پیشنهاد‌های وهسودان مرزبان (١,٣٥٨)

بازدید
٢,٥٤٢
تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

لیز = آرامش/امنیت/خانه و هر ارامش و امنیتی ، در ژرمنی"Lager" ( =بستر/لیزگاه ) انگلیسی "lair, "to lie down, lay. " ( =لیزگاه، درازکشیدن ارامش ) در ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

نوند=از نوید = نوید برابر خبر و آگاهی و شناخت است و نوند آگاهی اورنده و تیز هوش است نوند=تیزرو نوند=نالان / غریو / نوان نوند=اسپند

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کوست/خوست/وست/گوشه= سوی، شاید برگرفته از ور باشد ر به ش گشته و سپس ش س شده به و، خ ویا گ افزوده شده و سپس این دو به ک گشته اند خرااسان کوست و خاوران ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

روس لوس و روسپی و روسیه ( سیاه روی ) است روسان بزرگترین دشمن ایرانیان هستند

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

رژه/رسه/رشه/رجه/رشن=نظم، ترتیب، قانون

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شیب بچم زیر برابر پیشنود انگلیسیsup است همچنین شیب/شیو/شِو بچم محری اب و سرازیری نیز است

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دهخدا گفته �|| گمان میکنم یکی از معانی این کلمه حرکت و جنبش بوده در مقابل سایه که معنی آرام داشته است. شتاب ( مقابل سایه ، آرام ) � شیب بچم اضطراب ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد

پارسی ان سختیان است و نام یکی از بزرگان ایران در سده یکم هجری سختیانی بود چون پدرش پوست فروش بود در افغانستان نیز سختیان میگویند من نمیدانم که گفته ت ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

ونند در پیکر اسمانی کرکس نشسته است که به پارسی کشف ( سنگپشت ) و دیگپایه و سه پایه میگویند پنجمین ستارهٔ درخشان آسمان شب است و ۲۶ سال نوری از ما دور ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

همچنین یکی از یشتهای اوستا بنام ونند یشت است گوید: ونند، ستاره مزدا آفریده اَشَوَن، رَد اشونی را می ستاییم. وَنند ِدرمان بخش و سزاوار بلندآوازگی ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

آنرا به پارسی ونند گویند ونند بچم پیروز است وانشن/ وناگ/ونند

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

فیلتر

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

همشیره همداد و همزاد است هرکه به کودکی زمان شیرخوارگیشان بیکدم بوده بدو گفت بهرام کای شیرمرد چنین یاد بهرام با تو که کرد چنین داد پاسخ مر او را فر ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

همشیره به چم همداد است کسانی که شیرخوارگیشان بیکدم بوده

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

براستی فرهنگ دهخدا پرغلطترین و پر اشتباه ترین کتاب جهان است بنگرید واژه خران را چگونه ذیل خزان اورده ناصر خسرو میگوید هرچند جو بسوی خران به ز گندم ا ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در استان فارس ( فارس بزرگ که از رامهرمز تا کرمان و از دریا تا بختیاری و اصفهان است تنگیدن یعنی جهیدن با پوی پتی تِنگیدی رو کُمُم کمم پُکُندی حالو ک ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خسیل گشته خسید به چم تر است به گندم و جوی و هر کشت دیگر گفته میشود که دانه کشت انرا پر میریزند تا انرا سبز بچرانند این واژه در ریشه به چم تر و خیس اس ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دیوان لغات ترک به زبان عربی در سده بیستم با عربی سده بیستم نوشته شده هرچند نویسنده کوشیده انرا با عربی کهن تر بنویسد اما نتوانسته و کاملا پیداست که ن ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مله هیچ پیوندی با ملح=نمک ندارد بنواژ مله � وده/ Wade� است در پارسی پهلوی م/و بهم میگردد و د نیز به ل میگردد مانند دمبه لمبه شغاد/شغال کلید/ کلیل ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

برز درستش بَرز است و بُٰرز هم میتوان گفت گرز هم پیشتر اینگونه بوده بدینها بنگریم بالای برز / برزبالا اینها را باید بَرز گفت همچنین که بَرزین و اتشک ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دیدار را دیار نیز گویند سپیدی سینه دلبر دیاره در پارسی گاهی د پس از واکه ی میشود و چون در دیدار د دومین ی شود دو ی کنار هم بوده دیار شده

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بنکرد یا بنگرد آنگونه که یاقوت حموی اورده بچم مرکز و مصدر است وقال أبو معاذ: المخلاف البنکرد، وهو أن یکون لکل قوم صدقة علی حدة، فذاک بنکرده یؤدى إل ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دهخدا از این زمان چیزی نگغته در سروده خسرو خراسان کشان دامن اندر ده و کوی و برزن زنان دستها بر سرود و زمانه ناصرخسرو این زمانه چیز دگری است من مید ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زمان دگر گشته دمان است و دم بچم زمان و گاه است همان که در انگلیسی تایم میگویند بهتر است که بجای زمان دمان و دم بگوییم

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد

کسانی که میگویند ساق پا پارسی است در پارسی انرا پاچه و زنگ و ستیم گویند ساق عربی از ساق سوق سایق است که به چم پیش راندن است همانگونه که نام ران در پا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چر در پارسی از بسی بنواژها می اید ۱ - چر/چش/کش/چژ/چاشت/اچار بچم تغذیه و لذت و نوشیدن ( چون باده کشی ) /مزه است ۲ - چر/جار/سرو/کل/چیر/غر ( غرش ) بچم ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد

گویا خمودن با خموج/خموش از یک ریشه باشد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انجیدن/انجتن/ جت/ زت/ جد/زد/کات ( کات انگلیسی ) بچم کات کردن است برخی نیز جای انجیدن انجنیدن گویند چون بریز و بریزان

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱ - مل/ور/گر ( دن ) /جر/کش/کول=گردن /شانه/آسیا ۲ - مود/مید/موی/مو/می/مل/پت/پل=موی ۳ - مد/میذ/مل/می/مو/میمیز/مویز = انگبین/انگور، می/مویز ۴ - ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خواستن =خواندن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژنام بستگان همسر به پهلوانیزبان ( همه زبانهای ایرانی ) خسر است به هنجار پهلوزبان ( هنجار زبانهای ایرانی ) س/ه بهم ه /ی بهم خ/ه نیز بهم گردد ایدون چ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سر وندی برای نشان دادن جدایی و استقلال چیزی سرخدایی=دولت مستقل سرزمین=قاره سردار سررشته سرجدا سر = اضافه باقی چند سر میدهی =چند اضافه میدهی ای ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توپ به چم گوی واژه ای قبطی ( مصری فرعونی و نه عربی ) است

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هاده/واده=بده/میده

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بگونه سیاه چرده و ببالا دراز و بتن خشک بود برنگ سیاه خلقت بود و ببالا دراز و بتن خشک گونه = رنگ

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چر/چیر/جار/سرو/کال آواز و نوا و سرود و اعلام و بانگ باشد و در پهلوی و پارسی دری بسیار آمده و تا کنون نیز در جای جای ایران بگونه گوناگون بکار برند چ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

closure بستار در پارسی از بی است ار است و در پهلوی بسیار کاربرد داشته و همه بچم سهل انگاری است بی گمان در سروده ناصرخسرو نیز چنین است عروةالوثقی حق ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بفند گونه ای پارچه است روز هیجا از بر چابک سواران پروری از برای زین رخش خویش کمیخت و بفند سوزنی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیوه را کی بود بیوگانی بنواژ کت/گد/خت/هت در پارسی مِلک است از خانه و مزرعه و باغ و ده گرفته تا یک شاهنشاهی بزرگ میتواند باشد و سروری آن را کدیوری و ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شخودن کاوش بمالید بر چشم او دست و روی بر و یال ببسود و بشخود موی بپرسید بسیار و بشخودخاک به ناخن سر چاه را کرد چاک. فردوسی.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مُرز =گزند . مرزیدن گزند رساندن است و آمرزیدن بخشیدن است از ایرا موش و مار و اینگونه جانوران زیانزسان را مرزه گویند مُرز= پند کون /چنبر سوراخ کون ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱ - باره/بار - که در زنباره و بچه باره و شکار باره است بنواژش از ور و ورن آید که بچم شهوت و خواهش تن و گشنی است ۲ - باره /بار/اباره /بر/برا - بر بلن ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اردبیز به قیلون گفت دو سِمَه داری گفت تو خو او وامیداری سمه/سمگ/سمْچ=سوراخ

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

اهلموغی/اشموغ/اهروموغ بچم اهریمن اموغ/ اهریاموز= اهریمن اموختگی است

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اگرچه همگان توفیدن را به چم خروش آورده اند گمانم که توفیدن به چم انفجار باشد بنگریم مغزمان روزه بتوفید و تبه کرد و بسوخت فرخی. روزه مغز را توفیده ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سپه برون برد از رود ژرف بی کشتی گهر برآورد از سنگ خاره بی کهکان قطران توریزی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بنگر که این غریژن پوسیده یاقوت سرخ و عنبر سارا شد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گلوبال را اگر بخواهیم بهتر بشناسیم بهتر است اینگونه روشنگری کنیم / پسوند ال را جدا کنیم گلوب/گروبال/گروپ ال/گروپال/قلمبه/کلمبه/گروهال/گروه/گلوب/کلوب ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عنان درستش انان از انیدن و پارسی است ریشه ان نَی به چم اوردن و هدایت کردن است انیدن بچم اوردن و هدایت کردن است بنواژ ان نَی است و در پارسی اوستایی و ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جهش که در پهلوی جهشت / جهشن امده ریشه جهشن جه به چم یافت شدن است ، ǰastan, ǰast, ǰah، ǰahišn، ، ، جهشت/جهشن در پهلوی در واژگانی چون جهشن ایار / هوجهش ...