پیشنهاد‌های علی باقری (٣٨,٨٦٥)

بازدید
٢٧,٠٠٥
پیشنهاد
٠

حساب کسی پاک بودن : [عامیانه، کنایه ] کار کسی خراب و زار بودن.

پیشنهاد
٠

حساب کسی را رسیدن: [عامیانه، کنایه ] از کسی انتقام گرفتن، کار کسی را ساختن.

پیشنهاد
٠

حساب کردن روی کسی ( یا چیزی ) : [عامیانه، کنایه ] به کسی ( یا چیزی ) امیدواری داشتن ( اعتماد داشتن ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

حساب سوخته: [عامیانه، کنایه ] بدهی قدیمی.

پیشنهاد
١

حساب کار را داشتن: [عامیانه، کنایه ] متوجه موضوع بودن، جوانب کار را در نظر داشتن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

حساب کتاب: [عامیانه، اصطلاح] رسیدن به محاسبات، نظم و قانون.

پیشنهاد
١

حساب سرانگشتی : [عامیانه، کنایه ] حساب ساده و روشن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

حساب خرده : [عامیانه، کنایه ] اختلاف کوچک، خرده حساب، بدهکاری مختصر.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

حساب داشتن : [عامیانه، کنایه ] حساب بانکی داشتن.

پیشنهاد
٠

حساب راسته حسینی: [عامیانه، ضرب المثل ] رو راست، بی شیله پیله.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

حساب تراشیدن: [عامیانه، کنایه ] خرج درآوردن، حساب غیر واقعی نشان دادن.

پیشنهاد
٠

حساب حاج هادی زغالی: [عامیانه، ضرب المثل ] حساب ساختگی.

پیشنهاد
٠

حساب پس گرفتن: [عامیانه، کنایه ] به روشن کردن حساب واداشتن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

حساب بردن: [عامیانه، کنایه ] پروا داشتن، اطاعت کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

حساب بی حساب: [عامیانه، اصطلاح] سر به سر، این به آن در، مساوی، هیچ به هیچ.

پیشنهاد
٠

حساب باز کردن برای کاری ( یا کسی ) : [عامیانه، کنایه ] پیش بینی کردن کار یا شخصی.

پیشنهاد
٠

حساب با کسی نداشتن : [عامیانه، کنایه ] مدیون کسی نداشتن.

پیشنهاد
٠

حساب بالا آوردن : [عامیانه، کنایه ] بدهکار شدن.

پیشنهاد
٠

حساب انگشت بالا : [عامیانه، کنایه ] حساب ساختگی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

حساب باز کردن: [عامیانه، کنایه ] افتتاح حساب بانکی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

حریم گرفتن: [عامیانه، اصطلاح] از کسی پروا داشتن، احترام کسی را نگه داشتن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

حرم خانه : [عامیانه، کنایه ] درون خانه که زنان زندگی می کنند.

پیشنهاد
٠

حرف های صد تا یک قاز : [عامیانه، کنایه ] حرف های بی ارزش و بی معنی.

پیشنهاد
٠

حرف های گنده تر از دهان: [عامیانه، کنایه ] ادعاهای زیادی، سخنان خارج از توانایی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

حرف پراندن: [عامیانه، کنایه ] بدون اندیشیدن چیزی گفتن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

حرف گوش کن: [عامیانه، کنایه ] حرف شنو.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

حرف نشنو: [عامیانه، کنایه ] خیره سر و یکدنده.

پیشنهاد
٠

حرف کشیدن از کسی: [عامیانه، کنایه ] کسی را به سخن گفتن واداشتن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

حرف گوش کردن: [عامیانه، کنایه ] حرف شنوی داشتن.

پیشنهاد
٠

حرف کسی در رو داشتن : [عامیانه، کنایه ] دارای نفوذ بودن.

پیشنهاد
٠

حرف کسی را با شکر بریدن: [عامیانه، کنایه ] انتقاد مودبانه از کسی که سخن آدم را قطع می کند.

پیشنهاد
٠

حرف کسی شدن با کسی : [عامیانه، کنایه ] با کسی مشاجره پیدا کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

حرفشان شدن: [عامیانه، اصطلاح] مشاجره ی لفظی پیدا کردن، اختلاف پیداکردن بر سر چیزی.

پیشنهاد
٠

حرف روی حرف کسی آوزدن: [عامیانه، کنایه ] برخلاف حرف کسی چیزی گفتن، با حرف کسی مخالفت کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

حرف در آوردن : [عامیانه، کنایه ] شایعه ساختن، سخن دروغ شایع کردن.

پیشنهاد
٠

حرف دهن خود را نفهمیدن : [عامیانه، کنایه ] مزخرف گفتن، حرف بی ربط زدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

حرف چند پهلو : [عامیانه، کنایه ] سخن مبهم و دارای چند معنی.

پیشنهاد
٠

حرف توی دهن کسی خشک شدن: [عامیانه، کنایه ] از سخن گفتن باز ماندن ( بر اثر ترس، تعجب یا شرم ) .

پیشنهاد
٠

حرف توی دهن کسی گذاشتن: [عامیانه، کنایه ] سخنی را به کسی یاد دادن، تلقین کردن.

پیشنهاد
٠

حرف به حرف کردن : [عامیانه، کنایه ] موضوع گفت و گو را عوض کردن.

پیشنهاد
١

حرف تو حرف آوردن: [عامیانه، کنایه ] سخن کسی را قطع کردن، مطلب دیگری را پیش کشیدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

حرف بَری کردن سخن چینی کردن، خبرچینی کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

حرص و جوش: [عامیانه، کنایه ] عصبانیت.

پیشنهاد
٠

حرف از دهن کسی قاپیدن: [عامیانه، کنایه ] سخن کسی را به نام خود قلمداد کردن.

پیشنهاد
١

حرص کسی را درآوردن: [عامیانه، کنایه ] کسی را خشمگین کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

حرص گرفتن : [عامیانه، کنایه ] ناراحت شدن، لج کردن.

پیشنهاد
٠

حرز جواد با خود کردن: [عامیانه، کنایه ] همیشه با خود داشتن.

پیشنهاد
٠

حرز جواد کسی بودن : [عامیانه، کنایه ] پیوسته با کسی بودن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

حرام و حرس: [عامیانه، اصطلاح] ریخت و پاش .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

حرز جواد: [عامیانه، اصطلاح] دعایی منسوب به جواد امام محمد تقی.