fiend

/ˈfiːnd//fiːnd/

معنی: شیطان، خونی، دیو، روح پلید، عفریت، ادم بسیار شریر
معانی دیگر: روح خبیث، اهریمن، ابلیس، (با لحن نیمه جدی) نسناس !، شیطون !، (عامیانه) کسی که به کاری بسیار علاقمند است (و در آن خیلی ماهر بوده و یا در آن زیاده روی می کند)، آدم بد جنس، بد نهاد، آدم شریر، بد کار، نابکار، آدم بد ذات

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an evil spirit or demon; devil.
مشابه: demon, devil

- The painting depicts a woman being tormented by fiends with sharp teeth and horns.
[ترجمه گوگل] این نقاشی زنی را به تصویر می کشد که توسط شیاطین با دندان ها و شاخ های تیز عذاب می شود
[ترجمه ترگمان] نقاشی به صورت یک زن که توسط شیاطین پر از دندانه ای تیز و شاخ های تیز است به تصویر کشیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a cruelly malicious or wicked person.
مشابه: demon, maniac, monster, ogre, savage

(3) تعریف: (informal) one who is addicted to or has a consuming enthusiasm for something.
مشابه: addict, demon, maniac, slave

- a sports fiend
[ترجمه گوگل] یک شیطان ورزشی
[ترجمه ترگمان] یک شیطان ورزشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a fiend at mathematics
اعجوبه ای در ریاضیات

2. a fiend for ice cream
دیوانه ی بستنی

3. a chess fiend
خوره ی شطرنج

4. a foreign film fiend
مرده ی فیلم های خارجی

5. he is a fiend at tennis
در تنیس رو دست ندارد.

6. there is many a human-faced fiend . . .
ای بسا ابلیس آدم رو که هست . . .

7. Stop teasing her, you little fiend!
[ترجمه گوگل]دست از اذیت کردنش بردار، ای شیطان کوچک!
[ترجمه ترگمان]دست از دست انداختن او بردار، ای شیطان کوچولو!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I have no idea who this murderous fiend may be.
[ترجمه گوگل]من نمی دانم این شیطان قاتل ممکن است کی باشد
[ترجمه ترگمان]من هیچ ایده ای ندارم که این شیطان قاتل کیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. McCormack is a fiend for punctuality.
[ترجمه گوگل]مک کورمک برای وقت شناسی یک شیطان است
[ترجمه ترگمان] mccormack \"آدم وقت شناسی بود\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The architect must have been an opium fiend.
[ترجمه گوگل]معمار باید یک شیطان افیونی بوده باشد
[ترجمه ترگمان]معمار باید یک شیطان تریاک بوده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The villain was a fiend incarnate.
[ترجمه گوگل]شرور یک شیطان تجسم یافته بود
[ترجمه ترگمان] اون آدم شرور یه آدم شیطانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was said, that ghost and fiend consorted with him there.
[ترجمه گوگل]گفته شد، آن شبح و شیطان با او در آنجا شریک شدند
[ترجمه ترگمان]می گفتند که روح و شیطان با او معاشرت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Come on with your good fiend, and participate in forestry centre driftage.
[ترجمه گوگل]با دوست خوب خود بیایید و در رانش مرکز جنگلداری شرکت کنید
[ترجمه ترگمان]با آن شیطان خوب خود بیا و در مرکز جنگلداری (driftage)شرکت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A small fiend with a pair of hot tweezers plucked behind Scarlett's eyeballs.
[ترجمه گوگل]یک شیطان کوچک با یک موچین داغ که از پشت کره چشم اسکارلت کنده شده بود
[ترجمه ترگمان]یک شیطان کوچک با یک جفت انبرک کوچک پشت سر اسکارلت بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I seek to dismember, a sadist fiend.
[ترجمه گوگل]من به دنبال تکه تکه کردن یک شیطان سادیست هستم
[ترجمه ترگمان]من دنبال قطعه قطعه شدن هستم، یک شیطان سادیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شیطان (اسم)
devil, archfiend, satan, demon, lucifer, fiend, deuce, beelzebub, bogey, bogie, bogy, daemon, tempter, mephistopheles, papaw, pawpaw

خونی (اسم)
fiend, killer, murderer, cutthroat, villain, cannibal, miscreant, misdoer

دیو (اسم)
gnome, spook, demon, fiend, bogey, goblin, bogie, bogy, daemon

روح پلید (اسم)
devil, demon, fiend, daemon

عفریت (اسم)
devil, demon, fiend, deuce, monster, dickens, shaitan

ادم بسیار شریر (اسم)
fiend

انگلیسی به انگلیسی

• devil; demon; evil; mischief maker; one who is crazy about, one who is addicted to (slang)
if you call someone a fiend, you mean that they are very wicked or cruel; a literary use.
you can use fiend to describe someone who is very interested in a particular thing or who likes it very much; an informal use.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : fiend / fiendishness
✅️ صفت ( adjective ) : fiendish
✅️ قید ( adverb ) : fiendishly
a person who is extremely addicted to some pernicious habit
معتاد، وابسته شدید به مواد
an opium fiend. Informal. a person who is excessively interested in some game, sport, etc
منابع• https://bing.com/search?q=fiend
نابغه در چیزی
حامی، طرفدار سرسخت دو آتیشه
a person motivated by irrational enthusiasm
شیطان صفت
a cruel wicked and inhuman person
خوره
I am a fishing fiend.
خوراکم ماهی گیریه

بپرس