پیشنهادهای صمد توحیدی(شهرام) (٢,٥٨٦)
*باغبانی کو به گل دانهء گل کاشته بود. مشک سا خواست هوایی که به سر داشته بود. پرتوی از عشق خاور چو بگسترد فروغ. خاوران است تو گویی علم افراشته بود. ...
" ذهن پردازی ":mind explantion
" نقشهء ذهن ":mindmapping
"پژوهش های فرزانشی "لودویک ویتگنشتاین: ( تحقیقات فلسفی ) .
" نامهء اندیشی فرزانشی " :رسالهء منطقی فلسفی لودویک ویتگنشتاین.
" چندگونگی و چگونگی ":کمیت و کیفیت. " چند گونگی" و" چه گونگی".
" نگری ( نظری ) و کاری " :نظری و عملی.
ناشایست. نابایست. ناغلا:خرف. خاین. رزل. در کارهای همگانی. ویا ؛ نابخرد. نامیزان. اوباش.
" نشست و برخاستهای دانستی ":مجالس و محافل علمی.
لکی که زبان است و لری که زبانش است هرکسی از شهروندان همدیگر را نمی فهمند، لکی و لری در واژگان گاهی همانند وگاهی یکسان. گاهی دور از هم می باشند و گفتا ...
حرف، بَزِّحرف ، باز حرف. سخنانی که ردُّ بدل و گفتگو می گردد. در لری ولکی.
رونق#لنگان. کبک رونق است. اردک لنگان است. کبک پروازگر است. اردک شناگر است.
قدر. قدری. قُرِ. قریه ای . اندازه ای شماری
تَک روزگار. تنهای بی مانند:فرید عصر.
" یکا " و" چندا ". " یکا ":انتگرال. " چندا ":دیفرانسیل.
*چون روزه برفت ومژدهء جشن آمد جشن می و بادهء به هر جشن آمد آمد گه آنکه باده ها اندر بط گویند که بارزن بزن جشن آمد. شهرام*
کتاب نویس: نویسنده.
" دست چپ ": سپرز. طحال. به لری طحال و سپرز را" دست چپ" می گویند.
" کی از کی کمتر است = کی از کی بیشتر است. "
بد منش. بد کنش. بدسگال. بدنهاد . بدآیین. بد بین. بدورز. بدهرز. هرزه. آنگاه که بر پایهء دادگری تا آنجا که نزد همگان فرهنگ شود که با اینهمه کافر و ناس ...
لُن، لاین، لو:نژاد و بَک:پاک؛نژاد پاک ، پاک نژاد، پاک نهاد ، پاک نهاده.
قید :بند ، در دستور زبان فارسی هر چند که قید خود فارسی است "لری ( فرس کهن ) میگوییم" اُما دِ قید:آمد روی تَنَت" قِم. قِت. قِش. قِمُو. قِتُو. قِشُو.
" گذشتهء گویا ":ماضی نقلی. " گذشتهء پویا ":ماضی استمرار. " گذشتهءگفتا " :وبر دو بخش است گذشتهء رفتشی و گذشتهء گفتشی. گذشتهء دور:ماضی دور. گذشتهء ...
یک از یکان. یک از هزاران:احد من الآحاد.
سری پیشین. سری پسین.
" ماهواره ":شهریه.
بینت. بینتی. شماری. شماره ای.
مردم پدیده ای" ایستا و گویا " به شمار می رود. مردم پدیده ای" گویا وایستا "ست. " ایستا و گویا:سرِ پا و سخنگو" پدیده ای راست ایستا است. پدیده ای فرا ...
مردم پدیده ای اندیشمند و ایستا به شمار می رود. پدیده ای سازنده است. پدیده ای تاریخ ساز است. پدیده ای تاریخی است. پدیده ای دهری است. پدیده ای هنر ...
۱_ چشم بد ۲_چشم خوب. :نظر؛الف؛نظر کردهء خداست. ب:نظر کردهء" چشم گند "است
" آشکارِش . " آشکارگی. ":مستوضح.
نگرنده:۱_ آنچه هست یا خود نگرنده است و دیگر نگرنده ویا خود ودیگر نگرنده است. ۲_آنچه نیست نه خود نگرنده است ونه دیگر نگرنده ویا خود ودیگر نگرنده نیست ...
قبض خوانش دیگری ازقِض لری، قض به لری : زود و سفت و سخت. قض اُما:زود آمد . قِض زه: سفت وسخت زد.
سوگ. مویه. #سرود.
زورآزمایی. مِرّان. برخورد. قِی. زیپان. درگیری. همگیری. بیرفتن. ایرشت. یورش. هماوردی. نبرد؛همدیگر را درنوردیدن.
جَنِّ بَرد گذشت جَنِّ حَر فَه به لری:جنگ سنگ گذشت جنگ سخن است به فارسی.
" دیروز ":دنیا به زبان لکی. و گذشته را نیز گویند. و گوسفند وبز را نیز گویند .
" اُفت ":ایقاع، در ساز. " منظور از افت ضرب است وجای زدن وضرب".
ویرایش:تصحیح. ویراسته:مُصَحَح. ویراستار:مُصَحِح. ویراست:مُصحِحی.
" پیرایش ":تنقیح " پیراسته " :مُنَقَح " پیراستار ": مُنَقِح. " پیراست " :تَنقِیحی.
" آمَدا ". locing forwared. هان آمد. هُ اُ ما.
جَست وَر:move forevard جَسُور کِرد وه . . . . به لری .
پیش تاز.
foreward:" تازش "واتاخت. بازتاخت. بازتاز. . بازتازش. واتازش. واتاز. واتاخت وتاز. واتاز وتاخت. تاختش. تاخت وتازش.
" بند هشن. ":پند گُشَند . پند:آموزش، " هشند ":گشند، گشادن ، نمودن و ساختن. " بند هشن ":آموزش جهان آفرینی. آفرینش شناسی.
برف: راه رفتن بر روی برف وصدای آن " نام کار " ویا " اسم فعل " آن را به دست داده است. به لکی: " وِیَر".
*اگر اشک من سرخ بیرون زند سواریست بر باد پا خَنگ تو شهرام*
" اِیسِه ":این سان. " اَسَه " :آن سان هر دو به زبان لکی.
" گرایش ":ارادت
*نوشتهء؛ " ساز بزرگ " از؛ فرزانه بابایار فارابی، گردانیده وبررسی به فارسی از؛ دکتر مهدی برکشلی. * *ویا " کتاب الموسیقی الکبیر " اثر؛ ابونصر فا ...