پیشنهادهای صمد توحیدی(شهرام) (١,٩٣٤)
" آویزِ به ناشو ":تعلیق محال. " بَستِ به گذشته ":عطفِ به ماسبق.
ترُق لاین=تُرُقلاین که به روند تق ولاین وسرانجام تقلا شده است.
ضد حمله :ضد یورش. ضد تاخت. ضد تاز. ضدتاخت و تاز. ضِد را زِک هم در زبانش لری ویا فارسی کهن می گویند.
پوسش، پوسیدن. پیترکش ( پیترکِس . پیتِرکِسَه:پیترکیدن، لری. خراب شدن دندان و درخت ومانند اینها.
" اخگر ":مشعل. چُمَت به لری.
" درخت نامه ":شجره نامه.
" آذر فرهنگ ":آذرفرنبغ.
دَم دِرَّه:دَهان دَرِّه. دهن درّه.
زمان؛ ۱ - ابزاری. ۲ - انسانی، در تمدن و روند آن. زمان ابزاری. زمان انسانی.
بی بی. تال. بَزم. داستان. متل. هَقات. گُویِه. پندیات. اندرزیات. پندیات:امثال. اندرزیات:حِکَم. " پَندِیات و اَندَرزِیات ":امثال و حِکَم.
کیک در نیایش است - در پرستش است. - شب زند دار است - روزکاراست. هر کسی به جای خود وروای خود وجدای خود و به پای خود.
رسانه ها؛ دیداری، شنیداری و نوشتاری ؛ بگویند وبنویسند؛ تنها و ناتنها:مجرد و متاهل. جُنبَک:موتور. بابایان و بانوان:خانم ها و آقایان. ونیز رسانهء گف ...
بگوییم و بنویسیم، همایش =جلسه بگوییم و بنویسیم ، اندیش=منطق بنویسیم و بگوییم، نماده=پروفایل بنویسیم و بگوییم، دهگفتانه=مقولات عشر فرزانش و اندیش:فلسف ...
۱ساخته وپرداخت. پرداز. ساختار. سازمان. سامان. درست. سامانش. راه اندازی. راستنمایی . برپا. بسازمش. بپردازمش. بیارایمش آراسته اش کنم. پرداخته اش نمایم. ...
" خُورا ( ی ) ":مکانیزم.
" فیزیک نو ":فیزیک جدید.
" فیزیک گسترشی و پرتوشی ".
" رایانکَدِه ":کافی شاپ.
آیین، بیایین، بیایین چنان باشیم وچنان کنیم و تا به روند به واژهء آیین گرویده است.
هرکسی بر پایهء آیین خود چه آزمایشی وچه باورشی باید به پندار نیک ، گفتار نیک و کردار نیک بپردازد. سه واژهء پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک فارسی می ...
" کانش " :طبیعت. فیزیک. " فراکانش ":ماوراءالطبیعه. متافیزیک.
آراستگر ( ان ) :مصلحان. آراستگران جامعه در روند تاریخ تمدن ها.
پنج کس طوس را نمودار ند . ۱ - فردوسی طوسی. شاهنامه به فارسی. ۲ - نظام الملک طوسی. سیاستنامه به فارسی ۳ - شیخ طوسی. نهایه ۳ ج در فقه به زبانهای فارس ...
رای همخوان. رای ناهمخوان. کهن. کنون. برای آبادیس و. . . . .
برزخ:به اندازهء برزخ در مردم برزخِ ماندن هست. دوزخ:به اندازهء دوزخ نا امیدی در مردم هست. بهشت: به اندازهء بهشت در مردم امیدواری هست. با این همه با ...
" نِگَرِه شِناسی آلمانی ":ideology of" Germany"
" کِشمَکِشِ مَنِش :" Dialectik of nature "
" گاهشماری چپه ها و بافه ها : chronology of chapter and" fragment. "
list of priod, scals:" ریز گفتگاهها. "
پدر ستاپیشوا محمد غزالی طوسی نویسندهء؛ ۱ - کیمیای سعادت. ( کیمیای رستگاری ) ۲ - نامه ها. ۳ - نصیحت الملوک. ( سفارش پادشاهان. ) ۴ - توشهء آخرت. ( ت ...
زیکُم:زیست شیمی.
" بنیاد کُم ابزار و بوم کُم ". ":موسسهءشیمی آلی و بیوشیمی.
" بوم کُم ":بیوشیمی. بوم کمی. بوم کیمی. بوم کیمیا.
" کُم ":شیمی. کم. کمه. کیمی. کیمیا.
" افروز ":اشتعال.
" کورسوز ":احتراق ناقص.
" روند سوخت ":مرحلهء احتراق.
" سوختنی " :قابل احتراق.
" درون سوخت ":احتراق داخلی. " جُنبَک درون سوخت ":موتور احتراق داخلی.
" بابا و پاپا ":پدر وپدر بزرگ.
" بار و بُرد. ":حمل ونقل.
" ارزش مردمان به زبان آنهاست . "
" جهان ":طبیعت. فیزیک. " فرا جهان " :مابعدالطبیعه. متافیزیک. کالبد:طبیعت. فیزیک. فراکالبد:ماوراءالطبیعه. متافیزیک.
خواجه یارالدین الدین طوسی چهار نوشته در اخلاق دارد؛ ۱ - اخلاق ناصری ( برای فرزانگان ) . ۲ - اخلاق محتشمی برای اسماییلیان. ۳ - اوصاف الاشراف ( ویژان ...
" نسخهء پایه ":نسخهء اصلی. " پس از نسخهءپایه نوبت نسخه واره ها می رسد. " نسخهء پایه:نسخهء اصلی. نسخه واره: نسخه بدل.
دیباچهء نوشته ها را مانند خود نوشته ها تا هست نگاهبان باشیم.
در هر نوشته ای باید نمادهای ویرایش وایرایش را در روندِ نگرش داشت. ِ ّ ُ َء؟؛:! ) ( ً . تا متن های نوشته ها برجا بماند.
یار. همسر. همکار:یک کار. هم یار :یار هم. واژگانی مانند هماورد:همسنج. هم وزن :یک وزن. همدل: یکدل. هم زبان: یک زبان . هم بازی. همراه. همسایه، میشود ی ...
" هم پنداست. هم دریافت ":مشترک المعنی.
هم پذیر . یکدیگری. همدیگری:مشتر ک المقیاس:هم چینش.