پیشنهادهای سیدحسین اخوان بهابادی (٢,٤٢٤)
در گویش یزدی، به گنجشک، چغور/choghur/ و به گنجشک کوچک، چغورک/choghurok/ گفته می شود. در ضمن در گویش شهرستان بهاباد و بعضی از شهرستان های کرمان به گن ...
در گویش یزدی، به گنجشک، چغور/choghur/ و به گنجشک کوچک، چغورک/choghurok/ گفته می شود. در ضمن در گویش شهرستان بهاباد و بعضی از شهرستان های کرمان به گن ...
در گویش شهرستان بهاباد و بعضی از شهرستان های کرمان به گنجشک، چُغوت/choghut/ می گویند و به گنجشک کوچک یا همان چغوت کوچک و یا جوجه چغوت در بهاباد، چُغو ...
در گویش شهرستان بهاباد و بعضی از شهرستان های کرمان به گنجشک، چُغوت/choghut/ می گویند و به گنجشک کوچک یا همان چغوت کوچک و یا جوجه چغوت در بهاباد، چُغو ...
زردپی آشیل. زَرْدپِیِ آشیْل ( Achilles tendon ) زردپی پشت قوزک پا. ماهیچه های پشت ساق پا را به استخوان پاشنۀ پا وصل می کند. آشیل یکی از بزرگ ترین زر ...
جالب است که در قرآن هم یَوْمَئِذٍ ( میم فتحه دارد ) داریم هم یَوْمِئِذٍ ( میم کسره دارد ) ، کلمه یَوْمَئِذٍ ( میم فتحه دارد ) بیش از شصت بار در قرآن ...
قرائت دیگر از ضرب المثل: کلوخ انداز را پاداش سنگ است.
قرائتی دیگر از این ضرب المثل: جواب سنگ، کلوخه
دار:ﺩﺍﺭﺍﻟﻬﺠﺮﻩ ( ﻣﺪﻳﻨﻪ ) ﻭَ ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﺗَﺒَﻮَّءُﻭ ﺍﻟﺪَّﺍﺭَ ﻭَﺍﻟْﺈِﻳﻤَﺎﻥَ ﻣِﻦ ﻗَﺒْﻠِﻬِﻢْ ﻳُﺤِﺒُّﻮﻥَ ﻣَﻦْ ﻫَﺎﺟَﺮَ ﺇِﻟَﻴْﻬِﻢْ ﻭَ ﻟَﺎ ﻳَﺠِﺪُﻭﻥَ ﻓِﻲ ﺻُﺪُﻭﺭ ...
ID مخفف Identification به معنی "شناسایی ، تعیین هویت ، تطبیق و تمیز" می باشد. آی دی در شبکه های اجتماعی نقش زیادی دارد چرا که بسیاری از افراد از روی ...
نفیر: نفرات. نَفِیر اسم جمع، و به معنای گروهی از مردان است، بعضی گفته اند: جمع نَفْر. ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَأَمْدَدْنَاکُم ...
نفیر: نفرات. نَفِیر اسم جمع، و به معنای گروهی از مردان است، بعضی گفته اند: جمع نَفْر. ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَأَمْدَدْنَاکُم ...
( اَ ) [ ع . ] بدان، بدانید.
در گویش شهرستان بهاباد به فتیر، پَتیل می گویند.
در گویش شهرستان بهاباد به فتیر، پَتیل می گویند.
در توصیف گل نرگس هر نرگس را به دو بخش تقسیم می کنیم: گلبرگ ها تاج گل ( شیپور ) هر گل نرگس دارای یک ساختار فنجانی شکل در مرکز است که به آن تاج گفته م ...
در توصیف گل نرگس هر نرگس را به دو بخش تقسیم می کنیم: گلبرگ ها تاج گل ( شیپور ) هر گل نرگس دارای یک ساختار فنجانی شکل در مرکز است که به آن تاج گفته م ...
در توصیف گل نرگس هر نرگس را به دو بخش تقسیم می کنیم: گلبرگ ها تاج گل ( شیپور ) هر گل نرگس دارای یک ساختار فنجانی شکل در مرکز است که به آن تاج گفته م ...
زِبرِج:زینت. زِبْرِجِهَا: زینت آن. بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فِی دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْیَا الدَّنِیَّهِ وَ زُخْرُفِهَا وَ زِبْرِج ...
زِبرِج:زینت. زِبْرِجِهَا: زینت آن. بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فِی دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْیَا الدَّنِیَّهِ وَ زُخْرُفِهَا وَ زِبْرِج ...
نرگس شهلا ( Trumpet Daffodils ) مشخصات: شیپور گل بلندتر از گلبرگ های آن. گل نرگس شهلا بسیار زیبا و متداول است.
متضاد بود:نابود
نابود مقابل بود است.
در ادبیات فارسی بلبل مظهر عشق است و مولانا در مصرع ؛ گویاترم ز بلبل ، در واقع خواسته خود را عاشق تر از بلبل معرفی کند و این عبارت کنایه از سرشار بودن ...
قلم فور ( ghalamfor ) میخک. میخک صدور. بازی با کلمات برای یادسپاری آسانتر: خوردن میخک میخ بدن را سفت می کند و طرف را میخکوب می کند. ( مفید برای مرد ...
میخک. قلم فور. بازی با کلمات برای یادسپاری آسانتر: خوردن میخک میخ بدن را سفت می کند و طرف را میخکوب می کند. ( مفید برای مردان ) قلم فور، قلمی که م ...
رودبار. ( اِخ ) نام مکانی است. از: �رود � �بار� ( پسوند مکان ) . ناحیه رود. مثل زنگبار.
مِل یا همان صابون خیاطی وسیله ای گچی یا روغنی در شکل های مختلف مانند مداد، خودکار، ماژیک و صابون معمولی بوده که کاربرد آن علامت گذاری الگو روی پارچه ...
مِل یا همان صابون خیاطی وسیله ای گچی یا روغنی در شکل های مختلف مانند مداد، خودکار، ماژیک و صابون معمولی بوده که کاربرد آن علامت گذاری الگو روی پارچه ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. چیز نجس را در منبجس [ مُم ْ ب َ ج ِ ] می توان پاک کرد. منبجس: آب جاری وروان. جمع آن م ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. چیز نجس را در منبجس [ مُم ْ ب َ ج ِ ] می توان پاک کرد. منبجس: آب جاری وروان. جمع آن م ...
دریای سوف. دریای قُلزُم.
دریای سوف. دریای قُلزُم
دریای قُلزُم
�حوریث� همان کوه �حوریب� است که در تورات ذکر شده و در واقع همان کوه طور است، ولی این که کدام یک صحیح است، برای ما روشن نیست. در این گونه موارد تصحیف ...
در گویش کرمان به پستانک، گولو/gulu/ می گویند. پستانک، پستونک یا گول زن/gulzan/آلتی است لاستیکی که آنرا بدهان بچه شیرخواره گذارند تا بمکد. در گویش ش ...
پستانک. پستونک. آلتی است لاستیکی که آنرا بدهان بچه شیرخواره گذارند تا بمکد. گول زن/gulzan/. در گویش شهرستان بهاباد به پستانک یا پستونک، گولزنو/gulza ...
پستانک. پستونک. آلتی است لاستیکی که آنرا بدهان بچه شیرخواره گذارند تا بمکد. گول زن/gulzan/. در گویش شهرستان بهاباد به پستانک یا پستونک، گولزنو/gulza ...
پستانک. پستونک. آلتی است لاستیکی که آنرا بدهان بچه شیرخواره گذارند تا بمکد. گول زن/gulzan/. در گویش شهرستان بهاباد به پستانک یا پستونک، گولزنو/gulza ...
پستانک. پستونک. آلتی است لاستیکی که آنرا بدهان بچه شیرخواره گذارند تا بمکد. گول زن/gulzan/. در گویش شهرستان بهاباد به پستانک یا پستونک، گولزنو/gulza ...
اَلُوْ گرفتن /alow/در گویش شهرستان بهاباد علاوه بر آتش گرفتن و شعله ور شدن در مورد گرم و داغ شدن هم در مورد بدن و دهان بکار می رود. مثال:�الو گرفتم ...
اَلُوْ گرفتن /alow/در گویش شهرستان بهاباد علاوه بر آتش گرفتن و شعله ور شدن در مورد گرم و داغ شدن هم در مورد بدن و دهان بکار می رود. مثال:�الو گرفتم ...
ویلی/veyli/در گویش شهرستان بهاباد به معنای رها، ول، ولو، ولنگار، لاابالی و بی بندوبار است.
ویلی/veyli/در گویش شهرستان بهاباد به معنای رها، ول، ولو، ولنگار، لاابالی و بی بندوبار.
هاشم. [ ش ِ ] ( ع ص ) شکننده. خردکننده. آنکه نان در اشکنه خرد میکند. ( ناظم الاطباء ) . هشم الترید لقومه ؛ فهو هاشم. هشم. [ هَ ] ( ع مص ) شکستن نان ...
هاشم. [ ش ِ ] ( ع ص ) شکننده. خردکننده. آنکه نان در اشکنه خرد میکند. ( ناظم الاطباء ) . هشم الترید لقومه ؛ فهو هاشم. هشم. [ هَ ] ( ع مص ) شکستن نان ...
هاشم. [ ش ِ ] ( ع ص ) شکننده. خردکننده. آنکه نان در اشکنه خرد میکند. ( ناظم الاطباء ) . هشم الترید لقومه ؛ فهو هاشم. هشم. [ هَ ] ( ع مص ) شکستن نان ...
هاشم. [ ش ِ ] ( ع ص ) شکننده. خردکننده. آنکه نان در اشکنه خرد میکند. ( ناظم الاطباء ) . هشم الترید لقومه ؛ فهو هاشم. هشم. [ هَ ] ( ع مص ) شکستن نان ...
در پشت دیوارهای بلند کاخ یکی از پادشاهان تنوری بود که در آن نان می پختند در یک شب سرد زمستانی مرد فقیری از آنجا رد میشد ودر ان آخر شب راه به جایی ندا ...
شنیده ایم که محمود غزنوی یک شب شراب خوردو شبش جمله در سمور گذشت گدای گوشه نشینی لب تنور خزید لب تنور به آن بینوای عور گذشت علی الصباح بزد نعره ای ...