پیشنهادهای صمد توحیدی(شهرام) (١,٩٣٤)
باران:بارش. تند است. بارش سخت . شوف است:سخت رِفت است:سفت نَم و نُول است:اندک اندک لَفاب ( لَف آب ) است سخت بسیار. تِیف تَف است:کم کم تَم تَم است ...
چینش پذیر:commensureble.
ضرپ؛ چرخشی. گردشی. پرشی. سرشی. پایشی. پشتشی، در توپا و . . . . .
میزتوپا:تکبال.
" شهراورد بیمارسان ":مسابقه آمبولانس.
*به این چام تر شهرام می نازند و می بازند سیه چشمان ایرانی و زیبایان تهرانی شهرام*
" سامانیان در گستره و تاریخ فرمانروایی خود جایگاهی والا را بخود ویژه ساخته اند . از رودکی تا فردوسی. از رازی . فارابی. پورسینا. خیام. سرایندگان. ...
" بهره های دانستها ":اجزاءالعلوم.
در زبانش لری میگوییم؛ چاو او رو: چاپ وروایت. چاو:چاپ. رو:روایت. " چاپ و روایت ":چاو او رو. حدیث:آنچه از هر کسی در هر زمانی به زبان آورند تاشنیده ...
بیمار رسان ( بیمارسان ) :آمبولانس. اینک نوبت بکارگیری این واژه است.
" بودن وفرسودن ":الکون و الفساد.
نهادِ خودآیی ( خودآ ) :وضع تعینی.
نهادِ خُودِشی:وضع تعیینی.
" خودِشِ اویِش ":تعیین هویت.
" کوچ وارو. ":مهاجرت معکوس.
" دانستهای کاربردی ":علوم تجربی " دانستهای آرمانی ":علوم انسانی.
" دانستهای آرمانی " :علوم انسانی. " دانستهای کاربردی ":علوم تجربی.
" پارهء ناخواسته ":عنصر نامطلوب . پاره ای مردم. پاره ای مرد ( ها. ) پاره ای زن ( ها ) . پارهء دل . پارهء قلب. سیاهی چشمم هم می باشد پاره تنم است ...
بالانشینها:لژیونرها.
" بخشای رُویه و روا ":مقسم تصور وتصدیق.
پنداشتِ روا در راسته ها:معنی تصدیق در حقوق.
بررسی نامهء کابردی در رُویه ورَوا و آویزه هایش:شرح الرساله التصویر والتصدیق و تعلیقاته.
رُویِه ها:تصدیقات.
:برای، به رأی ( راه ) ؛براینده:مصداق. برای این پدیدار:بمصداق هذا الکون.
رُویهءبِخود ( ی ) :تصور بدیهی. رُویهءبِغیر ( ی ) :تصورِ اکتسابی.
روایِ بی رویه:تصور بلاتصدیق.
تیر . سر. باقلا چشم. کلان. پیش:رئیس.
کلان:رئیس
دانستِ سرود:علم الشعر.
دانستِ سرود:فن الشعر.
جایگاه:زمان و مکان. جای:مکان. گاه:زمان. گاهجای:زمان و مکان.
" پنداشتِ دانستِ بودن ":معنی علم الکون.
" نامهء فراکالبد ":رساله مابعدالطبیعه. رساله الطبیعه:نامهء کالبد.
" گزیدهء بودن وفرسودن ":تلخیص الکون والفساد.
" جهان بودن وفرسودن ": عالم کون وفساد.
" در بودن وفرسودن. پیرامون بودن و فرسودن ":در کون وفساد.
در زبان فارسی در تاکید ( تکیدن ) باید را به کار می بریم باید ببخشید. که در زبان تازی ( ل ) تاکید بکار می رود.
نزدیک بُر. میان بُر. نزدیک راه. راه میان. میان راه. راه نزدیک.
پیروزی. پیشرفت. برتری. کامیابی. فیروزی. بُرد:موفقیت. ( شکست ناپذیر )
گروه سخت:گروه مرگ. در توپا.
فرمان روای بیشه. شاه بیشه. پادشاه بیشه ( جنگل ) . از خرد تا کلان و نر ومادهء آنها و پادشاه گِن . شاهِ گِن وفرمانروای پَرک ( پارک ) . گِن:جنگل؛گنتا ش ...
" شهراوردی و شهراوندی ":تسامح وتساهل. شهراوردی و شهراوندی برای هم وزنی وآسان گویی. شهراشوبی زدای وضد آن دو خواهد بود. " untolerance:شهراشوبی "
پسا آزمونگرایانگی. پسادریافتگرایانگی. پست امپرسیونیسم. postampersionism.
داشتنی. مالمایه. مال. دارندگی. چیز#بی چیز. مایه#بی مایه. مال دنیا. دنیا. بهره. پول. پول و پَلِه.
سرمایه ای :اقتصادی.
" کور کور می بیند و بینا بینا. "
زبان فارسی یکی از گسترده ترین وجهانی ترین زبانهای جهان است. در هر کشوری در پنج قارّه خود کشورهای فارسی و کمینه های در دیگر کشورها و سفارتخانه ها و دا ...
ساز # ناساز. سازگار# ناسازگار. سازگاری#ناسازگاری. سازگارا#ناسازگارا:تسامح #تساهل. " tolerance #untolerance "
برای توپا ( فوتبال ) :گوشه . ( سیک لری گوشه ) . زاویه.
" مهمان ، دوستِ خدا است ":الضیف حبیب الله.