پیشنهاد‌های سید محمد هاشمی (٤٤)

بازدید
٢٤
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

گاگول، اسکول

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

( As ) Sure as hell: ( خودمونی ) مرگ تو ( یه جور اطمینان داش مشتی ) Macmillan:👇👇👇 used for general emphasis Eg: I know what you want, as sure ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

کنترل چیزی رو به دست گرفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

( خودمونی ) بایستی خیلی زودتر از اینا کاری انجام میشد Websters:👇👇👇 used to say often in an annoyed way that something should have happened soone ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

Show up: ( خودمونی ) ( به جهت ملحق شدن به افراد، مخصوصا به طور غیر منتظره یا دیر ) از راه رسیدن - اومدن Cambridge:👇👇 to arrive somewhere in order ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

چاق و خپل Eg: a chubby cat. یه گربه چاق و خپل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

( مجازی ) مخلص - ممنون Eg: I'm indebted to you. مخلصتم.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

Keep an eye out for sb/sth: در حین انجام کاری دنبال چیز/کس دیگری هم گشتن Macmillan:👇👇👇 to keep looking for someone or something, especially when ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

( چیز/ کار ) مهم Websters:👇👇👇 something that is very important. Eg: So I'm late. �What's the big deal? [=why is that important?] خب من دیر کردم ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

آدم ساده و بی غل و غش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

با سلیقه معمولی Cambridge:👇👇👇👇 with ordinary tastes and not liking anything unusual or complicated. Eg: I'm a meat and potatoes guy. I live in ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٣

( برای نشان دادن تاکید یا تشدید ) تازشم Cambridge:👇👇👇👇👇 used to show that something is surprising, unusual, unexpected, or extreme. Eg: she d ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

( خودمونی ) خز شده Longman:👇👇👇 informal very common and not valuable. Eg:these days smart phones are a dime a dozen. این روزا گوشی های هوشمند ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

جذاب در رفتار ( منظور رفتار مودبانه و خونگرم که باعث جذب دیگران میشه. )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

مرد کاری بودن ( منظور ویژگی های مخصوص به کاری رو داشتن ) McGraw_hills:👇👇👇 to have the skills, power, intelligence, etc. , to do . something Eg: ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

آروم باش حالا که چیزی نشده - جوش نزن Macmillan:👇👇👇👇 used for telling someone to be calm when they are upset or annoyed. Take it easy, Joe. ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤١

( بمب ) منفجر شدن Cambridge:👇👇👇👇 If a bomb goes off, it explodes. �Eg: The �bomb� went off at midday. بمب وسط روز ترکید.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

( مخصوصا اسلحه ) با خود به همراه داشتن Eg: to carry a gun اسلحه همراه خود داشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

Ol'= ole ( خودمونی ) پیر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

نه بابا جدی میگی؟ چی ؟ جدی میگی؟

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

بخدا. . . باور کن واقعیتش. . .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

از تب سوختن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

بدجور تب داشتن Cambridge:👇👇👇👇 To have a bad fever Eg: she's burning up. she's really hot. Honey, I think you have a fever. Eg: Feel his forehe ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

کسی رو تو هچل انداختن Macmillan:👇👇👇👇 to put someone in a situation in which they are severely criticized or attacked, and not try to protect the ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

Run a business: ( تجارتخانه، شرکت، مغازه، دکان، کارخانه و غیره ) رو اداره کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

( خودمونی ) ( معمولا به قصد دزدی ) روی سر کسی ریختن A couple of guys jump Marc Silverman. دو نفر ریختن رو سر مارک سیلورمن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

( خودمونی ) کش رفتن - بلند کردن Eg: who's pinched my pen? کی خودکارمو کش رفت؟ Eg: someone pinched my pen. یه نفر خودکارمو کش رفت.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

( خودمونی ) بالا آوردن که حالا راس راسی طرف نمیخاد محتویات شکم اش رو خارج کنه، مثل " استفراغ "، ولی میخاد نشون بده که خیلی مضخرف و چرند بود Eg: the ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

( خودمونی ) قاطی کردن - کله کسی خراب شدن Longman:👇👇👇👇 to become very anxious, upset, or afraid, or make someone very anxious, upset, or afraid ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

دنبال کسی رفتن ( به منظور گرفتن طرف ) Cambridge:👇👇👇👇 to follow or chase someone in order to try to catch them Eg: the police went after the e ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

( به صورت تنبیه ) کسی رو خونه نشین کردن - حبس کردن ( پزشکی ) به کسی استراحت دادن Eg: she got an ear infection and so the doctor grounded her for t ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

( به جای قبلی مخصوصا به شهر یا کشوری که از اونجا اومدیم برگشتن ) Eg: I don't want to go back to sydney. نمیخوام به کانادا برگردم. Eg: go back in ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

بی تفاوت از کنار یک شرایط سخت گذشتن Eg: Hey, hey, don't you walk away from me. هی هی، همینجوری نذار نرو. Eg: Walk away now, you won't get your a ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

مراقب کسی / چیزی بودن ( منظور پیش کسی بودن و ازش مراقبت کردن ) Longman:👇👇👇👇 �to stay with someone or something so that nothing bad happens to ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

رفتن ( به منظور سفر به مکانی دیگر ) Eg: It appears you're an anxious to get off this island as I am. به نظر میرسه تو هم مثل من خیلی مایلی از این ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩٧

Go off: رفتن ( منظور جایی رو ترک کردن و به جای دیگه ای رفتن مخصوصا به منظور انجام کاری ) Oxford:👇👇👇 to leave a place, especially in order to do ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

الکی چرخیدن/اینور اونور رفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

یک چیز بی کیفیت و بنجل که شکل اون چیزی اصلی بوده و اسما به اون چیز شناخته میشه ولی کارایی اون چیز اصلی رو نداره. برای مثال:👇👇 I'm making an antenn ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

یک چیز بی کیفیت و بنجل که شکل اون چیزی اصلی بوده و اسما به آن چیز شناخته میشه ولی کارایی اون چیز اصلی رو نداره. برای مثال:👇👇 I'm making an antenna ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

( هواپیما/ سفینه ) بدون سر نشین

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

( هواپیما/ سفینه ) با سرنشین

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

خوره I am a fishing fiend. خوراکم ماهی گیریه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

( در جلسه / صحبت ) به میون آوردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

از بقیه چیز ها جدا کردن - دسته بندی کردن

١