پیشنهادهای صمد توحیدی(شهرام) (١,٩٣٤)
سازگار:وفق دادن. تا ببینند آب و هوا سازگار هست یا نه ویاتا خود را باآن سازگار سازند. اگر سازگارشان باشد بسا سازگاری نداشته باشد .
گَشتَک . گستره. گذار. :کُستَک ویا کاسته. استان، در یک کشور با استانهایش. و هردو درست است.
کمک بزرگ کلان:معاون صدر اعظم.
بزرگ کلان:صدر اعظم.
امر:امیر فارسی اند از قدیم گفته اند دو بِرارِ اَمِری تکیه زَنَ دِ کَمِری:دو برادر که امیر هستند به کَمری تکیه زده اند. بجایی. پنداشتی. دریافتی. ز ...
* بست و بازِ دیدگاهی آیین ":" قبض و بسط تئوریک شریعت. " ۱ - راست:حقیقت. ۲ - آیین:شریعت. ۳ - درست:واقعیت. ۴ - راه:طریقت. آیین ودیدگاه بست و باز آن.
واگیرا:خاج. خنثی
زاسمتا:زداینده ودفع و دافعه. باسمتا:دارنده و جذب و جاذبه. ناسمتا:نادارنده و خاج و خنثی. زا سَمتا. با سَمتا. نا سَمتا. سمت ا.
ناسَمتایی:خاجه ( خاج ) و خنثی. ناگیرایی:دافعه. گیرایی:جاذبه.
گیرایی:جاذبه. ناگیرایی:دافعه. #. که با؛ خودگیرا بودن . و یا، خودگیرانبودن یکی نیستند.
کاربُردگرایی:پراگماتیسم.
تیز باید بود وآوردگاه و یا میدان گریز نباید شد.
" ساخت و آخت. ":مرتب و منظم. دارای ساخت وآختی فرهنگ گرایانه. ( ایشان با ساخت وآخت است:ایشان مرتب ومنظم است . من. تو. او. ما. شما. ایشان. ) . ساخت ...
نام ونشان:اسم ورسم.
هَمِه خواه:مدعی العموم.
آدمِ وِینگ:آدم تهی مغز و پوک کلّه.
رِوُ:روان به لری. رُ: لکی. راو وُ:روان کردن. لری و لکی.
راست وپاکش:تنقیح مناط. راست و پاکش را بگو:تنقیح مناط کن.
فرزانشِ دانشها. :فلسفهء علوم
" همه را باب ":پورتال وب. " باب همه را. " همه باب را. باب را همه.
" همه را باب ":پورتال وب.
" هَمِه را ":پورتال.
تاریخ وسبک واخلاق آن دگرش یافته است . امروزه روند تاریخ ۱ - به آینده ۲_به گذشته است ؛ با آنکه زودتر روی تاریخ به آینده بود واینک با پیشرفت دانسته های ...
خشنود:راضی. خوشنودی:رضایت. خوشنودی بده:رضایت بده. خوشنودی بدهید:رضایت بدهید.
۱_باخت:رقص. باخت بازنده باختی:رَقَصَ الرَّقاصُ رَقصاً. انواع باخت ها ی تکی و یا چندی . ۲_دست:دست گرفتن. باختن. بازیدن. گونه های دست گرفتن به ریزگ ...
کنش و واکنش:علت ومعلول. انجامگر و انجامپذیر:علت و معلول. کننده و شونده:علت ومعلول. نر و ماده:علت ومعلول. برانگیزنده و برانگیخته:علت و معلول.
پیشه:علت، آنچه از پیش باشد وپیش از پسهء خود آید. پسه:معلول، آنچه پس آید، و پس از پیشهء خودش آید. پیشه و پسه:علت و معلول.
چاغ. چاغ وچله:مَست. در لری ولکی بکار می بریم.
مردم باید باهم و برای هم " مردم سلار" باشند. کِیَک آدم" مردم سالاری " است. فلان مرد ویا زنِ" مردم سالاری" است . به جای فلان و کیک آدم " دمکراتی" ...
باید:علت. شاید:معلول. باید وشاید:علت ومعلول. انگیزه وانگیخته. باید برای هستومندی و واجب الوجود و شاید برای ممکن الوجود و شایومندی است
آیا می توان کاری کرد که" کنارآب " را ( فاضل آب ) درجایش خشک نمود و به خاک دِگَرش داد و سپس در جاههای دیگر به کار گرفت.
بالگَر:وینگر. بالِنِه:وینگر. بال:وینگر.
اَلدَنگ:اَحمَق. اَبلَه:خِرِف.
فراز وفرود زندگی. فراز وفرود اندیشه. فراز وفرود روند. فراز وفرود تَکِّه. فراز وفرود تَمایه. تَم وتیک:جمع و فرد. فراز وفرود هَمایه.
نسل:نِه سر وسر نهادن وسری برای روند نسل وزندگی گذاشتن ، ولام لقی ویا الحاقی است. ویا لام به روند گفته شده است. نیا:نیستها واز دست رفته ها . زناشویی ...
آیامجنون ایرانی بود واز احرار وآزادگان بود که سراینده واژهء حر را برایش آورده است.
دانِستِ دانش : فلسفهء علم. دانستِ دانشها:فلسفهءعلوم.
روان وروان باوری وروان آوری برپایهء دانست ها در آزمایشگاه تا آنجا که روان را درآزمایشگاه دید وباورنمود وروان باور شد. تا روند دانستِ پیرامون روان ، ش ...
خود آزمایی بر پایهء خودیابی وخود شناسی. و خودباوری وخود داوری . وخود سنجی . و خودورزی. و خود آرایی.
تکیدن. تَکش. تک نمایی. تَکایه. خود را تک دیدن ویافتن ودیدن ونمودن وارزیدن و ورزیدن ومرزیدن. تا جایگاه خود را به دست آوردن.
کَندوکاو:تجریدالاعتقاد. اعتقاد:عَقیده ، عُقده:گره، کاو#کوژ. تجرید:کَند وکَندش و کَندش باز دارنده ها:ازمیان برداشتن پرده ها. تا گیر وگرفتی در میان ...
" کَندِاَندِیش ":تجریدالمنطق.
میگویم شاید مردم ایران در گذشته می خواستند گرگ را برای جانور خانگی گزینش نمایند سپس گذشت وگذشت تا سرانجام یافتند که این جانور کوچک جُسه تر و رام تر و ...
کپیان گونه ای مردم نما با گرایش های تباهانه جانوری تکامل نمییابند و زیسشناسان و زیسشناسی باید به آن بپردازد
بوزینه های انسان نما به سبک بوزینه ها رفتار می نمایند. کپیان ها انسان نماهایی دارند بی آنکه به انسانیت برسند.
انگل ( ل ) که لقی والحاقی است پس فارسی است وانگ دیگری نمی پذیرد.
هَماورزی. هَماورز :combines.
زیرپرچم. خدمت زیر پرچم. اجباری:سربازی. دوسال. دوسال سربازی.
رازاندری. رازاندر:secret service. سِرّسَر ( ی ) . سَرسِرّ ( ی ) .
خودمهمان. خود مهمانی:self - service خود پذیرایی. خودبندی.