پیشنهادهای علی باقری (٢٩,٩٠٩)
در قلم نسخ کشیدن :باطل کردن ، خط باطل زدن ( ( رجم کن این لعبت شنگرف را در قلم نسخ کش این حرف را ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳ ...
خارپوش:نوعی گل است که کروی شکل است و شعا های پر از خار دارد ، در لهجه ی ترکی آن را " تُپ پوز " گویند و آنرا از دسته ی خار ها می شمارند . ( ( خار بو ...
به ادب گرد کردن :با دقت و مهارت گرد کردن . توضیح: آب دهن را ابتدا در دهان گرد می کنند و سپس به نقطه ای که می خواهند می افکنند. ( ( آب دهانی به ادب ...
تیغ زبانی کردن :زخم زبان زدن ، سخنان آزار دهنده بر زبان آوردن . ( ( سرطلبی تیغ زبانی مکن روز نه ای راز فشانی مکن ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دک ...
کینه گره بر گره اندوختن :دل را پر از کینه ی دیگران کردن ( ( مهر، دهن در دهن آموخته کینه، گره بر گره اندوخته ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برا ...
دهن بر دهن آموختن :یعنی اسمش را شنیدن و عمل نکردن ( ( مهر، دهن در دهن آموخته کینه، گره بر گره اندوخته ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجا ...
شکایت گذار:کسی که شکایت دیگران را در حق خودش نادیده بگیرد. ( ( جور پذیران عنایت گذار عیب نویسان شکایت گذار ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برا ...
رمه در پهلوی رمگ ramag بوده است ، ریختی پساوندی از " رم " . ( ( چنینیم یکسر ، کِه و مِه ، همه ؛ تو خواهی شبان باش ، خواهی رمه. ) ) ( نامه ی باست ...
شبان: دکتر کزازی در مورد واژه ی " شبان" می نویسد : ( ( شبان در پهلوی شپان šupān بوده است . پان و بان در واژه پساوند است و ستاک شُو šu ریختی است کوتاه ...
شکردن: دکتر کزازی در مورد واژه ی " شکردن" می نویسد : ( ( شکردن ریختی است کوتاه شده از " شکارْدن" و " شکاریدن " که مصدری است برساخته از " شکار " و به ...
فرشته: دکتر کزازی در مورد واژه ی "فرشته " می نویسد : ( ( فرشته در پهلوی پرستگ prēstag و فرستگ frēstag بوده است . ستاک واژه همان است که در " فرستادن " ...
باش بلاغ یک واژه ی ترکی می باشد به معنی چشمه ی بالا ، چشمه ای که در بالا دست واقع است .
باش آچق یا باش آچیق به زبان ترکی به معنی : سرباز ، کسی یا چیزی که سرش باز باشد به زنی که چادر و روسری بر سر نداشته باشد "باش آچق" یا "باشی آچق " می گ ...
واژه ی عود در اصل به معنی خوشبو ، بوی خوش می باشد و به یک نوع چوب که موقع سوختن بوی خوشی دارد از همین روی عود گفته می شود . واژه ی عود با واژه ی هند ...
لغت عورت عربی شده ی واژه ی کهن ایرانی arvat می باشد که در پارسی کهن بدین شکل ثبت شده که معانی : زن، همسر ، شرم ، عیب داشته است امروزه این واژه را در ...
واژه سرباز که از دو بخش : سَرب ( =جنگ ) / آز ( =آورنده - برنده ) درست شده به معنی جنگاور از ریشه ایرانی serb می باشد . واژه ی سرب را در واژه ی سروان ...
دُمادُم در معنی پی در پی و به دنبال یکدیگر است . دمادم در اصل حرکت حیوانات هست پشت سر هم و به دنبال هم به طوری که سر یکی به دم دیگری چسبیده یا نزدیک ...
شیرْخوان: دکتر کزازی در مورد واژه ی " شیرْخوان" می نویسد : ( ( شیرْخوان که می تواند به معنی جایگاه و کنام شیر باشد ، در بیت زیر نام جایی بوده است در ...
هیون: دکتر کزازی در مورد واژه ی " هیون" می نویسد : ( ( هیون به معنی ستور کلان پیکر است . ریشه و خاستگاه این واژه بر من روشن نیست ، آیا از خیون xayūn ...
اِیْدَر : دکتر کزازی در مورد واژه ی " اِیْدَر " می نویسد : ( ( اِیْدَر در پهلوی ادر ēdar ، به معنی اینجاست و کاربردی کهن و ویژگی سبکی . بر آنم این وا ...
بوم: به معنی سرزمین و کشور است و با همین ریخت ، در پهلوی ، به کار می رفته است . ( ( همی گفت کاین جایگاه منست به نیک اختر بومتان روشنست. ) ) ( نام ...
دکتر کزازی در مورد واژه ی " نازک" می نویسد : ( ( به گمان ، نازک که در معنی نغز و تُرْد به کار می رود ، ریختی است پساوندی از " ناز " است ، در معنی آسا ...
ناز:آسایش و بهورزی و بی رنجی دکتر کزازی در مورد واژه ی " ناز" می نویسد : ( ( به گمان ، نازک که در معنی نغز و تُرْد به کار می رود ، ریختی است پساوندی ...
قره قوم در ترکی به معنی ماسه ی سیاه یا شن سیاه می باشد . اما در اصل به شن های نرم اطراف رودخانه هم گفته می شود . که در فارسی به آن احتمالاً ماسه بادی ...
قره قوم در ترکی به معنی ماسه ی سیاه یا شن سیاه می باشد . اما در اصل به شن های نرم اطراف رودخانه گفته می شود . که در فارسی به آن احتمالاً ماسه بادی می ...
سولوجه یا سولوجا در زبان ترکی به زمینی گفته می شود که از طریق آبیاری در آن کشت و کشاورزی می شود تقریبا معادل کشت آبی. متضاد "سولوجا " یا "سولوجه "می ...
وزن : وزن به معنای سنگینی weight از واژه اوستایی vaz به معنای باربردن و رساندن به دست آمده که نشان میدهد واژگان عربی اوزان و توزین و موازنه جعلی هست ...
تشنه:تشنه در پهلوی تشنگ tišnag بوده است . که ریخت پساوندی تشن tišn است و به جای آن ، در پارسی " تشنگی " به کار برده می شود . . ( ( به دست اندرش آبگ ...
دشنه: دشنه در پهلوی دشنک dašnag بوده است . ( ( به دست اندرش آبگون دشنه بود به خون پری چهرگان تشنه بود ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال ...
خنجر: دکتر کزازی در مورد واژه ی " خنجر" می نویسد : ( ( ریشه و خواستگاه خنجر بر من روشن نیست ، اگر ستاگ واژه خنج باشد ، آن را می توان ریختی از هنج شمر ...
کؤمور ( kūmūr ) ) در زبان ترکی به زغال گفته می شود.
یورقان در زبان ترکی معنی لحاف وبه چیزی که موقع خواب به عنوان پتو بر روی خود می کشند گفته می شود. یورقانلو یعنی دارنده ی یورقان و لحاف. در اینجا اسم خ ...
پسوند باز که در بیشتر کلمات مثل ، خانم باز، دختر باز ، کفتر باز ، همجنس باز وغیره . . . دیده می شود یک واژه ی ترکی است نه فارسی به این خاطر بعضی عقید ...
پسوند باز که در بیشتر کلمات مثل ، خانم باز، دختر باز ، کفتر باز ، همجنس باز وغیره . . . دیده می شود یک واژه ی ترکی است نه فارسی به این خاطر بعضی عقید ...
دکتر کزازی واژه ی " نام ابزار" را در نوشته های خود به جای واژه ی " اسم آلت " بکار برده است. ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385 ...
دکتر کزازی واژه ی " نام ابزار" را در نوشته های خود به جای واژه ی " اسم آلت " بکار برده است. ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385 ...
کمند: دکتر کزازی در مورد واژه ی " کمند" می نویسد : ( ( ستاک واژه ی کمند " کم " است و همان که در " کمان نیز به کار برده شده است . بدین گونه : "کم " ری ...
نفرین: دکتر کزازی در مورد واژه ی " نفرین" می نویسد : ( ( نفرین در پهلوی با همین ریخت بکار می رفته است. از ستاک باستانی "فْری " اوستایی در سانسکریت pa ...
زلفین: دکتر کزازی در مورد واژه ی " زلفین " می نویسد : ( ( زلفین به معنی گیسوست ، آن را ، در بنیاد ریختی از " زرفین " به معنی چنبر و کوبه ی در شمرده ا ...
واژه ی باج یا خراج تغییر یافته ی واژه ی "باز "هستند . باز در قدیم واحد اندازه گیری بوده به معنی ارش و رَش . مثل "کمند شصت باز " یا " کمند شصت بازی " ...
بازی: دکتر کزازی در مورد واژه ی "بازی " می نویسد : ( ( بازی ریخت پساوندی " باز " است و "باز " سنجه ای که " اَرش " یا " رش " نیز نامیده می شود و درازا ...
نعل: دکتر کزازی در مورد واژه ی " نعل" می نویسد : ( ( نعل ریخت تازی شده ی نال است به معنی نی ، به همان سان که " نعلین " نازی شده ی " نالین است و در بن ...
دده: دکتر کزازی در مورد واژه ی " دده" می نویسد : ( ( دده در پهلوی در ریخت دتگ datag بکار می رفته است. ریخت پساوندی " دد" است و در همان معنی . بر پایه ...
آتشکده: دکتر کزازی در مورد واژه ی "آتشکده " می نویسد : ( ( اگر ریخت پهلوی آتشکده را باز سازیم ، آتخشکتگ ātaxškatag خواهد بود . این پرستشگاه در پهلوی ...
سحر سحری: جادوی صبحگاهی، کنایه از نور صبح روی چند ادب آموخته پرده ز سحر سحری دوخته یعنی: سخنان تازه چون دختران بکر و عفیف و مؤدب و محجوب در مخزن الاس ...
به سحرگاه در انگلیسی dawn گفته می شود که با واژه ی ترکی دان به معنی سحرگاه و صبح زود یکی و همریشه است دان در زبان ترکی به معنی صبح زود ، صبح الطلوع ...
رئیسه : به باور بعضی نام مادر نظامی رئیسه بوده است به استناد به بیت زیر : گر مادر من رئیسه ی کرد / مادر صفتانه پیش من مرد . دکتر برات زنجانی این نظر ...
محرم حلقه غلامی :محرم حرم خانه ، محرم شبستان ، کسی که سخت مورد اعتماد است . ( ( کای محرم حلقه ی غلامی جادو سخن جهان نظامی ) ) ( لیلی مجنون ) ( ...
عفونی بودن ( Infectiousness ) :[پزشکی ] مشخصه ای از بیماری در زمینه سهولت نسبی انتقال به میزبان های دیگر. یک بیماری منتشره از طریق ریزقطره ( سرخک ) ، ...
طغیان ( Outbreak ) :[پزشکی ] مترادفی برای همه گیری. بعضی اوقات و در مواردی که بخواهند اهمیّت و یا شدت افزایش بیماری را دست کم بحساب بیاورند، از این و ...