پیشنهاد‌های سیدحسین اخوان بهابادی (٣,٠٢٤)

بازدید
٦,٤٧٤
تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مُصِرَّه: مونث مُصِرّ، اصرار کننده، پافشاری کننده. وَ الأُْمَّهُ مُصِرَّهٌ عَلَی مَقْتِهِ مُجْتَمِعَهٌ عَلَی قَطِیعَهِ رَحِمِهِ وَ إِقْصَاءِ وَلَدِه ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مُصِرَّه: مونث مُصِرّ، اصرار کننده، پافشاری کننده. وَ الأُْمَّهُ مُصِرَّهٌ عَلَی مَقْتِهِ مُجْتَمِعَهٌ عَلَی قَطِیعَهِ رَحِمِهِ وَ إِقْصَاءِ وَلَدِه ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

main مِین یعنی اصلی. 2main ) domain یا دو مِین بر وزن خمین ) یعنی دامنه, که در فارسی به دامین معروف شده است. واژه دامنه در زبان فارسی از کلمه انگلی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تملی: حرف ت این نماد بیانگر کلمه تسهیلات و ملی هم اشاره به بانک ملی می کند که برای اوراق تسهیلات بانک ملی این نماد در نظر گرفته شده است. تسه: مخفف ک ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تسه مخفف کلمه ی تسهیلات است که به عنوان نماد اوراق تسهیلات خرید مسکن بانک مسکن در نظر گرفته شده است. نماد تسه، به عنوان یکی از انواع اوراق بهادار، فر ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خشو/khashu/در گویش شهرستان بهاباد به معنای زیبا و جذاب است. خشو از کلمه ی خش یزدی به معنای خوش و خوب است. مثال: نگاه کن، ببین، چقدر خشو شده.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چشم نَقّارِه/chashm naqqaare/ در بعضی از لهجه ها مترادف چشم دریده است.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چشم نَقّارِه/chashm naqqaare/ در بعضی از لهجه ها مترادف چشم دریده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غَافِرِ الذَّنبِ یعنی آمرزنده گناه. غَافِرِ الذَّنوبِ یعنی آمرزنده گناهان. ذنوب جمع کلمه ذنب است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غَافِرِ الذَّنبِ یعنی آمرزنده گناه. غَافِرِ الذَّنوبِ یعنی آمرزنده گناهان. ذنوب جمع کلمه ذنب است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زندان قیامت با اعمال شاقه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زندان قیامت با اعمال شاقه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عمل قرمز و متورم شدن اندک پوست که� با سوزش کم ( با لمس یا بدون لمس ) همراه است وَرزُلیدَن /varzolidan/ گویند و عموما، ورزلیدن بعلت اصطکاک بوجود می آی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عمل قرمز و متورم شدن اندک پوست که� با سوزش کم ( با لمس یا بدون لمس ) همراه است وَرزُلیدَن /varzolidan/ گویند و عموما، ورزلیدن بعلت اصطکاک بوجود می آی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عامیانه جوی به معنای رود کوچک یا مجرایی که آب را از آن ، جهت مشروب کردن زمین عبور دهند، می شود جوب/jub/ ( لهجه تهرانی ) ، جو/ju/ ( در گویش شهرستان به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عامیانه جوی به معنای رود کوچک یا مجرایی که آب را از آن ، جهت مشروب کردن زمین عبور دهند، می شود جوب/jub/ ( لهجه تهرانی ) ، جو/ju/ ( در گویش شهرستان به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عامیانه جوی به معنای رود کوچک یا مجرایی که آب را از آن ، جهت مشروب کردن زمین عبور دهند، می شود جوب/jub/ ( لهجه تهرانی ) ، جو/ju/ ( در گویش شهرستان به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دمع یعنی اشک. دموع یعنی اشک ها جمع دمع. دم یعنی خون. برای یادسپاری آسانتر می توان از زیارات و دعاها استفاده کرد. لَأَبْکِیَنَّ عَلَیْکَ بَدَلَ‏ ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دمع یعنی اشک. دموع یعنی اشک ها جمع دمع. دم یعنی خون. برای یادسپاری آسانتر می توان از زیارات و دعاها استفاده کرد. لَأَبْکِیَنَّ عَلَیْکَ بَدَلَ‏ ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دمع یعنی اشک. دموع یعنی اشک ها جمع دمع. دم یعنی خون. برای یادسپاری آسانتر می توان از زیارات و دعاها استفاده کرد. لَأَبْکِیَنَّ عَلَیْکَ بَدَلَ‏ ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حمپاد مخفف عبارت "حمایت از پایان نامه های دانشجویی" است طرحی در صندوق بازنشستگی کشوریست که وام طرح حمپاد در این زمینه پرداخت می شود. وام حمپاد، توسط ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ﻳَﺂ ﺃَﻳُّﻬَﺎ ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﺁﻣَﻨُﻮﺍْ ﻟِﻢَ ﺗَﻘُﻮﻟُﻮﻥَ ﻣَﺎ ﻟَﺎ ﺗَﻔْﻌَﻠُﻮﻥَ ( آیه دوم سوره مبارکه صف ) ﺍﻱ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻳﺪ! ﭼﺮﺍ ﭼﻴﺰﻱ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻴﺪ ﻛﻪ ﻋﻤﻞ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش شهرستان بهاباد به جای"حال نداشتن" بیشتر از "حالی نداشتن" استفاده می شود. فلانی چطور بودند؟ پاسخ:حالی نداشتند ( مریض بودند )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش شهرستان بهاباد به جای"حال نداشتن" بیشتر از "حالی نداشتن" استفاده می شود. فلانی چطور بودند؟ پاسخ:حالی نداشتند ( مریض بودند )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی خیال: بدون تخیل و تصویر بی خیالش مباد منظرِ چشم زآن که این گوشه جایِ خلوتِ اوست، حافظ تصویر خیال و چهره محبوب از برابر دیدگانم دور مباد، - زیراا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

بی خیال: بدون تخیل و تصویر بی خیالش مباد منظرِ چشم زآن که این گوشه جایِ خلوتِ اوست، حافظ تصویر خیال و چهره محبوب از برابر دیدگانم دور مباد، - زیراا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی خیال: بدون تخیل و تصویر بی خیالش مباد منظرِ چشم زآن که این گوشه جایِ خلوتِ اوست، حافظ تصویر خیال و چهره محبوب از برابر دیدگانم دور مباد، - زیراا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی خیال: بدون تخیل و تصویر بی خیالش مباد منظرِ چشم زآن که این گوشه جایِ خلوتِ اوست، حافظ تصویر خیال و چهره محبوب از برابر دیدگانم دور مباد، - زیراا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی خیال: بدون تخیل و تصویر بی خیالش مباد منظرِ چشم زآن که این گوشه جایِ خلوتِ اوست، حافظ تصویر خیال و چهره محبوب از برابر دیدگانم دور مباد، - زیراا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معادل قِبراق در گویش شهرستان بهاباد دُرواق یا دُرباق به همان معنای تندرست، سالم و سرحال است و متضاد آن نادُرواق یا نادُرباق به معنای بیمار و مریض است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معادل قِبراق در گویش شهرستان بهاباد دُرواق یا دُرباق به همان معنای تندرست، سالم و سرحال است و متضاد آن نادُرواق یا نادُرباق به معنای بیمار و مریض است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معادل قِبراق در گویش شهرستان بهاباد دُرواق یا دُرباق به همان معنای تندرست، سالم و سرحال است و متضاد آن نادُرواق یا نادُرباق به معنای بیمار و مریض است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معادل قِبراق در گویش شهرستان بهاباد دُرواق یا دُرباق به همان معنای تندرست، سالم و سرحال است و متضاد آن نادُرواق یا نادُرباق به معنای بیمار و مریض است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

معادل قِبراق در گویش شهرستان بهاباد دُرواق یا دُرباق به همان معنای تندرست، سالم و سرحال است و متضاد آن نادُرواق یا نادُرباق به معنای بیمار و مریض است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خلوتگاه:جای خلوت، خلوت جای. بی خیالش مباد منظرِ چشم زآن که این گوشه جایِ خلوتِ اوست. حافظ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صبا: نسیمی که رابطِ عاشق ومعشوق است. از جانب منزلگاهِ معشوق می وزد وعطروبوی اورامی پراکند وبه عاشقان می رساند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سر در نیاوردن یعنی نفهمیدن. درک نکردن : از این مطلب سر درنیاورد. من که سر در نیاورم به دو کون گردنم زیرِ بارِ منتِ اوست ( حافظ ) گرچه راز آفرینش بر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کیخسرو پسر سیاوش برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. سیاوش فرض کنید از سیاه و وش ( به معنای مانند ) درست شده است پس سیاوش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کیخسرو پسر سیاوش برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. سیاوش فرض کنید از سیاه و وش ( به معنای مانند ) درست شده است پس سیاوش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت هرچند بیخود و الکی. سوال از علی :علیحده درست است یا علی حده و به چه معناست؟ پاسخ علی: ع ...

پیشنهاد
٣

برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت هرچند بیخود و الکی. سوال از علی :علیحده درست است یا علی حده و به چه معناست؟ پاسخ علی: ع ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دل سنگین و دل سبک دل سنگین/دِ سَ/del sangin/ در گویش بعضی از شهرهای استان یزد از جمله شهر بهاباد به معنای سنگدلی نیست. دل سنگین وصف فردی است که در کا ...

پیشنهاد
٠

دل سنگین و دل سبک دل سنگین/دِ سَ/del sangin/ در گویش بعضی از شهرهای استان یزد از جمله شهر بهاباد به معنای سنگدلی نیست. دل سنگین وصف فردی است که در کا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دل سنگین دل سنگین/دِ سَ/del sangin/ در گویش بعضی از شهرهای استان یزد از جمله شهر بهاباد به معنای سنگدلی نیست. دل سنگین وصف فردی است که در کارهایش نوع ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از اتباع آن: حرف و گف گف و غصه در ضمن: اَتباع/atbA/: در اصل به معنی پیروان، جمع تبعه به معنی شهروند. اِتباع/etbA/ یا اِتّباع/ettebA/: به معنی پیروی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اَتباع/atbA/: در اصل به معنی پیروان، جمع تبعه به معنی شهروند. اِتباع/etbA/ یا اِتّباع/ettebA/: به معنی پیروی یا تقلید. اِتباع/etbA/: نمونه ای از فر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش شهرستان بهاباد به برگه ی زردآلو و . . . ترشو /toroshu/می گویند. وجه تسمیه آن شاید بخاطر ترش بودن آن است البته بعضی از ترشوها مزه ملس دارند که ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش شهرستان بهاباد به برگه ی زردآلو و . . . ترشو /toroshu/می گویند. وجه تسمیه آن شاید بخاطر ترش بودن آن است البته بعضی از ترشوها مزه ملس دارند که ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش شهرستان بهاباد به برگه ی زردآلو و . . . ترشو /toroshu/می گویند. وجه تسمیه آن شاید بخاطر ترش بودن آن است البته بعضی از ترشوها مزه ملس دارند که ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش یزدی به "دوباره" دوره می گویند.