برهان صدیقین

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اصطلاح صدیقین را نخستین بار «بوعلی سینا» با استفاده از آیات قرآن کریم در تسمیه برهانی به کار برد که بر اساس امکان ماهوی برای اثبات وجود خداوند سازمان داده بود.
سرّ این نامگذاری توسط او این است که در این برهان هیچ یک از افعال و مخلوقات خداوند نظیر حرکت و حدوث، واسطه در اثبات نیست، بلکه بعد از نفی سفسطه و قبول این که واقعیتی هست، با نظر به اصل وجود، بدون آن که نیاز به واسطه ای دیگر باشد، با یک تقسیم عقلی که موجود یا واجب و یا ممکن است و در صورتی که ممکن باشد مستلزم واجب خواهد بود، وجود خدای تعالی اثبات خواهد شد. از این برهان تقریرات مختلفی ارائه شده است که به مهم ترین آن ها اشاره می نماییم. برهان صدیقین از منظر سه مکتب بزرگ فلسفی:
ابن سینا
برهان صدیقین نخستین بار بر اساس آیات قرآن کریم و توسط ابوعلی سینا فیلسوف و دانشمند مسلمان ارائه شد. بوعلی در نمط چهارم کتاب «الاشارات و التنبیهات» بعد از اقامه برهان در خصوصیات و تسمیه این برهان می گوید: دقت کن، چگونه بیان ها برای اثبات وجود خداوند و یگانگی و بریء بودن او از نقص ها به چیزی جز تأمل در حقیقت هستی، احتیاج ندارد و نیازمند به اعتبار و لحاظ خلق و فعل خداوند نمی باشد هر چند که فعل و خلق خداوند نیز دلیل بر وجود او بوده و از این طریق نیز می توان به اثبات ذات واجب پرداخت و امّا آن را که از نظر مستقیم به وجود حاصل می آید، مطمئن تر و بهتر است. ما چون وجود را از آن جهت که وجود است در نظر می گیریم بر وجود او گواهی می دهیم... قرآن کریم می فرماید: «سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی أنفسهم حتی یتبین لهم أنه الحق؛ آیات خود را در آفاق و نفس هایشان به زودی نشان می دهیم تا برای آنها روشن شود که تنها او حق است» و البتّه این شیوه از آگاهی نسبت به حق تعالی مخصوص به قومی است و سپس قرآن کریم می فرماید: «أ و لم یکف بربک أنه علی کل شیء شهید؛ آیا خود پروردگار تو، که بر همه امور گواه و یا در همه اشیاء مشهود است کفایت نمی کند. این گونه حکم مختص به صدیقین است که با نظر به خداوند بر او گواه می گیرند و با نظر به غیر بر او استدلال نمی کنند. او در برهان خود سعی داشت تا از راه تقسیم موجود به واجب و ممکن و نیازمندی ممکن در وجود به مرجّح و امتناع دور و تسلسل علل به استدلالی قانع کننده دست یابد. بو علی ادعا می کند که برهانی که از این راه آورده از دیگر برهان ها در این زمینه برتر است. دلیل او بر این سخن آن است که برای اثبات این برهان از هیچ کدام از اشیا و مخلوقات واسطه دیگری به جز خود وجود خداوند والامرتبه بهره نبرده است. قبل از وی افرادی همچون متکلمان و ارسطوییان اشیا را از این حیث که حادث و متحرک هستند، به عنوان واسطه در برهان هایشان به کار می گرفتند. در واقع برتری برهان معروف ابن سینا نیز همین مطلب است که اشیا واسطه اثبات ذات واجب قرار نمی گیرند.
← روش ابن سینا
روش شیخ اشراق بسیار به روش ملاصدرا شباهت دارد. اما چون در این مقاله سیر تاریخی این برهان لحاظ شده است ابتدا شرح دیدگاه اشراقیون بیان می شود. در این زمینه ملاصدرا در کتاب حکمت الاشراق جملاتی را بیان کرده است که شاهدی بر نظرات شیخ اشراق درباره برهان صدیقین است. «هرگاه نور مجرد به لحاظ ماهیت و در ماهیت خود احتیاج وی قهرا به سوی جوهر غاسق نبود زیرا جوهر غاسق را نرسد که موجودی اشرف و اتم از خود بیافریند. آن گونه موجودی که نه در یک جهت بلکه درجهت متعدد بر او اشرفیت دارد و اصولا چگونه می تواند جوهر غاسق افاده نور کند. پس اگر نور مجرد در تحقق ذاتش محتاج بود به ناچار محتاج به نوری بود که قائم واستوار به ذات خود بود و از برهانی که لزوم متناهی بودن را در امور مجتمعه مترتب ثابت می کند. دانستی وجود سلسله انوار مجرد مترتبه به طور بی نهایت محال است و بنابراین واجب است که انوار قائم بالذات و انوار عارضه و هیئت آنها هم به نوری منتهی شود که ورای وی نوری دیگر بدان ساق نبود و آن نور النوار و نور محیط و نور قیوم و نور مقدس و نور اعظم و اعلی است».این عبارات به همراه اعتقاد به تشکیک در حقیقت نور که شیخ اشراق به آنها معتقد است تقریر دیگری از برهان صدیقین است. البته این بیان تفاوتی هم با آنچه در مکتب متعالیه مطرح شده دارد و آن این است که ملاصدرا از حقیقت وجود به جای بحث از انوار بهره می برد.
← شرح برهان
...

[ویکی شیعه] بُرهان صدّیقین؛ از براهین اثبات وجود خدا است که در آن تلاش می کنند بدون استفاده از مقدمات حسی و تجربی و با بحث از حقیقت هستی،وجود خداوند را اثبات نمایند. گفته شده است در براهین دیگر از غیر حق پی به حق می برند، اما در این برهان چیزی جز حق، حدّ وسط برهان نیست.
عنوان صدّیقین را نخستین بار ابن سینا برای این برهان به کار برده است.
تقریرات مختلفی از برهان صدّیقین عرضه شده است؛ میرزا مهدی آشتیانی در تعلیقه بر شرح منظومه حکمت سبزواری آنها را تا ۱۹ تقریر برشمرده و توضیح داده که اغلب آنها نزدیک به یکدیگر است. در اینجا سه تقریر از این برهان را ذکر می کنیم.

[ویکی فقه] برهان صدیقین (قرآن). برهان صدیقین، برهانی در اثبات وجود باری است که در قرآن به آن اشاراتی شده است.
برهان صدیقین، برهانی در اثبات وجود باری است که در آن با بحث از حقیقت هستی، به وجود ضرورت ازلی آن پی ببرند. در این برهان، از شیء به خود شیء استدلال می کنند. در براهین دیگر، از غیر حق به حق پی می برند.مثلا از ممکن به واجب یا از حرکت به محرک، اما در این برهان چیزی جز حق، حد وسط برهان نیست. ا بن سینا نخستین کسی است که صدیقین را بر این برهان اطلاق کرده و گفته است: آیه کریمه «... اولم یکف بربک انه علی کل شیء شهید» به همین برهان اشاره دارد.
حضور خداوند
حضور خداوند در سراسر هستی، روشن ترین دلیل بر وجود و حقانیت او است.شهد الله انه لا الـه الا هو.. خداوند، (با ایجاد نظام واحد جهان هستی،) گواهی می دهد که معبودی جز او نیست و فرشتگان و صاحبان دانش، (هر کدام به گونه ای بر این مطلب،) گواهی می دهند در حالی که (خداوند در تمام عالم) قیام به عدالت دارد معبودی جز او نیست، که هم توانا و هم حکیم است.برداشت مبتنی بر این است که مقصود از «شهد الله...» شهادت فعلی باشد، نه قولی بدین معنا که خداوند، با فعل خود (نظام آفرینش) بر یکتایی خویش گواهی می دهد.الله نور السمـوت والارض.... . خداوند نور آسمانها و زمین است.ظهور اشیا به نور الهی، عین وجود آنهاست و همان گونه که نور در ظهور خود به ظاهرکننده دیگری جز وجود خودش نیازی ندارد، خداوند نیز در ظهورش به ظاهرکننده ای محتاج نیست. در حقیقت، خداوند از جهت ظاهر بودن خود و مظهر بودن غیر خود به نور تشبیه شده است. در این صورت، مفاد آیه با برهان صدیقین منطبق است. . . ان الله کان علی کل شیء شهیدا. «شهید» در آیه مزبور و آیات بعدی، هم می تواند به معنای مفعولی (مشهود) باشد و هم به معنای فاعلی (شاهد). برداشت یاد شده با توجه به معنای دوم است.. . وهو علی کل شیء شهید. . بر آنان (همسران پیامبر) گناهی نیست در مورد پدران و فرزندان و برادران و فرزندان برادران و فرزندان خواهران خود و زنان مسلمان و بردگان خویش (که بدون حجاب و پرده با آنها تماس بگیرند) و تقوا ی الهی را پیشه کنید که خداوند نسبت به هر چیزی شاهد و آگاه است.. . او لم یکف بربک انه علی کل شیء شهید. خداوند نسبت به هر چیزی شاهد و آگاه است.بر طبق آن، برای اثبات ذات باری، همین اندازه کافی است که او همه جا حضور دارد. به هر جا نظر اندازیم،هستی مطلق نمایان است و این همان برهان صدیقین است که در برخی ادعیه نیز به آن اشاره شده است. در دعای صباح می خوانیم: «یا من دل علی ذاته بذاته» و در دعای ابوحمزه چنین آمده: «بک عرفتک و انت دللتنی علیک» و در دعای مشهور عرفه نیز ذکر شده است: «کیف یستدل علیک بما هو فی وجوده مفتقر الیک، ایکون لغیرک من الظهور ما لیس لک، حتی یکون هو المظهر لک».هو الاول والاخر والظهر والباطن.... . اول و آخر و پیدا و پنهان اوست و او به هر چیز داناست. . والله علی کل شیء شهید. در آن روز که خداوند همه آنها را برمی انگیزد و از اعمالی که انجام دادند با خبر می سازد، اعمالی که خداوند حساب آن را نگه داشته و آنها فراموشش کردند و خداوند بر هر چیز شاهد و ناظر استاز آنجایی که ذات باری با قدرت خود، بر اشیا احاطه کامل دارد، هر شیئی که اول یا آخر یا ظاهر یا باطن فرض شود، او قبل از آن، اول و بعد از آن، آخر خواهد بود و به لحاظ همین احاطه، نسبت به هر ظاهری اظهر و نسبت به هر باطنی ابطن است، بنابراین پیش از ظهور هر شیئی او ظهور دارد. مفاد آیه، بر برهان صدیقین قابل انطباق است. تنها خداوند، حق و واقعیت بی قید و شرط، بی نیاز از ثابت شدن به سبب دیگر است.ذلک بان الله هو الحق.. «ذلک» اشاره به آفرینش انسان و نبات و تدبیر آنها دارد. مقصود از حق، خود حق است. نه اینکه وصفی برای موصوف محذوف باشد، بنابراین خدای متعال، خود، حق است که همه چیز را محقق می سازد. ذلک بان الله هو الحق.. اینها همه دلیل بر آن است که خداوند حق است، و آنچه غیر از او می خوانند باطل است.جمله «ان الله هو الحق» دارای ضمیر فصل و تعریف خبر با الف و لام (الحق)، مفید حصرمبتدا در خبر است و بدین معناست که او ثابت است از جمیع جهات و موجود است با هر تقدیر و فرضی و مقید به قید و شرطی نیست. پس وجودش ضروری و عدم او ممتنع است و موجودات امکانی بنابر تقدیر وجود، به سبب او موجودند. لازم به ذکر است که این تفسیر از آیه، بر برهان صدیقین منطبق است.

دانشنامه آزاد فارسی

بُرهان صِدّیقین
برهانی که در آن آثار و مخلوقات جهان هستی واسطۀ اثبات ذات حق قرار نمی گیرند. ابن سینا برهان معروف خود را برهان صدّیقین می خوانَد و مدعی است این برهان بر دیگر براهین شرافت دارد، زیرا در آن، اشیا و مخلوقات واسطه برای اثبات ذات حق قرار نگرفته است و صرفاً از طریق تقسیم موجود به واجب و ممکن، و امتناع دور و تسلسل به اثبات وجود خدا می پردازد. امّا ملاصدرا آن را کمال مطلوب نیافته، زیرا در این برهان نیز «امکان» که از خواص ماهیات است، واسطه قرار گرفته است. وی برهانی را که خود آن را برهان صدیقین می خواند، و برهانی ابتکاری و منحصر به اوست، تقریر کرده و از آن پس، همین برهان به این نام مشهور شده است. وی با تکیه بر اصول فلسفۀ خود، به ویژه اصل مهم «اصالت وجود» و توابع و نتایج آن، برهان صدیقین را تقریر می کند و در نهایت به این نتیجه می رسد که حقیقت هستی در ذات خود مشروط به شرطی نیست (معلولیت در آن راه ندارد) و از طرف دیگر، هرگونه کمالی از وجود برمی خیزد و جز وجود حقیقتی ندارد. پس، هستی در ذات خود هم مساوی است با نامشروط بودن (وجوب ذاتی ازلی) و هم مساوی است با کمال و عظمت و شدّت و فعلیت. از این جا نتیجه می گیریم که حقیقتِ هستی در ذات خود مساوی است با ذات حق. از سوی دیگر، جهان را گذران و پذیرندۀ عدم، و واقعیت ها را محدود و مشروط می بینیم. از این جا حکم می کنیم که جهان عین حقیقت هستی نیست. جهان ظلّ هستی و توأم با نیستی و در نتیجه، معلول و مخلوق است. صدرالمتألهین تأکید می کند که اصالت وجود عقل ما را به طور مستقیم به ذات حق رهبری می کند، بی آن که نیاز به واسطه ای باشد و این شیوۀ صدّیقین (راستگویان و راست اندیشان) است.

پیشنهاد کاربران

بپرس