پیشنهادهای صمد توحیدی(شهرام) (٣,٠١٠)
"نَهِل، نَهِل گرایی. ناهَلِیده باور. گرایش به آنچه هَلِیده نشده است":نِهِلِیزم. نیهیلیزم. نیهیلیسم. نیهیلیست.
عشق:"این همانی دل ودیده". اشق ، اشک؛عشق.
دو حرف کاف و گاف هم چنانکه زودتر یکسان نوشته می شدند و به روند سرکش گاف به دست آمد پندار من این است که در گفتش هم یکسان بوده باشند و به روند جدایش ی ...
ازجمله. من جمله:از گذارده. جمله ، گذارده تا دارای نهاد و گذاره باشد.
به گیتی در: به شهر اندر و مانند آن می رساند که سرشت مردم سرشت سرایندگی هم هست و به روند سرود وساده نمودار یافته اند این سبک واژگان جای سرودی و شعری خ ...
بنگر به چهار شنبه سوری اینک. هان نسل جوان وبا چه شوری اینک. آتش که نشان خشم بردیوان است. در خشم شده دیو و چه جوری اینک. ص شهرام.
چهار شنبه سوری درایران باستان و هم پریدن از روی آتش بوده است. وگذراندن سیاووش از روی آتش می رساند که آتش ناب نبوده است زیرا سیاووش را برای بختُم گنا ...
لامردان:mansion. سمت مردها.
کوشک:کوچک . خلوتخانه.
گیشه:open. باز. باجه.
زن و مرد هر دو انسان هستند برای اینکه ؛ ۱_عاشق و معشوق هم. ۲_دلبر و دلدار هم. ۳_مهرورز هم. ۴دوستدار هم میباشند . ۵ هم زبان هم هستند. پس هر دو ان ...
برد وباخت:برد می برد پیش می برد. باخت:بخت، بخت است ، پیش می آید.
انگار نه انگار. انگار بی انگار.
ای مز به تو ما امید وار می باشیم. در ترس و امید رستگار می باشیم. امید رهایی چون به تو می داریم. بابودن خودبه پای کار می باشیم. شهرام ص.
پاس:پاس دادن . پاس کاری.
" تِیک بِی رَت:تَک شُد رَفت ":تیکت.
بیلیت. بِهَلِیت . اجازه. بهلیت برود. پاس برد. روادید:بلیط. بلیت.
"مسافر برگ. سفر برگ. مسافرت برگ":بلیط
" برگهء مسافرتی":بلیط
حجم: هوجم ، هو جِمِش دِ بینم :آهای جنبش ده ببینم پس فارسی است.
بسی هند و بسی شند وبسی یند. ۱_هند:هستند؛ زنده هستند ؛ در این جهان هستند. ۲_بسی شند :می شوند ( راهی می شوند ؛ به جهان دیگر ) . ۳_یند. می آیند ؛ به ...
کار. تلاش. کوشش. پیگیری. درگیر. پای کار. سرکار. پرداختن. پردازی. زرنگ. کاری. پرکار. درکار. پیاپی. گُرّان. هی.
" شناسهء درست. شناسهء راست. شناسهء راستین ":تعریف معقول.
نرد . نردبام. نوردش.
میی دارم چو جان صافی و صوفی می کند عیبش. شاید این گونه صو فیان پیش در آمد صفویان بوده باشند.
می بخورد . مادر بکرد. پدر بکشت .
با یک دل خرم به جهان شادی هست. هر جا که بود شادی آزادی هست. اینک که روند این همانی دار است. دانسته هر آنچه را که توخواهی هست. شهرام ص
آیا امکان دارد هنرمندانی به روند مصر را گرفته اند و فرعونهای مصر نمودار یافته است و آن همه هرم و تندیس و دیگر چیزها را با به کار گیری هنرمندان و هنر ...
"مُدگر. مُدآور. مُد نما . مُدی. مُد. مُدِش. مُدوَر. مُدوَرز. مُدروز. مُدامروز: مُدلینگ.
شیواندن. شیوانیدن:کنسل . در هر چیزی فرهنگی. سیاسی. سرمایه شناسی. فردی . خانوادگی. اجتماعی. تاریخی. خودی . خلقی. خدایی ومانند آن و در هر رشته ای. پند ...
کشور. دیار. میهن. مام میهن. زمین. سرزمین. زادگاه. وطن. سرزمین مادری. دیار. خاک. آب و خاک. خانه. خانه وزندگی. جا. جایگاه. مکان. آشیانه. بوم. بوم و بر. ...
واژگان فارسی چند نمودی هستند برای نمونه ؛ برش به پنداشت ودریافت؛ ۱_برش:قطعه ای از هر گونه شعر. ۲_برش:تقریض و دیباچه برکتابها. ۳_برش:تقریض شعر در دا ...
مبحث مدخل:در آمد ( ها ) مبحث ( اصول ) :پایه ( ها ) و روند. ( درآمد بر پایه های دانستنیها. ) .
دلگشا#نادلگشا. دلگشا#دلتنگا.
خم و چم پذیر. خم پذیر. چم پذیر. خمشی. چمشی. خمشی چمشی. چمشی خمشی. خمی چمی. چمی خمی. چم و خم پذیر. و آنچه آوردیم. و . . . . . . . . .
اینکه سرایندگان کهن در سرود های خود به همه ویا برخی از دانشهای روزگار خود می گراییدند مرزیده بودن و فراگیری آسان و سادهء آن دانشها بوده است. با آنکه ...
آورده اند که در هنگام نبش گور رودکی یافته اند که استخوانهایش شکسته بوده اند که؛ شاید این شکستگی استخوان در گور و بر اثر زمین لرزهء پس از خاک سپاری و ...
سوی . سوغ . سوق. سمت. گوشه وکناری برای کاری همگانی در شهرها. پس سوق فارسی و سوغات یعنی بازاریات آنچه از سوق یا بازار بخرند.
شریف و وضیع: بزرگوار و خوار وار.
خوی رازوران: انیس العارفین.
عشق:اشق، اشک. و اشک ریزی. مهر:مهریه ای باید. دوستی. گرایش. خواهان. شیفته. دلداده. جور. و. . . . .
خوی شیفتگان. خوی دوستداران. خوی مهرورزان:انیس العشاق
" خوی مهر ورزان ":انیس العشاق.
" خوی خواهان و سیاههء روند گان": انیس الطالبین وعده السالکین.
انیس الطالبین و عده السلکین: کنار خواهان وبستهء روندگان.
" آیین آموزندگان ":آداب المتعلمین. آموزندگان:۱_کسانی که آموزش می بینند. ۲_ کسانی که آموزش می دهند. روشهای آموزش:آداب المتعلمین.
دیروز پیشن. دیروز پسین. پسین دیروز. پیسین امروز. پسین پاس :عصر بخیر. پیشین پیش:صبح بخیر.
"تفسیر یاتشریح:":مانند شرح که همان شُر کردِ ویا شُرنمودن و مانند شر شره آوردن باشد. که شُر سبکی از ریخت و پاش است.
شاید پایهء تفسیر در فارسی باشد به دریافت پَسِرَه کا همان پیسر یا پی سر هم باشد.
۱_اما:در لری امانه گفته می شده است که به پنداشت ودریافت آیا می ماند مانند امانت است که به معنی آیا می ماند آیا نزدشان می ماند که به روند روند یافته ...