پیشنهادهای صمد توحیدی(شهرام) (١,٩٣٤)
رودکی پدر سرود فارسی وسرایندهء کلیله ودمنه به چام فارسی و دارندهء نوشته های دیگر به فارسی و دیوان سرود؛ شعر او را برشمردم سیزده ره صد هزار هم از این ...
توپیدن. توپش. توپید:انفجار. برآنم که انفجار برای "توپید"بمب درست نیست.
خود باب . خود رازی:بوالفضول .
آگاه. دانشمند. دانشور. رازدان. رازور. فرزانه. روشن. درسخوانده. آموخته. یادگرفته. رنده شاید رنده کاری ویا رانده به سمتی. استاد. فندول. مُهره. آزموده. ...
گند راه. گندزده :جاهل. جاهلیت:گندزدگی. گندراه. جاهل:گندباش. جاهلی:گندباشی. جاهلیت:گَندِشیَت. جاهل مآب:گَندِشگرا.
دَست بِه:تسبیح . مانند دستم بو .
*یک سور دو نان اگر شودازبر مرد وز تُنگ برلیانت دمی آبی سرد همکار به چون خودی چرا باید شد زیگار چرا به کار دانش ناکرد شهرام*
پراکنش و واکاوی:تجزیه و تحلیل.
واکاوی نُخُست:تحلیل اولی. واکاوی دُوُّم:تَحلِیل دوم.
صناعت:فن. فَنِ اَندیش:صناعت مَنطق.
پنج فن:صناعات خمس.
فرمایش:عُرف. فرمایشی:عُرفی.
اِیرِشت هَمِّه:عرض عام. اِیرِشت یِکِّه:عرض خاص.
نابِشهای دهگفتانه:خواص مقولات عشر. خَواص گِردِ خَص به لری فارسی کهن است که ویژه وناب پنداشت می دهد. گرد:جمع.
دَهگُفتانِه:مُقُولاتِ عَشر. اِیرِشت:عَرَض. اَفزودِه:اضافه.
انجام:فِعل. انجامگری:اَن یَفعَل. انجام پذیری:اَن یَنفَعِل. عَرَض:اِیرِشت. اضافه:افزوده. دَهگُفتانِه:مَقُولاتِ عَشر.
عَرَض: اِیرِشت یورش که عرض باشد که تاخت پرتو برپدیدارها ست.
گفتِ عرض :مقولهء عرض عرض همان یورش و تاخت است. اِیرِشت به لری.
گفتِ انجامگری و انجام پذیری:مقولهء ان یفعل وان ینفعل.
دَه گُفت:مقولات عشر:دَهگُفتانه.
مقوله :گفت.
پایان دادن به؛ ۱ - غذا دادن ۲ - تالارگرفتن در عروسی ها و کار خداپسندانه همین است.
نُوِینِیتِه:مدرنیته. modernism. کُهَنِیتِه:نامدرنیته. unmodernism.
کمایند، کم آیند:کسر شان.
ساختارنده:انفورماتیک.
همدیگر را داشته باشیم و سر وپی دیگران گردیم. کس بیکسان خداست. یا خدا.
عذاب سه جور است، ۱ - خودعذابی. گرفتار خودش گشت یا عذاب وجدان. ۲ - خلق عذابی. خداگیر شوی مردم گیر نشوی. ۳_خدا عذابی. گرفتار عذاب خدایی شد. ۱ - خود ...
کَدخُدا را کَلخُدا و کیخا نیز میگفتند و هر کدام به خوانش جایگاهی خود گفته می شدند.
شاید به دریافت وپنداشت ریگ باشد که به لری ریگ را ریغ می گویند. راغستان:ریگستان. " باغستان#راغستان. " ریغ کوب :ریگستان. مانند سنگستان و کوهستان و دش ...
دِه:قَریَه. ده به فارسی قَرِیَه است. ده. روستا. قریه. رستاق ( کهن ) . آبادی. صحرا نیز کاربرد داشته است.
کودک چون به دنیا بیاید در گوشهایش اذان و اقامه را می خوانند ودیگر مسلمان است اما دیگر به کار وبار اسلام شناسی و اسلام دانی و اسلام پرسی ِ از دانشورا ...
مرزهای بیمرزی
همانا پادشاهان چون به سرزمینی در آیند تباهش کنند. و گرامیان بنشینش را خوار می نمایند و هم چنین می کنند.
تَنکُم و تَنکُمِه:هورمون؛ تَن کُم ویا تن کُمِه، کمه کیمیا و کیمی وشیمی است که فارسی کهن به شمار می رود تَنکُمی. تنکیمی . تنشیمی:هورمون.
*بزن ای مرغ سحر بانگ اهورایی روز. شهرام*
نو آوری. نوکاری. نوپردازی. نونهی. نونهاد. نوآوری. نونمایی. نوزنی. نوگری. ( نوبربی ) . نونمایی. نونمود. نوگشایی.
ابله:احمق. ابله اَ بِلِ تند تند وپشت سر هم گفتن اَبلِ اَبلِ اَبلِ می شود اَبَلَه که رفته رفته ابله شده است.
نوواژه و نوواژگان. گهن واژه و کهن واژگان. چه واژه های کهنه وچه واژه های نو را در پردازش باید در رسانهء ملی ، دیداری ، شنیداری، نوشتاری و گفتاری بای ...
ریزاهنگ ( ریزآهنگ ) :میکروفون. گپاهنگ ( گپ آهنگ ) :ماکرووی.
طبقه:پوش. پوش هم کف . پوش یکم. پوش دوم. پوش سوم. از پوش هم کف تا بالاترین پوش و هم بالایی .
۱_وارو. ۲_واکنش. ۳_پاسخ. ۴_واکار = عکس العمل.
تنها:مجرد. ناتنها:متاهل.
سیما را روشن کن. سیما را خاموش کن. صدا را روشن کن. صدارا خاموش کن. سریال سیمایی. سریال صدایی. نمایش سیمایی. نمایش صدایی. گزارش سیما. گزارش ص ...
دیباچه:مقدمه. آویزه. حاشیه. ویراسته. تصحیح. پایانه. انتها آغاز :ابتدا. پیشگفتار . کلمه ال. . . . مصنف مترجم . کاتب : نگارنده . گرداننده. . نویسند ...
. ( تتمه:پایانه ) . ( تتمیم:پایانش. ) . ( اتمام :پایان. ) ( استتمام:پایان بخش. ) متمِم:پایانگر. متمَم:پایانور.
خریدمند:مشتری.
زناشویی: ازدواج. زن گرفتن. شوهر کردن. همسرش. ناتنها.
تشنه:تشنگی :آتشناکی. گرسنگی:گشنگی : گشنه، گُشِنِه: فروپاشی.
کَل:راه، کَلِی: راهی و راه هایی و نزدیک ترین حرف در کلی ( د ) است که به آن میچسبد وکلید می گوییم. مانند حرف ( ل ) و ( الف ) در برخی واژگان.
خبر:گزارش. مخبِر:خبرکار. مستخبر: گزارش دار. مخبَر:کارخبر. استخبار ( ات ) :گزارشات ( گزارشاتها ) . خبیر:گزارشور. دان. اخبار:گزارش ها. خُبره:گزا ...