت خاص پیدا کند مثلاً در هنگامی که اسمی آخرش الف دارد. اسمی که آخرش الف دارد ضمیر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حرکت ضمیر "ی" متکلم وحده هنگامی که به کلمه ای می چسبد ممکن است وضعیت خاص پیدا کند مثلاً در هنگامی که اسمی آخرش الف دارد. اسمی که آخرش الف دارد ضمیر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مُقِیلَ الْعَثَرَات‏: از اسماء و صفات خداوند به معنای درگذرنده از لغزش ها. مقیل: اسم فاعل از ریشه قول و باب اقاله. افعل، یفعل، افعال/إِفَالَة أَقَا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

أَقَلْتَ: نادیده گرفتی ( صیغه هفتم فعل ماضی أَقَالَ ) وَ أَنَا الْخَائِفُ الَّذِی آمَنْتَهُ وَ الْجَائِعُ الَّذِی أَشْبَعْتَهُ وَ الْعَطْشَانُ الَّذ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مقیل: اسم فاعل از ریشه قول و باب اقاله. افعل، یفعل، افعال/إِفَالَة أَقَالَ ( در اصل، أَقوَلَ ) ، یُقِیلُ ( در اصل یُقوِلُ ) ، إِقَالَة نکته:باب إِفْ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لَعَلَّکَ:شاید تو. أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی مُعْرِضاً عَنْکَ فَقَلَیْتَنِی یا شاید مرا روی گردان از خود مشاهده کردی، پس مرا مورد خشم قرار دادی، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

أَرَأَیْتَنِی:مشاهده کردی مرا. أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی مُعْرِضاً عَنْکَ فَقَلَیْتَنِی یا شاید مرا روی گردان از خود مشاهده کردی، پس مرا مورد خشم ...

پیشنهاد
٠

أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی، یا شاید تو مشاهده کردی مرا، ( عبارت تکرار شده در فرازهایی از دعای ابوحمزه ثمالی ) أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی مُعْرِضاً ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برای یادسپاری اسانتر علامت اختصاری نقره می توان از بازی های ذهنی بهره برد مثلا گفت ag یعنی آجی یا همان آبجی است و این حکایت از ان دارد که فردی برای ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تنوین، نون ساکن زائدی است که در تلفّظ به آخر اسم اضافه می شود ولی در نگارش نوشته نمی شود، و نشانه آن تکرار شکل حرکت می باشد، ـًـٍـٌ. ( یکی نشانه حرکت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عصایَ : عصای من. قاعده عربی: اگر اسم مقصور به یاء متکلم اضافه شود اسکان آخر آن و فتح یاء واجب است: {قال هی عصایَ أتوکّأ علیها وأهشّ بها علی غنمی} ع ...