پیشنهاد‌های وهسودان مرزبان (١,٢٨٠)

بازدید
١,٧٦٧
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اگر نام کردی آهوون است بچم دایره و شکفت و کانال و تونل است اگر اهوَن است این بر وزن افعل بچم خوارتر - زبونتر - اسانتر است و این عربی است دوستان ایران ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چه توان کرد؟ بودنی می باشد تاریخ بیهقی بودنی وبود بچم قضا و قدر است و معنی فلسفی دارد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کَرَک ولج/ولچ. بدیده/بدبده/بودنه/ورتیج/وردیج/ورتج/ورتاج/ورده/وشم . کرک در پارسی میانه و نیز در گویش هراتی و گویش های زبان کردی، در پارسی دری به ویژه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کَرَک در پارسی میانه و نیز در گویش هراتی و گویش های زبان کردی، در پارسی دری به ویژه در گویش کرمانی واژهٔ بدبده و بودنه و بدیده، در پارسی دری کهن وَرْ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کَرَک در پارسی میانه و نیز در گویش هراتی و گویش های زبان کردی، در پارسی دری به ویژه در گویش کرمانی واژهٔ بدبده و بودنه و بدیده، در پارسی دری کهن وَرْ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کَرَک در پارسی میانه و نیز در گویش هراتی و گویش های زبان کردی، در پارسی دری به ویژه در گویش کرمانی واژهٔ بدبده ، در پارسی دری کهن وَرْتِج/وَرْتیج/وَر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آید از باغ بی سرود و بازیج دستک بکراعه می برآرد ورتیج. زینتی ( از لغت نامه اسدی ) . گشته در چنگل عشق تو گرفتار دلم همچو ورتیج که در چنگل باز است اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دروشت و بیز درفش باشد بیز است و نه تیر ای مسلمانان زنهار ز کافر بچگان که به دروشت بتان چگلی کشت دلم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بیز بچم دروشت و درفش پارسی است و انرا اسدی طوسی در لغت فرس اورده شگفت است دهخدا بسیار بی سواد است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پاژ/پاژه خیمه خسرو غازی آهنگ بخارا دارد زده از غزنین تا جیحون پاژ و خرگاه. بهرامی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

این واژه پاژ است و نه تاژ آن را درست نخوانده انند پاژ و پاژه خیمه است خسرو غازی آهنگ بخارا دارد زده از غزنین تا جیحون پاژ و خرگاه. بهرامی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ژَد žad، ژَی/ژه، انگَم /انجَم/انگو/ هنگو/هنگف ، بربیم، انگم ژد= اَنگُژه angože ، جَتَر jatar /کتره/کتیرا ( اوستایی: جَتَرَ jatara ) ، کتیرگ / بریژنه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

موج واژ عربیست پارسی ان کوهه و کلاک و اشترک است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به قبطی و مصری فول و به عراق جرجر معرب گرگر و سریانی و کوفی کرانیس و قوابادس و به لغت سجزی کالوسْک وبه بستی کوَسْک و گروهی آنرا توَسْک نامند. توَسْک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

توَسْک است در پارسی باقلا می و عنبر و مشک ناویژه ناک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دیزه سیاه نیست در هر جانداری رنگیست خر دیزه و اسب دیزه و گرگ دیزه و رنگ تک رنگ نیست در خر به خری می گویند که بدفوزش خاکستری بیرنگ و تن و سرش به سیاه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گمانم سنار همان شنار باشد جایی که شنهای ته دریا در ان تل گشته و ژرفای اندک دارد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

گذر - گذار بچم از چیزی گذشتن و عبور است ترک چیزی را ههم گویند - سپاسگذارم یعنی سپاسنمیگزارم - گزار/وجار بچم شناختن است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوچ به تاج خروس نیز میگویند و ان ابریشمبن سرخ را هم برای همین خوچ گفته اند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در مرزبان نامه امده زغن از گرسنگی زاغ زده بود نمیدانم این زاغ چیست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ترانگل - انگل تر - تر انگشت -

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به گمانم پساوند هم قافیه و هم ردیف و هم دنباله و پایان است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اهوان = خالی - خلا - به مال و قوت دنیا مشو غره چو دانستی که روزی آهوان بودند آن پرآرد انبان ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اهوان به مال و قوت دنیا مشو غره چو دانستی که روزی آهوان بودند آن پرآرد انبان ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

سام همان سهم است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بازه همچنان دایره و فرجه و رخنه باشد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دهخدا این بیت را باید زیر برزگر ریون دست می اورد در راه نشابور دهی دیدم بس خوب انگشته او را نه عدد بود و نه مره. رودکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در نوشتاران زرتشتی میخوانیم وانکه آوارگان بسپنجد - این واژه از سه و پنج نیست سپنجیدن بچم سرپناه دادن است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دل خوش چه بوی بدانکه ناصر مانده است غریب و مندخانی ناصر خسرو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جگربند فرزند همه پهلوانان کاووس شاه نشستند بر خاک با او به راه زبان بزرگان پر از پند بود تهمتن به درد از جگربند بود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مغزآید/چغزآید/نغزآید/فغ زاید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

آوار از آور =ایوار است همین واژه آور سپس خاور نیز شده و آوار غریب غربت و دور کرده شده و ان همه معانی گرفته شده و ان اوار که بچم حساب است از آمار امده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کوچ در میهن ارز جایی به جای دگر و برگشتن به انست مهاجر را به پارسی آواره گفته اند ud kē wēmārān ud armēštān ud kārdāgān rāy spinǰānagīh kunēd. ( Ank ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شگفتا از دوست عرب خمسه ما هنرزاده شیراز میگوید این سایت شیح را پارسی گفته. برادر اندکی درست بخوان در اینجا چند بار گفت درمنه پارسی شیح است و گفت شیخ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خوشبختانه خوارزمی هزار سال پیش گغته که تکین پارسی هست و دقیق توضیح داده تک/تگ/تج/تاز که در تجره ( دجله ) و رود تجن و تکاور میبینیم گویه دگری از تاز ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دو دمب در نشته های پهلوی امده چون انگار از دو سو دنباله داره دو دنباله میگفته اند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برادر شیشک بره ماده پشمینه است که شش ماه را گذرانده و میتواند ابستن شود بز را در پارسی پهلوی چه کوهی و چه خویی باشد بز گویند اگر خویگر ( اهلی ) باشد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

wāzišt ān kē - š andar abr rawišn dārēd, u - š tom ud tār ī andarwāyīg zanēd ud stabrīh ī andarwāy bārīk, sabuk čihrīg kardan ud tagarg widāxtan ud ā ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

هوا وازه عربی است در پارسی بدان باد/واد/وای میگویند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

باد/ واد/وای بچم هوا و باد است گر بگرداند ز مهر تو زمانی رأی رای باشد از غم روز و شب جان وی اندر وای وای

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دلم ز لطف تو رمزی به گوش تو می گفت ز شوق اشک چمم آب در دهان آورد امیر خسرو دهلوی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کت/گت/جت/زت/زد در پارسی به چم کشتن زدن و جنگ است و در سنگنبشته داریوش هخامنشی بسیار امده مانند جتا =بزنید /بکشید - واژه جنگ نیز بدرستی باید جتگ/زدگ=ز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گفته شعوری دست است و گفته دهخدا بر چیزی نیست درکلمه رانین یاء برای نسبت و نون برای تأکید نسبت است چنان که میگوییم زر زری زرین ران رانی رانین سیم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

- ud ka tō dīd kē dādwarīh ī rāst kard ud pārag nē stad ud gugāyīh ī rāst dād ud dranǰišn ī frārōn guft, ( Anklesaria, 1913, p. 31 ) و چون تو دیدی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چرده/کرده = خلق افریده شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چه چرت و پرتهایی - وجین/گزین هیچ پیوندی با چیدنو چینه ندارد چیدن از چدن /کتن بچم کندن است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هوش داری - پاس داری - یاد داری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

واژه � تاش � گویه دگر � دار� است در پارسی واج�ر� به �ش�میگردد چون برگرد/برگشت. دار/داشت. دار بچم پرسداری/پرستاری=همداری است پسوند �دار� به گونه �د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ترکاره - تره کاریهر خوراک که در ان سبزی و میوه باشد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پل و شپول